Quantcast
Channel: elin gucu selin gucu
Viewing all 23 articles
Browse latest View live

Düşünceler

$
0
0




نظم جهانی صهیونیستی و سازمان ملل صهیونیستی

به این عکس ها نگاه کنید . اینها نه مردم مسلمان عراق و سوریه
و فلسطین هستند و نه مسلمانان آراکان . اینها اصلا مسلمان نیستند ولی باز هم از
قتل عام نتوانستند مصون بمانند . این مردم در تاریخ خود به هیچ ملت و کشوری چشم
طمع نداشتند و از اول تاریخ در سرزمین خود زندگی کرده اند ولی در عصر حاضر مرگ و
نابودی بر آنها تحمیل شده است . چرا که این خواست صهیونیستهاست که کدام ملتی حق حیات
دارد و کدام ملتی باید نسل کشی شود . از حدود پانصد سال پیش یهود توانست چهار
امپراطوری بزرگ جهان یعنی امپراطوری عثمانی و ایران و روس و انگلیس را از درون
تصاحب کند . این کار به ترتیب با ازدواج چهار دختر یهودی به نامهای خرم سلطان
(الکساندرا) ، دسپینا خاتون ، سوفیا پالالوگ و آننا بولینا با پادشاهان این
امپراطوری ها و جانشینی فرزندان این زنان یهودی عملی شد و نظم جهانی صهیونیستی بر
دنیا مسلط شد و در این پانصد سال تاریخ معاصر هیچ اتفاق و انقلابی نیست که یهود در
آن دست نداشته باشد. این به اراده صهیونیست هاست که حکومت در فرانسه از دیکتاتوری
به جمهوری تغییر پیدا کند .این خواست یهود است که آمریکا از انگلیس مستقل شود. این
خواست یهود است که سیستم دیکتاتوری کمونیستی در چین حاکم باشد. این خواست یهود است
که مهاتما گاندی تحصیلکرده در انگلیس به قهرمان استقلال هندوستان شهرت یابد. این
خواست یهود است که در ترکیه سیستم دموکراسی حاکم باشد .این خواست یهود است که رضا
شاه بیاید و برود . این خواست یهود و آمریکاست که نفت در ایران ملی شود و مصدق
یهود زاده به قهرمان ملی شدن نفت بدل شود .این خواست یهود است که برادران آرامی یهودیها
یعنی ارمنی ها که هیچ وقت در طول تاریخ کشور مستقلی نداشته اند با قتل عام شهر ترک
نشین ایروان و پناه آباد برای خود کشور مستقل ارمنستان ایجاد کنند ،ودر عین حال فریاد
مظلوم نمایی و نسل کشی ارامنه گوش جهان را کر کند .این خواست یهود است که تمامی
ترکهای شوروی از جمله تاتارها و ترکهای آهیسقا به سیبری تبعید شده و قتل عام شوند
ولی یهودیان شوروی در خوش آب و هواترین قسمت شوروی در همسایگی چین و ساحل رودخانه
آمور، جمهوری خودمختار یهود به مرکزیت بیروبیجان ایجاد
کنند . این خواست یهود است که دیکتاتوری دینی یا شخصی در کشورهای خاور میانه موجود
باشد .این خواست یهود است که پنج میلیون آریایی تاجیک صاحب و همه کاره دو کشور
مستقل تاجیکستان و افغانستان باشند و پانصد میلیون دراویدی و تامیل کشور مستقل خود
را نداشته باشند و در سرزمین مادری خود نسل کشی شوند . نمیدانم آنهایی که با مخدر
آریایی پرستی حال می کنند ، از خودشان خجالت نمی کشند وقتی می بینند این زنان و
بچه ها فقط به یک دلیل کشته شده اند و آن اینکه این مردم از نژاد آریاییهای پاک نیستند
و از نژاد تامیل های نجس هستند . تامیل ها و پانصد میلیون دراویدی دیگر که در
هندوستان و سریلانکا زندگی می کنند ، صاحبان اصلی این مناطق و حتی پاکستان و
بلوچستان هستند ولی چون آریایی نیستند محکوم به آسیمیلاسیون و یا کشتار هستند .این
قتل عام به سال 2008 میلادی، اتفاق افتاده است که بیش از سی هزار زن و بچه تامیل
در روستاهای خود به دست آریایی ها قتل عام شده اند ولی در هیچ رسانه صهیونیستی و
حتی اسلامی پخش نشده است . نژادپرستان آریایی ایران، به خود بیایید که بدجوری بازیچه
دست یهود هستید . زبان آریایی بومی شرق زاگرس نیست . این زبان که در ابتدای تاریخ
با نام آرامی شناخته می شد شاخه ای از زبانهای سامی است که آرام در کنار آشور و
عبر، از فرزندان و طوایف سام هستند که ارمنی ها و کردها و یهود بازماندگان آرامی
ها و آشوری ها هستند . آیا جای تعجب نیست که قهرمان ملی ارمنی ها یعنی "هایک
"در عراق زندگی می کند و به دلیل سرپیچی از فرمان پادشاه بابل ، طایفه خود
را برداشته و به شمال عراق و جنوب آناطولی کوچ می کند ! زبان فارسی یا دری زبانی
ساخته شده از ترکیب زبانهای یهود و کرد و ارمنی است که به مردم یافثی ایران تحمیل
شده است . آیا میدانید فرهنگستان زبان فارسی در ایران به جای کلمات ترکی و عربی ،
کلمات بسیاری را از زبان ارمنی گرفته و به عنوان کلمات اصیل آریایی وارد زبان ایرانیها
می کند .می دانم هضم این واقعیات برای آنهایی که نسل اندر نسل با زبان بیگانه آریایی
بزرگ شده اند سخت است ولی این واقعیات در عصر اینترنت نمی تواند پوشیده بماند .
همانطور که هضم این مسئله مشکل است که رسمیت یافتن و گسترش تشیع در ایران محصول سیاست
خوانین مغول خصوصا اولجایتو می باشد . این اولجایتو بود که دستور داد نام ابوبکر و
عمر و عثمان در خطبه های مساجد ایران ذکر نشود و اولجایتو بود که دستور داد در
اصفهان ،  بر پیشانی هر کس که بر مذهب تسنن
باقی بماند  "ابوبکر "داغ کنند
.

بیایید هرگونه تعصب قومی و مذهبی را فدای انسانیت نکنیم . بیایید
انسان باشیم .

 

باسک ها و کاتالان ها ، دم خروس دروغ بزرگ نژادپرستان آریایی

اگر قبول کنیم که اختراع کاغذ و گسترش نسخه نویسی از کتابهای
دست نویس ، نقش بسیار مهمی در روشنی بخشیدن به حقایق تاریخ بشر داشته است ، سال
752 میلادی ، یعنی سال آشنایی اعراب با کاغذ در سمرقند ترکستان و سال 1276 میلادی
، یعنی سال آشنایی اروپایی ها با کاغذ از اعراب اندلس ، اهمیت خاصی می یابد.تاریخ
این دوران به دلیل نسخه نویسی  و افزایش تیراژ
کتاب ها ، کمتر انباشته از دروغ و تحریف هست . و برای شناخت هویت ملتها و کشورها ی
امروز جهان ، رجوع به این سالها نقش اساسی دارد چرا که زبان و دین کشورهای امروزی
در فاصله همین سالهای 700 تا 1200 میلادی شکل گرفته است . در این سالها قبول مسیحیت
توسط کشورهای اروپایی باعث شد ، سیل کلمات یونانی و لاتین وارد زبان اروپایی ها
شود . و قبول اسلام در ایران و ترکستان و آسیا ، باعث شد سیل کلمات عربی وارد زبان
های ایرانی و آسیای غربی شود . مثلا اولین مکالمات زبان انگلیسی که انگلیسی قدیم
نامیده میشود ، حدود سالهای 1070 میلادی ، برای اولین بار در دربار ویلیام
حرامزاده از ترکیب زبانهای فرانکی و نورماندی ، طراحی و تکلم شده است و سپس به
زبان رسمی انگلیس و بریتانیا تبدیل شده است . و به مرور در قالب تبلیغ مسیحیت زبان
بومیان سلتی ایرلند را نیز از بین برده است و ایرلندیها نیز اکنون به زبان انگلیسی
تکلم می کنند . ویا اگر مسیحیت را یکی از مشخصه های اصلی روس ها بدانیم ، به سال
988 میلادی است که ولادیمیر اول ، پادشاه روس ، غسل تعمید یافته و مسیحی می شود و
مسیحیت شروع به گسترش در بین روسها می کند . همچنانکه به سال 934 میلادی با پذیرش
اسلام توسط خاقان تاتارها آلمیش خان و خاقان ترکهای قارلوق ، ساتوق بوغراخان ،
اسلام در بین ترکها پذیرفته شده و شروع به گسترش در بین ترکها می کند .

اما غربی ها  و
نژادپرستان آریایی با استفاده از تاکتیک فریب "حرکت از حاشیه تاریک "
علاقه ای به این دوران تاریخی ندارند و تلاش آنها برای تحریف تاریخ ، رجوع به
گذشته های قبل از میلاد هست که امکان مانور برای دروغ پردازیهای تاریخی زیاد است .
تاریخی که آریایی پرستان صهیونیست برای سالهای قبل از میلاد ، برای ایران و اروپا
تحریف کرده اند ، بر این پایه و ستون اصلی استوار است که ، شمال خزر و دریای سیاه
و دریای مدیترانه یعنی اروپا و دشت قپچاق ، از ابتدای تاریخ مرکز اصلی ظهور و پیدایش
قوم آریایی بوده است. (ایران ویج ) و آریایی ها از این منطقه به غرب اروپا رفته و
با کوچ سه قوم آریایی ماد و پارس و پارت وارد ایران  و افغانستان و هندوستان  شده اند . و میلیونها کتاب تاریخی و زبانشناسی و
غیره برای اثبات این ادعا نوشته و انتشار داده اند . و هر چه تاریخ نویسان مستقل ،
مخالف این نظریه نظر داده اند ، در نطفه خفه شده و برای اظهار واقعیات راه به جایی
نبرده اند . اما این نظریه دروغ ، پاشنه آشیل و به قول ایرانی ها دم خروسی دارد ، که
خواب را از چشمان صهیونیست ها و نژادپرستان آریایی ربوده است :  "باسک ها و کاتالان های سلتی " . سلتی
ها ، قدیمی ترین ساکنان اروپا هستند ، که طبق نظریه دروغ آریایی پرستان ، سلتی ها
آریایی بوده اند . ولی نوادگان سلتی ها که همین باسک ها و کاتالان ها هستند ، هنوز
در جنوب فرانسه و شمال و شرق اسپانیا زنده هستند و زندگی می کنند و به زبانی غیر
آریایی و التصاقی صحبت می کنند . کاتالان ها بر خلاف ایرلندیها و بریتان ها و گل
ها توانسته اند زبان بومی خود را حفظ کنند و در زبانهای آریایی همچون فرانسه و
اسپانیایی هضم نشده اند . دروغ پردازان سبک آریایی ، حتی در قرون معاصر با خشونتی
بی نظیر سعی در قلع و قمع این آخرین اقلیت سلتی داشتند تا این دم خروس ، دروغ آنها
را آشکار نکند ولی خوشبختانه موفق نشدند و کاتالان ها به برکت تیم محبوب بارسلونا
، توانستند صدای خود را به جهانیان برسانند و هر روز به سوی شناساندن هویت مستقل و
غیرآریایی خود به جهان هستند . و روزی همه این حقیقت را خواهند پذیرفت که ریشه آریایی
ها نه در شمال خزر و اروپا ، بلکه از اسراییل و زبان قوم آرامی و آشوری ریشه گرفته
است ، که زبان آریایی با کوچ آرامی ها و آشوری ها و یهود از اسراییل به ایونیا و
قبرس و جزیره کرت و یونان و روم  و سپس کل
اروپا و در زمان اسکندر کبیر مقدونی به ایران و افغانستان و هندوستان رسیده است . آیا
این با عقل جور درمی آید که اقوام آریایی در اوج قدرت خود دشت اوکراین و اروپا را
گذاشته و به کویر ایران و کوهستان افغانستان مهاجرت کنند .؟! اما این با عقل جور
در می آید که آرامی های سامی ، بیابان سینا و کویر عراق را گذاشته و با گذر از
کوهستان زاگرس ، شیراز و اصفهان را مسکن خویش قرار دهند . العاقل یکفی بالاشاره .





گسترش
ملی گرایی پارسی توسط محمدرضاشاه ترک !

واقعیت
های گذشته و حال دنیا چقدر دیر به دست مردم عادی می رسد. چند روز پیش کتاب "
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی "، نوشته ها و خاطرات موسس ساواک ، ارتشبد حسین
فردوست  را مرور می کردم . چقدر به گوش
عوام خوانده اند که قاجارها ترک بودند و به ایران خیانت کردند و پهلوی ها فارس
بودند و به ایران خدمت کردند و به این ترتیب تخم کینه و دشمنی را در بین مردم ایران
پراکنده اند . در حالیکه واقعیت این است که بزرگترین دشمن هر ملتی حاکمیت دیکتاتورها
در آن کشور است و قاجارها و پهلوی ها مثل تمامی دیکتاتورها فقط به فکر حرم سراهای
خویش هستند و نه قوم ترک برای آنها اهمیتی دارد و نه قوم  فارس . و جالب اینجاست که برخلاف قبول عوام ،
نه قاجارها کاملا ترک بودند و نه پهلوی ها فارس. زبان مادری دیکتاتور باستان گرای
ایران و دشمن خونی فرهنگ و زبان ترکی در ایران ، یعنی  محمدرضا شاه پهلوی نیز ترکی بوده است . بیایید قسمتی از فصل
"همسران رضا خان "را از کتاب مذکور مرور کنیم:

"رضا خان ، قبل از
ازدواج با مادر محمدرضا ، زمانی که واحدش در همدان مستقر بود ، با زنی ازدواج می
کند به نام صفیه و از او صاحب یک دختر بود به نام همدم السلطنه ، که اگر زنده باشد
گویا پس از انقلاب در ایران مانده است . رضا خان با این زن همدانی بیش از یک سال
زندگی نکرد و او را طلاق داد . همسر بعدی او تاج الملوک ، مادر محمد رضا بود ، که
خانواده او از مهاجرین بودند و پس از انقلاب بلشویکی روسیه ، از آذربایجان به ایران
آمده بودند . پدر او میرپنج (سرتیپ) بود و در آن زمان برای رضاخان افتخاری بود که
با دختر یک میرپنج ازدواج کرده است . رضاخان از این زن چهار فرزند داشت : شمس ، محمدرضا
و اشرف (دوقلو) و علیرضا . رضا شاه در سال 1306 ، با زنی از خانواده قاجار ازدواج
کرد به نام ملکه توران ، که غلامرضا از اوست . این زن را با وجودیکه جوان و زیبا و
سفید و موبور و بلند قد ( برخلاف مادر محمدرضا ) و با تربیت و مودب بود، پس از یک
سال طلاق داد . در همین یک سال همیشه میان مادر محمدرضا و توران ، به علت حسادت
مادر محمدرضا ، دعوا و جنجال بود .رضا خان ، یکی دو سال
بعد با دختری که او هم از خانواده قاجار بود ( دختر مجلل الدوله ) ، به نام عصمت
ازدواج کرد و از او صاحب چهار پسر و یک دختر شد . زمانی که من ( حسین فردوست ) به
دربار وارد شدم ، هجوم مادر محمدرضا به عصمت در اوج بود . در آن زمان دیوارهای قبلی
داخل باغ سعد آباد را برداشته بودند و برای هریک از اعضای خانواده پهلوی ساختمانی
درست کرده بودند . ندیمه های مشهدی مادر محمدرضا ، به دستور او با چوب و چماق به
ساختمان عصمت حمله می بردند . به محض اینکه عصمت از حمله با خبر می شد ، درهای
ساختمان را قفل می کرد و خود در اتاقی مخفی می شد و از آنجا به رضا خبر می داد .
رضا قدم زنان ، آرام آرام خود را به ساختمان عصمت نزدیک می کرد و مشهدی ها با دیدن
او پا به فرار می گذاشتند . آنها پس از فرار مورد مواخذه مادر محمدرضا قرار می
گرفتند که به آنها می گفت : "ترسوها ، رضا که ترس ندارد."و به ترکی می
گفت : "کول باشیان " (خاک بر سرتان) ! ... رضا خان هیچ گاه مادر
محمدرضا را به خاطر این رفتارش مورد ایراد قرار نمی داد و حتما خوشش می آمد که دو
زن از روی حسادت ، به خاطر او چنین کارهای بکنند . او احترام مادر محمدرضا را داشت
و آنهم به خاطر ولیعهدی محمدرضا بود . ولی عصمت را دوست داشت و پس از تبعید به جزیره
موریس از او ملتمسانه خواست که نزد او بماند . ولی عصمت بی وفایی کرد و پس از یکی
دو ماه به ایران برگشت ! "


دوستان عزیز ترک و عرب و آریایی و یهود
بنده نیز به عنوان یک ترک حدود بیست سال است که از بین نوشته های تاریخی به دنبال هویت خویش
می گردم و در حال حاضر با ورق زدن هزاران نوشته راست و دروغ تاریخی ، به این نتایج رسیده ام :
 
1-      از زمان اختراع خط میخی توسط سومریها که بانیان تمدن بشری هستند ، شش هزار سال می گذرد و در این مدت ، مهمترین اتفاق تاریخی در جهان ، حمله اسکندر کبیر مقدونی به ایران و آسیا و اجرای سیاست "هلنیزاسیون "یا "آریایی سازی "بوده است ، که توسط نوابغی چون ارسطو شاگرد افلاطون بزرگ ، طراحی و مدیریت شده و توسط اسکندر و جانشینان باکتریایی و سلوکی او به مدت دویست سال ، اجرا شده است و تخم نژاد و زبانهای آریایی همچون فارسی و دری و کردی و اردو ، در هندوستان ، افغانستان و ایران کاشته شده است . اسکندر خود با دخترانی از ایران و افغانستان و هندوستان ازدواج کرد و هفتاد هزار سرباز یونانی با دختران بومی ازدواج کردند و هفتاد شهر با کلنی های آریایی ایجاد شد .
2-      واقعه طوفان نوح که هم در کتیبه های سومری نقل شده است و هم در تورات یهود ، از نجات نوح و خانواده اش حکایت می کند . منابع یهود خود اعتراف می کنند که سه فرزند نوح ، حام ، سام و یافث نام داشته اند. سام جد آرامی ها و یهود ، حام جد جنوبی ها یعنی عرب ها و آفریقاییها و یافث جد شمالیها یعنی آسیاییها و اروپاییها بوده است . و جالب است که در تاریخ واقعی نیز فرهنگ باستانی اروپا و آسیا یکی بوده است  و قدیمی ترین ساکنان اروپا یعنی سلتی ها ، آریایی نبوده اند و تورانی بوده اند . که پس از ظهور تمدن آریایی یونانی و رومی ، سلتها ، مخصوصا قوم بسیار متمدن تروسکی در ایتالیا و قوم متمدن موکنای در یونان، به دست یونان و روم و طی لشکر کشی های قیصر ، نسل کشی شده اند ، و باسک ها و بومیان ایرلند و کاتالان های اسپانیا ، بازماندگان سلت ها هستند و هنوز هم صهیونیست های آریایی اروپا سعی در نابودی کامل این اقوام دارند . همچنین جالب است که با وجودیکه آلمانهای امروز در زبان آریایی حل شده و آسیمیله شده اند ، ولی در افسانه های باستانی آلمانها یعنی "افسانه نیبلونق ها "یونان و روم دشمنان ملت آلمان هستند و برعکس ، آتیلا که با یونان و روم می جنگید و رهبر هونهای تورانی ترکستان بود به عنوان قهرمان ملت آلمان ذکر شده است . پس در دوران قبل از یونان باستان ، فرهنگ و زبان اروپا و آسیا و خصوصا آناطولی و ایران آریایی نبوده است . ریشه و سرچشمه زبان آریایی به آرامی ها و آشوری ها می رسد ، که آرام و آشور دیگر پسران سام بودند  که در شمال عراق مسکن داشتند و برادران خونی یهود هستند که در سالهای بعد ، حکومت ایونیا و سپس یونان را پایه گذاری کردند. زبان آرامی ، همان زبان مقدس خاخامهای یهود است که بخشی از تورات به این زبان نوشته شده است . سریانی های مسیحی ، یزیدی های شیطان پرست و کردهای مسلمان امروزی با وجود اختلاف دینی ، از نظر فرهنگ و زبان فرزندان آشوریهای خونریز دیروز هستند. آریایی خواندن مادها و قوم چادرنشین ساکا ، تحریفی بیش نیست ، چراکه علاوه بر تحقیقات دانشگاهی معاصر، در تورات نیز به روشنی اعتراف شده است که ساکاها و مادها فرزندان یافث هستند. مادها و ساکاها ، آریایی معرفی میشوند تا سیاست آریایی سازی اسکندر پوشیده بماند . با وجودیکه تاریخ نویسی سیاسی جهان ، سعی در پنهان کردن تشابه فرهنگ یونان و یهود دارد و حتی این دو فرهنگ را دشمن یکدیگر و نقطه مقابل یکدیگر معرفی می کنند ، ولی آنچه مسلم است اینست که "آریایی زبان ها ، آسیاییها و اروپاییهایی هستند که در زبان آرامی و آشوری آسیمیله شده اند."و سولون آتنی و تالس ملتوسی و افلاطون و ارسطو و هرودوت یهودی و هیرود کبیر ، پایه گذاران آریایی پرستی هستند که یهودیان مورخ امروزی همچون رومن گیریشمن آلمانی ، ادوارد براون انگلیسی و ریچارد فرای فرانسوی و یا یهودیان شناخته شده ایران یعنی میرزا ملکوم خان نویسنده کتاب تاریخ ایران و محمدعلی فروغی ، رییس مجلس و نخست وزیر رضا شاه ، تصحیح کننده گلستان سعدی ، با وجودیکه خود یهودی هستند ، در دفاع از فرهنگ و زبان آریایی خود را به آب و آتش می زنند. همچنین تمامی فرزندان حام ، در آفریقا ساکن شده اند به غیر از سه فرزند حام به نامهای کنعان ،  صبا  و فلسطین ، که در همسایگی اقوام سامی و یهود ساکن بوده اند و اجداد عرب های امروز هستند که از ابتدای تاریخ ، یهود سعی در پاکسازی نژادی آنها دارد .
3-      دوران طلایی قوم یهود ، به دوران داود و سلیمان بر می گردد ، که به سال یکهزار قبل از میلاد می باشد . یهود در این دوران و قرنهای پس از آن با اتحاد با برادران آشوری خود ، دمار از روزگار مردم مصر و فلسطین و عراق و ایران در می آورند . چنان قساوت هایی در مقابل دشمنان خود نشان می دهند که یادآور کشتار اطفال کشته شده در عراق و سوریه و فلسطین و قره باغ و غزه امروزی است و درست در زمانی که تمامی کشورهای متمدن آن روزگار را به زیر سیطره خود در می آورند ، با اتحاد ماد و ساکا و بابل به فرماندهی پدر و پسر قهرمانی از سرزمین ماد و آذربایجان یعنی کیاخسار و آستیاک (ضحاک فردوسی و اژدهای اوستا) سرکوب می شوند . امپراطوری آشور و پادشاهی یهود و معبد سلیمان با خاک یکسان میشود و پادشاه اسراییل ، یهویاکین به اسارت در می آید . این شکست به سال ششصد قبل از میلاد بر می گردد ، یعنی سالهایی که دولت شهرهای یونانی و حکومت یونانی پایه گذاری میشود .البته یهود دوست دارد که ما افسانه های "ایلیاد و اودیسه "هومر را باور کنیم که از اول تاریخ ، "اروپا "دختر شاه صور ، توسط زئوس به یونان برده شده است. مسئله روشن است ، سامی ها یعنی فرزندان عمو سام ، با شکست از ایرانی ها ، سوار کشتی های خود شده و به آنسوی مدیترانه یعنی یونان داخل می شوند ، چنانچه دو هزار سال بعد ، با همین نوع کشتی ها وارد آمریکا شده و امپراطوری آمریکا را پایه گذاری می کنند .
4-      صحنه بعدی تاریخ ، نفوذ استر و مردخای یهودی در دربار ایران و قتل عام پوریم و شکستهای فاجعه بار لشکر عظیم ایران در جنگ ترموپیل و ماراتون هست ، که امری گریز ناپذیر بوده است ، چرا که یهودیان نفوذی در دربار ایران ، نقشه و طرح حمله ایران به یونان را به برادران سامی خود در یونان لو داده بودند . و همانطور که ذکر شد ، پس از این شکستهای پی در پی ، اسکندر یونانی به قلب آسیا حمله کرده و زهر هلنیزاسیون یا آریایی سازی را بر پیکر آسیا و ایران تزریق کرد .
5-      اما آسیا بزرگتر از آن است که به این زودیها تسلیم شود . هپتال ها  و هونها از جنوب و شمال ، تمدن یهود ساخته یونان و روم را مورد آماج حملات خود قرار می دهند . امپراطوری روم به دست آتیلا تجزیه شده و روم غربی نابود می شود . مقدمات جنگهای اعتقادی و دینی زمینه چینی می شود و با ورود ترکان سلجوقی به بیت المقدس به سال 1076 میلادی ، جنگهای دویست و بیست ساله صلیبی آغاز می شود . شکستهای خفت بار صلیبی ها از مسلمانان به رهبری ترکهای سلجوقی و ترکهای قپچاق مصر حاصل این جنگهاست و پاپ اینوسا ن سوم و پاپ هونوریوس سوم با فرستادگان خود چنگیزخان و مغولها را برای حمله به سرزمین مسلمانان تشویق می کنند . شهرهای افسانه ای ترکستان و ایران زیر حملات مغولها با خاک یکسان می شود و عروس شهرهای جهان ، بغداد ، به تصرف هولاکوخان در می آید . ولی در نهایت سلطانی افسانه ای از ترکان قپچاق مصر یعنی سلطان بای بارس در نبرد عین جالوت به افسانه شکست ناپذیری مغول پایان می دهد و لشکر مغول منهزم می شود . صلیبی ها و شوالیه های معبد سلیمان برای تحقق سناریوی آخرالزمان و جنگ آرماگدون در جنگ البستان با مغولها متحد شده و با سلجوقیان آناطولی و مسلمانان به فرماندهی سلطان بای بارس وارد جنگ می شوند و به دست ملت سلحشور ترک ، هولاکو و صلیبی ها در تاریخ دفن می شوند و این پایان جنگهای صلیبی است . سالهای پس از جنگهای صلیبی ، اوج قدرت ترکان مسلمان هست که در تاریخ با نام امپراطوری عثمانی شناخته می شود که به دست عثمان بن ار طغرل تاسیس شد و در اوج قدرت عثمانی به سال 1453 میلادی بزرگترین شهر جهان یعنی استانبول به دست سلطان محمد فاتح ، فتح گردید .
6- دوران پانصد ساله معاصر ، دوران پیروزیهای یهود و غرب است . یهود که با کاوش در تاریخ متوجه شده بود که نفوذ و ضربه ای که یک زن یهودی به نام استر در دربار ایران بر دشمنان یهود وارد کرده است ، بسیار موثرتر از لشکر کشی های بزرگ بوده است ، پانصد سال قبل یعنی بلافاصله پس از فتح استانبول  بدست سلطان محمد فاتح ، چهار زن یهودی را به دربار چهار دولت بزرگ فرستاد . سوفیا پالالوگ ، به همسری تزار روسیه  یعنی ایوان سوم درآمد و شاهزاده قانونی روس یعنی ایوان جوان را به قتل رساند و فرزند خود واسیلی سوم را بر تخت نشاند . آننا بولینا ، که فاحشه ای یهودی بود با همخوابگی با پادشاه انگلیس یعنی هنری هشتم ، ملکه الیزابت اول را حامله می شود که با به تخت نشستن ملکه الیزابت اول بر تخت انگلیس و تاسیس کمپانی هند شرقی به دستور او ، حملات گسترده انگلیس به هندوستان و افغانستان و ایران برای ایجاد اسراییل بزرگ آغاز می شود . البته در کتابهای تاریخی می نویسند ، انگلیسی ها در هندوستان به دنبال ادویه جات بوده اند ! الکساندرا  مشهور به خرم سلطان دختر یک خاخام یهودی ، به دربار عثمانی نفوذ می کند و با قتل شاهزاده مصطفی ، فرزند عیاش و دائم الخمر خود یعنی سلیم دوم را بر تخت می نشاند . دسپینا خاتون در ایران به عقد اوزون حسن آق قویونلو پدربزرگ مادری شاه اسماعیل صفوی در می آید و پایه های سلسله صهیونیستی صفوی در ایران گذاشته می شود . به سال 1552 میلادی ، صهیونیست حاکم بر روسیه یعنی ایوان مخوف با صهیونیست حاکم برایران یعنی شاه اسماعیل دوم ، متفق شده و شهر قازان در ترکستان و شهر ارزروم در ترکیه عثمانی به طور همزمان آماج حمله صهیونیست ها قرار گرفت . سال 1570 میلادی ، ایوان مخوف با صهیونیست حاکم بر انگلستان یعنی ملکه الیزابت اول توافق پناهنده گی امضا نموده و همزمان و هماهنگ شده ، حملات خود را به ترکهای ترکستان ، ترکهای عثمانی و ترکهای بابری هندوستان آغاز کردند و در طول این جنگها ، ایرانی ها که در دوران جنگهای صلیبی ، شانه به شانه مسلمانان ترک و عرب در برابر صلیبی ها جنگیده بودند ، اینبار با سلاحهای آتشینی که از روس ها و برادران شرلی انگلیسی می گرفتند به نفع صهیونیستها و علیه ترک و عرب می جنگیدند . بدین ترتیب پس از فتح استانبول به دست ترکها ، دستهای پنهان صهیونیزم ، حاکمیت تمامی کشورهای جهان را در دست گرفته و برای حل همیشگی مسئله شرق و خطر تورانی ها ، در همه جای جهان از ایران و افغانستان و هندوستان گرفته تا روسیه و چین و رومانی و عراق و سوریه ، دست به تحقیر فرهنگی و به دنبال آن قتل عام اقوام ترک و تورانی و عرب گرفته است که نسل کشی میلیونی مسلمانان اندلس اسپانیا ، نسل کشی هفتاد میلیون سرخپوست تورانی آمریکا ، نسل کشی ترکهای خزر و قتل عام ترکهای تاتار در روسیه ، قتل عام ترکهای بالکان و اخیرا قتل عام بوسنی و هرزگوین ، قتل عام شهر ترک نشین شوشا (پناه آباد ) و ایروان و اجرای سیاست ارمنی سازی ایروان ،قتل عام ترکهای مهاباد (سویوق بولاغ ) و سردشت (ساری داش) و اورمیه ، قتل عام وحشیانه گوگ تپه در ترکمنستان ، ایجاد قحطی مصنوعی در ایران و تبعید و کشتار هولودومور در کریمه و آهیسقا ، جنگ تریاک و نسل کشی منچوهای تورانی چین و سرکوب ترکهای اویغور چین ، سرکوب قیام ستارخان و پیشه وری در ایران ، نسل کشی و انقراض ترکان بابری هندوستان و قتل عام تامیلهای هندوستان و سری لانکا و استفاده از بمب اتمی در جنگ با قهرمانان ژاپن و قتل عام اطفال فلسطینی و اعراب ، نمونه های از این جنایتهاست و حمایت از فرهنگ و حاکمیت آریایی های هندی و تاجیک و فارس و کرد  در واقع حمایت از فرزندان دورگه اسکندر مقدونی برای جنگ با دشمنان تاریخی یهود یعنی ترک و عرب است . آیا روزی خواهد رسید که فارس و عرب و روس و ترک وانگلیسی و هندی و چینی و ژاپنی دشمنان واقعی خود یعنی صهیونیست ها را بشناسند.  سلام  بر اومانیسم ، مرگ بر صهیونیسم . درود بر تمام اقوام جهان و مرگ بر تمام حاکمان کشورهای جهان .

چرا آمریکای صهیونیست، افغانستان را از افغانها گرفته وبه تاجیکها داده است؟




در زبان ترکی ضرب المثلی هست که می گوید : "خرس هزار و یک بازی در می آورد ، ولی همه این بازی ها در نهایت برای رسیدن به کندوی عسل است."یهود هم در همه وقایع مهم تاریخ دست داشته ، از مهاجرت به مصر و نسل کشی کنعانیان و عیلامیان گرفته تا جنگهای آشور بنی پال و پایه گذاری دولت شهر آتن ویونان و قتل عام پوریم و ماراتون  و سیاست هلنیزاسیون اسکندرکبیر و نفوذ در روم  و رم و ایجاد مذاهب وطریقت های باستان و جدید و جنگهای صلیبی و اتحاد صلیبیون با لشکر مغول در جنگ با مسلمانان و نفوذ زنان یهودی در کاخهای پادشاهان روس و انگلیس و نفوذ دسپینا مارتا در دربار صفوی و خرم سلطان در دربار عثمانی و نسل کشی مسلمانان اندلس اسپانیا و بزرگترین نسل کشی تاریخ بشر یعنی کشتار هفتاد میلیون سرخپوست آمریکا و جنگهای استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه و امضای عهدنامه ترکمنچای و گلستان به دست یهودی ایرانی میرزا ابوالحسن خان شیرازی و جنگ کریمه و قتل عام ترکمنهای گوگ تپه و ترکهای ساوج بلاغ مکری  و جنگ تریاک چین و انقلاب کمونیستی و ایجاد قحطی مصنوعی در ایران و اوکراین و جنگهای اول و دوم جهانی و ... و همه این حرکتها در نهایت برای رسیدن به تاسیس "اسراییل بزرگ "است.
هویت ایران کنونی ، زبان فارسی و مذهب تشیع است ولی جالب است که زبان فارسی میراث اسکندر یونانی و مذهب تشیع میراث چنگیز خان مغول و نواده اش اولجایتو است. ایران باستان که دشمن آشور و یهود بود، به زبان تورانی و مذهب تناسخی بوده است.همان ایرانی که با اتحاد ضحاک، شاه مادها و داماد عراقی اش بخت النصر به سال 586 قبل از میلاد ، اسراییل را شکست داده و پادشاه اسراییل یهویاکین را اسیر کردند.
یهودیها ، پس از این شکست به این نکته پی بردند که تا زمانی که بابل و ماد یعنی ایران و عراق امروزی همدل ومتحد هستند ، اسراییل بزرگ هرگز برپا نخواهد شد. به همین جهت تلاش شبانه روزی یهود برای نفوذ در دربار ایران خصوصا در دوران هخامنشی آغاز شد. و با کودتای داریوش و نفوذ عروس یهودی به نام هاداسا استر به دربار خشایار پسر داریوش و صدر اعظمی عموی این عروس یهودی به نام مردخای در دربار ایران ، امپراطوری هخامنشی از درون توسط یهود تسخیر شد و به دنبال آن کشتار داخلی پوریم و جنگهای فاجعه بار ماراتون به وقوع پیوست و امپراطوری ایران از درون پوسیده شد و در سراشیبی سقوط افتاد.و در نهایت یهودی دیگری به نام اسکندر کبیر که توانسته بود بر خاک مقدونیه حاکم شود ، با لشکر اندک خود توانست ایران را شکست داده و حاکمیت ایران را در دست بگیرد. با پیروزی اسکندر بهترین فرصت ایجاد شد تا بزرگترین اختلاف در بین اقوام ایران و هندوستان ریشه بدواند و چه اختلاف و تفاوتی بزرگتر از تفاوت زبان گفتاری یک ملت . تا این زمان همه زبانهای رایج در ایران و افغانستان و هندوستان از یک ریشه بودند و زبان دراویدی و تامیل و تلوگو و براهویی و بلوچی و عیلامی و طبری و کاسپی و مادی همگی زبانی التصاقی و تورانی بودند. مهمترین سیاستی که اسکندر با مشورت استاد خود ارسطو شاگرد افلاطون بزرگ در ایران و هند پیاده کرد ، سیاست "هلنیزاسیون "یا "آریایی سازی "و گسترش زبانهای آریایی بود. اسکندر با توسل به کتاب مقدس یونان باستان یعنی "ایلیاد و اودیسه "به سربازان خود گفت ، همانطور که سربازان یونانی و حتی خود آشیل با فتح تروا با دختران تروایی ازدواج کردند و با اختلاط خون یونان و تروا ، فرهنگ و زبان یونانی در آناطولی سرزمین قوم تروا ریشه انداخت ، در ایران نیز با ازدواج سربازان یونانی با دختران ایرانی ، فرهنگ یونانی که پایه تمام فرهنگ و زبانهای آریایی جهان است ، باید در ایران ریشه بدواند. اسکندر خود با دختر شاه ایران (استاتیرا) و دختر شاه افغانستان ( رکسانا) ازدواج کرد و برای دهها هزار سرباز یونانی خود که با دختران بومی ازدواج کردند ، هفتاد قلعه و شهر (از جمله هریوا یا هرات ) ساخت که نژاد و زبان دری ( تاجیکی یا فارسی ) و کردی و زبان کهری بولی هندوستان و زبان اردوی پاکستان ، ثمره این سیاست اسکندر کبیر می باشد.در حال حاضر زبان رسمی هندوستان ، زبان کهری بولی است که حدود چهل درصد جمعیت هندوستان به این زبان صحبت می کنند و تامیل ها و دراویدی ها که به زبان بومیان قبل از اسکندر تکلم می کنند ، منفور حاکمان آریایی هندوستان و حامیان صهیونیست آنها هستند و زیر شدید ترین توهین ها از جمله نجس بودن و سیاستهای آسیمیلاسیون و نسل کشی قرار دارند. در تاجیکستان زبان آریایی تاجیکی حاکم است و ازبکهای تاجیکستان سرکوب می شوند و در ایران که از زمان پهلوی ، نام زبان دری به زبان فارسی تغییر یافت ، فارسی زبان حاکم و رسمی است . لیکن وضعیت فعلی افغانستان مطلوب حاکمان صهیونیست آمریکا نیست ، چرا که پس از گذشت دو هزار و چهارصد سال از سیاست آریایی سازی اسکندر ، هنوز هم هفتاد درصد جمعیت افغانستان به زبان بومی افغانستان یعنی پشتو حرف می زنند و این برای صهیونیست ها بسیار نگران کننده است و با وجودیکه با حمایت حامیان صهیونیست انگلیس ، زبان تاجیکی در افغانستان رسمی شده است ، ولی جمعیت بسیار اندک دو میلیونی تاجیکها در برابر بیست میلیون پشتون زبان هر لحظه این خطر را دارد که تلاش صدها ساله یهود را بر باد دهد . چرا که پشتون ها که همان اوغان یا افغا ن ها هستند ، از نسل بومیان این منطقه و نوادگان دراویدیها و کوشانیها و غوریان تاریخی هستند و مثل تاجیکها محصول سیاست ملت سازی اسکندر و یهود نیستند و همیشه تاریخ با انگلیس و آمریکا در نبرد بوده اند . وجود افراط گرایی اسلامی و بمب اتمی پاکستان و یا کشت تریاک در افغانستان ، بهانه هایی هستند برای توجیه حضور ارتش آمریکا در افغانستان . و آن روزی که افغانها سرکوب شده و حاکمیت افغانستان مجددا در دست تاجیک ها قرار گیرد ، آمریکا بلافاصله افغانستان را ترک خواهد کرد . چرا که دلیل اصلی حضور آمریکا در افغانستان چیزی نیست جز "حمایت از زنا زادگان اسکندر "و ایجاد دشمنی بین مزدوران آریایی با بومیان پشتون و بلوچ و ترک و عرب و پیچیده کردن جنگ ها با اختلافات مذهبی و جریانات شیعه و سنی و در نهایت تحقق رویای اسراییل بزرگ از نیل تا فرات .
اخبار و اطلاعات فریبکارانه در مورد ترکان جهان و ایران !
روشهای فریب در اطلاع رسانی ، روشهایی است که دشمن بدون اینکه آشکارا دروغ بگوید ، شنونده را فریب میدهد و احساسات مخاطب را به سمتی که خود می خواهد هدایت میکند. این تکنیکهای رسانه ای نزدیک به یکصد مورد و شاید هم بیشتر می باشد از جمله روش ابهام ، ایهام ، برچسب زنی ، انتخاب واژه هم سنخ ، خود اعترافی ، فرار به جلو ، استتار ، خبر شویی ، تلفیق اعتبار ، چالش مثبت ، تقطیع و برجسته سازی ، قیاس مع الفارق ، وسط گیری ، کسب اعتماد با تاکید بر مسلمات ، اعتماد سازی با افشای خبر سوخته ، اصل و استثنا در روایت ، حرکت از پله دوم ، حرکت از حاشیه تاریک ، دروغ اساسی ، هم نشینی ، منحصر کردن مفهوم در مصداق ، تعمیم ، تسری ، مصادره ، ارجاع محال ، درخواست محال ، جمله مجهول ، حصر ثنوی  و سایر.
مطالبی که از دوران پهلوی تا کنون در نوشته ها و روزنامه ها در مورد ترکان جهان و خصوصا ترکان ایران نوشته می شود تماما با استفاده از این روشهای فریب بوده است ، چرا که اگر واقعیت ها نوشته میشد در آنصورت چپاول و استعمار خاک آذربایجان متوقف می شد و این به نفع دزدان محترم حاکم بر کشور نبوده است.
"بایکوت "اصلی ترین روشی است که در مورد ترکان ایران به کار میرود . این روش در مواردی به کار میرود که فریبکار می داند اگر این بحث باز شود در نهایت بازنده خواهد بود ، برای همین موضوع را بایکوت کرده و اصلا در مورد موضوع صحبت و بحث نمی کنند. برای همین دشمنان آذربایجان حتی الامکان سعی می کنند مسئله ترک در ایران کاملا بایکوت شود.
"تحقیر و توهین "روش پر کاربرد دیگری است که برای فرار از مناظره منطقی ، مخاطب مورد آماج متلک و تحقیر و توهین قرار میگیرد تا اثبات شود این موضوع حقیرتر از آن است که جدی گرفته شود خصوصا توهین می تواند اعتماد به نفس مخاطب را تضعیف کرده و حرکت عدالت خواهی را از مخاطب بگیرد.برای همین همیشه در فیلمها و رسانه ها ترکها آماج تحقیر و توهین هستند.
"برچسب زنی "روشی است که یک اخلاق و صفت غیر انسانی به مخاطب نسبت داده می شود تا راحت تر بتوان دست به سرکوب زد. در واقع این روش همان روش معروفی است که میگوید "اول نام کسی را بکش بعد خودش را "به همین دلیل برچسبهای "تجزیه طلب "همیشه در کنار طرفداران حقوق ترکهاست.
"ارجاع محال "روشی است که فریبکار برای حقانیت خود دلیلی از محلی می آورد که میداند محال است شما به آنجا دسترسی داشته باشید. مثلا وجود فلان اثر باستانی در موزه لندن ، که هم دسترسی به لندن برای اکثر مردم محال است و هم اینکه در لندن موزه بریتانیا و یا موزه های دیگر موجود است ولی اصلا موزه ای به نام "موزه لندن "در شهر لندن موجود نیست.
"تحریف برای تکذیب "روشی است که برای تکذیب حقیقتی ، اصل مطلب را تحریف میکنند . به عنوان مثال برای اینکه سرکوب و قتل عام فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری موجه جلوه گر شود ، اهداف فرقه که ایجاد انجمنهای ایالتی و ولایتی و خودمختاری و دموکراسی در داخل ایران بود به تجزیه طلبی ایران و دشمنی با ایران تحریف شد.
"تعمیم و تسری "تعمیم روشی است که عمل یک نفر یا یک عضو به عنوان نمونه رفتار یک مجموعه و کل ذکر میشود. به عنوان مثال در حالیکه روزانه دهها نفر در درگیریهای خیابانی تهران و مشهد و کرمان کشته میشوند و اصلا در تلویزیون منعکس نمی شود ، در گیری در بیمارستان اردبیل به یکی از بزرگترین خبرهای کشور تبدیل میشود.
"مصادره "روشی است که افعال و اشخاص بزرگ و مورد احترام جبهه مقابل به نام خود مصادره میشود. مولوی و نظامی و فارابی و سلطان جلال الدین خوارزمشاه و اختراع کاغذ و دین بودایی و خصوصا بودایی مهایانه  و ابداع شلوار و اهلی کردن اسب و تیراندازی روی اسب و حکومت ترکان هند و ساختمان تاج محل یکی از عجایب هفت گانه جهان و ابداع خط نستعلیق و کشت زعفران و ابداع قالیبافی و بناهای گنبدی شکل و حکومت ساکاها و سرمت ها و کوشانی ها و مادها و پارتها همگی در حالیکه متعلق به ترکهاست به نام چین و هند و ایران مصادره شده است.
"بیان از زبان ثالث "روشی است که همچون روش "تواتر "خبر و مطلب از منابع و بلندگوهای مختلف بیان میشود تا باور پذیری آن بیشتر شود. برای همین نویسنده ها و مورخینی چون ادوارد براون از انگلیس ، رومن گیریشمن از آلمان ، ریچارد فرای از فرانسه و محمد علی فروغی از ایران که همگی یهودی هستند، در نوشته ها و یافته های خود ترکها  و عربها را قومی وحشی و آریایی های پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و ایران را قومی متمدن معرفی می کنند تا از دشمنی ایجاد شده به نفع خویش و تاسیس اسراییل بزرگ بهره ببرند.
"حرکت از پله دوم "روشی است که مطالب از وسط  و نه از اول بیان میشود تا حقایق مدفون بماند. پان آریایی ها مکررا بیان میکنند که ایران متعلق به قوم آریایی بوده است و ترکها بعدا به ایران آمده اند و اول داستان را نمی گویند که قبل از حضور زبان آریایی در ایران اقوام بسیار متمدن و غیر آریایی همچون عیلامی ها و دراویدی ها و کاسپی ها و ماننا ها بومی ایران بوده اند .
"فرار به جلو "که به ترکی همان "قاباقدان گلمیشدیک "است و درحالیکه تاجیکها و ارمنی و یهودیان مهاجر به ایران ، ایرانی اصیل معرفی میشوند و کردها که تا آنجا که تاریخ به یاد دارد بومی غرب زاگرس و جنوب توروس می باشند ، اصیل ترین ایرانی ها نامیده میشوند ، ترکها غارتگرانی معرفی میشوند که آذربایجان را از ارمنی و کرد تصاحب کرده است و باید هر چه سریعتر با یادگیری زبان آریایی توسط کودکان آذربایجانی ریشه زبان ترکی از آذربایجان کنده شود.
و در آخر اینکه هر چند این تکنیکها و روشهای فریب بیشمارند ولی سلاح مقابله با این ترفندها بسیار ساده و در دسترس است و آن توجه به منبع و مقصد خبر است یعنی نویسنده و جبهه ای را که نویسنده به آن خدمت میکند ، شناخته شود و از منابع مختلف و جبهه مقابل هم کسب اطلاع شود. یاشاسین آذربایجان.
 
 
 
کردها و یهود  بومی ایران هستند و ترکهای ایران مهاجر !
 
بی شک روحانیون یهود از ابتدای تاریخ در گوش قوم یهود از برتری نژادی یهود زمزمه ها کرده اند و با استناد به تورات موجود ، قوم یهود را ، قوم برگزیده و محبوب خداوند معرفی کرده اند و غیر یهودیان را موجوداتی با جسم انسان و روح حیوان معرفی کرده اند و با ذکر زیباییهای کرانه نیل و دجله و فرات و  آسیای صغیر  و شوش و فلسطین ، سم نژاد پرستی و استعمار و تجاوز را در وجود هر یهودی کاشته اند ، تا روزی برسد که فرزندان یهود از کرانه دریای مرده و بیابان سینا خارج شده و در سرزمین اقوام دیگر مسلط شوند . این آرزو با تعالیم میشنا که به سال 200 میلادی توسط یهودا ناسی تدوین شد و یهودیت وابسته به معبد را به یهودیت وابسته به شرع تبدیل کرد ، عملی و اجرایی شد . از این تاریخ به بعد معیار یهودی بودن ، عبادت در معبد سلیمان نبود ، بلکه آگاهی از احکام شرع یهود ، ملاک یهودی بودن بود ، یعنی اینک یهود می توانست به هر کجای دنیا مهاجرت کند و حتی زبان بومی آن منطقه را یاد بگیرد ، ولی با عمل به شرع یهود ، همیشه یهود باقی بماند. و بی شک این نطفه تمامی جنگهای استعمارگرانه تاریخ بوده است. قوم یهود ، اندک اندک با مهاجرت به مناطق مختلف جهان و اقامت صد ساله و هزار ساله در این مناطق و حمایت نامحسوس یهودیان سایر ممالک ، رگهای حیاتی  هر کشور را در دست گرفتند و بر اقتصاد و سیاست اقوام بومی حاکم شدند. و اکنون توانسته اند ، نظم نوین جهانی یعنی نظم جهانی صهیونیستی را پایه گذاری کنند ، که در این جهان امروزی ، اکثریت حاکمان کشورهای جهان ، همگی از نسل یهودیان مخفی یا مارانوس هستند . چه آنهایی که با روشهای دیکتاتوری حکومت می کنند و چه آنهایی که با دموکراسی و رای گیریهای الکی و آبکی ، به قدرت میرسند . یوسف استالین ، یکی از همین مارانوسهای متولد گرجستان و حاکم وقت شوروی، در زمان خود گفته بود : "رای دادن مهم نیست ، رای شمردن مهم است . "
اگر حاکمیت یک کشور در دست بیگانه بیفتد ، خوف و هراسی بزرگ وجود انسان را فرا میگیرد ، که این بیگانگان نفوذی چه بلاهایی می توانند بر سر مردم بومی بیاورند و چگونه به راحتی جان و مال و ناموس مردم بومی را به تاراج بدهند . با نام دفاع از وطن و اعتقاد مردم را به غلیان در آورده به تماشای این شکارهای انسانی می نشینند و پس از جنگ بیوه ها و املاک بی صاحب زیادی برای تقسیم کردن باقی می ماند و باید این جمله با آب طلا نوشته شود که : "جنگ ها ، فصل برداشت قوم یهود است . "
این حاکمان بیگانه در زمان صلح هم بیکار نیستند ، و یکی از کارهای مورد علاقه ایشان ، تحریف واقعیتها و تحریف تاریخ است.
یکی از تحریفات جالب یهود در ایران و تمام نقاط جهان ، تحریف این واقعیت است که چه کسی در این مملکت بومی است و چه کسی مهاجر . به عبارتی "یهودیان هر جا پا گذاشته اند ، افسانه ای ساخته اند که قدمت حضور خود را ثابت کنند "  .   یهود در ایران خود را ایرانیان یهودی می نامد و از ارمنی ها با نام ایرانیان ارمنی یاد می کند و بدین ترتیب خود را ایرانی اصیل معرفی می کند ، و بدین ترتیب با استفاده از تکنیک "همنشینی "و همنشین کردن کلمات ایرانی و یهود ، و تکرار مکرر آن در افکار عمومی ایرانیها ،  این فریب و دروغ را جا می اندازد که یهود از نظر فرهنگ و زبان و نژاد دسته ای از ایرانیها هستند . در حالیکه واقعیت چیز دیگری است و با نگاه گذرا به مکالمات روزمره زبان یهودی ها کاملا مشخص است که زبان یهودیها از نظر کلمات و دستور زبان ، بومی بین النهرین و صحرای سینا بوده و جزو زبانهای سامی محسوب می شود . از طرفی تحریف بسیار بزرگ دیگر یهود در ایران در مورد قوم کرد است . و بسیار تکرار می کنند که "کردها اصیل ترین ایرانی ها هستند ."در حالیکه برخلاف تحریفات ادریس بدلیسی ، تا همین دوران معاصر کردها بومی کوههای شمال عراق و غرب زاگرس بوده اند و  در دوران صفوی و حتی افشار به دلیل سیاست افراطی شیعه گری ، کردها که اکثرا سنی هستند ، هیچ حضور جدی در ایران نداشته اند و حضور کردها در ایران با ازدواج محمد شاه قاجار با دختری کرد که گویا خدیجه چهریقی (کردستانی) نامیده میشده است ، عملی شده است . چراکه محمد شاه قاجار که پس از فتحعلی شاه به حکومت رسید ، اشنویه و پنج آبادی دیگر را به پدر زن خود شیخ طه شمزینی اهدا نمود و باعث شد پای کردها برای اولین بار به آذربایجان باز شود که شیخ عبیدالله شمزینی که با قتل عام ترکهای مهاباد "سویوق بولاق "و مناطق دیگر آذربایجانغربی ، پای کردهای بیشتری را به آذربایجان کشاند ، در واقع برادرزن محمد شاه قاجار بوده است . مورخین معاصر یهود تلاش بسیار گسترده ای می کنند تا کردها را از نسل مادها معرفی کنند که از سه هزار سال پیش مادها بومی آذربایجان بود ه اند ، در حالیکه واقعیت اینست که شمال عراق که اکنون مرکز اصلی کرد ها ست در طول تاریخ ، سرزمین  قوم خونریز آشور بوده است ، که جالب است  ویل دورانت نیز در تاریخ تمدن لو داده است  ،"آشوری ها قومی هستند از ترکیب سامی ها و کردهای کوهستان ". در زمان رضا شاه تعدادی از کردها به مناطق مختلف آذربایجان خصوصا اطراف خلخال کوچانده و مسکون شدند که همه این کارها برای اثبات این فرضیه دروغ  صورت گرفته است که کردها از نسل مادها هستند و اکنون هم تعدادی از آنها در خلخال و آذربایجان ساکن هستند . در حالیکه واقعیت این است که کردها همان آشوری ها هستند که دشمن اصلی مادها و برعکس متحد پادشاهی یهود بوده اند که بعدها با سیاست "آریایی سازی " اسکندر و دین اسلام هویت کردی به خود گرفته اند . مشهور است در صحبتی که بین مارشیمون ، روحانی آشوری ها با اسماعیل آقا سیمیتقو گذشته است ، مارشیون گفته است : "ما آشوری ها و شما کردها یک ملت هستیم و تنها اعتقاد اسلام و مسیحیت ما را از هم جدا ساخته است . "حال وقتی نوبت به تاریخ ترکهای آذربایجان می رسد ، ما آذربایجانیها گویا از دورترین نقطه مغولستان به اینجا آمده ایم و زبان ترکی را با خودمان به اینجا آورده ایم و هر چه زودتر باید به فرزندان خود فارسی یاد بدهیم !
دوستان عزیز در سنگ نوشته ها و حجاری های  دوران آشور بر روی صخره ها ، آشوری ها چگونه پوست مادها و ایرانیها را می کندند و سرهای بریده شده را روی هم می انباشتند ، به وضوح قابل مشاهده است . اکنون پس از سه هزار سال مجددا اتحاد آشور و یهود و به زبان امروزی اتحاد کرد و اسراییل قابل مشاهده است . آیا حماسه کیاخسار و ضحاک مادی در جنگ با آشور و یهود تکرار خواهد شد و یا این بار نسل کشی کامل آذربایجان و حتی کل ایران عملی خواهد شد ؟
 
 
 
 
تاریخ جهان و تاریخ چهار گروه زبانی سامی ، حامی ، یافثی و آریایی  :
 
 
سامی :آرامی ، اکد ، آشور ، فینیقی ، یهود ، ارمنی ، سریانی ، یزیدی ، کرد ، ...
حامی : کنعان ، پلست (فلسطین ) ، صبا ، مصر ، کارتاژ ، عرب ، ...
تورانی : آنائو ، آینو، سومر، بابل ،  دراویدی ، عیلام ، هیتی ، کاسی ، کاسپی  ، اورارتو، اتروسکی ، ماننا ، ماد ، ساکا، پارت، کوشان، هون ، گؤی تورک ، بلغار، تامیل ، پشتون ، خزر، مغول ، منچو ، مجار، فنلاند ، ترک ، کاتالان ، گرجی، ژاپن ، کره ، ...
آریایی : یونان ، باکتریا ، روم ،  گوپته ، اردو ، روس ، ژرمن ، انگلیس ، فارس ، ...



9000 قبل از میلاد : تمدن آنائو و فرهنگ عصر مفرغ ترکستان6000 قبل از میلاد: ورود آینو ها از ترکستان به ژاپن3600 قبل از میلاد : اختراع خط و تمدن سومر و بنیانگذاری اولین شهر جهان "اوروک"3100 قبل از میلاد : خوفو یا خئوپس در مصر3000 قبل از میلاد : تمدن دراویدی در هندوستان ، ریشه فرهنگ و زبانهای  تامیل ، تلوگو ، براهویی ، بلوچی و مالایالام و کاننادا 2700 قبل از میلاد : پادشاهی گیل گمیش افسانه ای در اوروک  و اولین کتابت در مورد واقعه طوفان نوح و پسرانش سام ، حام و یافث2400 قبل از میلاد : نخستین قانون نامه و دوره طلایی اور2357 قبل از میلاد : غارت اور بدست عیلام2300 قبل از میلاد :بنیانگذاری اکد توسط سارگن اکدی2200 قبل از میلاد : مهاجرت حضرت ابراهیم از سومر به کنعان و واقعه قربانی کردن اسماعیل یا اسحاق و وعده از نیل تا فرات2020 قبل از میلاد :انقراض اکد و بنیانگذاری بابل2100 قبل از میلاد : انقراض سومر بدست عیلام1900 قبل از میلاد : ظهور تمدن هیتی در آناتولی1800-1600 قبل از میلاد : تسلط هیکسوس های سامی بر مصر1792-1750  قبل از میلاد : حمورابی1746 قبل از میلاد : تسلط کاسیها بر بابل و حمورابی1716 قبل از میلاد : طلوع دولت آشور بدست شمشی اداد دوم و تلاش برای تحقق رویای از نیل تا فرات یهود. خط و الفبای آشوری امروز هم خط و الفبای رسمی کشور اسرائیل است.1650-1220 قبل از میلاد : بندگی یهودیان در مصر(!) ، از ورود یوسف و سایر فرزندان یعقوب تا خروج در زمان موسی 1550 قبل از میلاد : تمدن میتانی 1360 قبل از میلاد : اخناتون و توت عنخ آمون در مصر1200 قبل از میلاد : نزول تورات(اسفار پنج گانه) به حضرت موسی و تسخیر کنعان بدست یهود1200 قبل از میلاد : دوران کاهنان و روحانیون رامسسی در مصر ، آغاز سقوط امپراطوری مصر باستان1100 قبل از میلاد :حاکمیت شاهان لیبی در مصر1000 قبل از میلاد : تمدن ماننا در آذربایجان974 قبل از میلاد : داود و سلیمان در اسرائیل937 قبل از میلاد : تجزیه دولت یهود750 قبل از میلاد : عصر طلایی اورارتو700 قبل از میلاد : شاهان حبشی در مصر709 قبل از میلاد : دیاکو شاه ماد640 قبل از میلاد : انقراض عیلام توسط آشور بنی پال612 قبل از میلاد : انقراض آشور و سقوط نینوا توسط اتحاد ماد و بابل با مدیریت و رهبری کیاخسار و فرزندش آژی دهاک (آستیاک )که یهودی مخفی طوس ، فردوسی ، در شاهنامه از او با صفت خون آشامی به نام ضحاک اسم میبرد.600 قبل از میلاد : : گسترش تمدن یونانی با خط و فرهنگ و عقاید مذهبی آشوریهای مهاجر ایونیا  و ظهور حکمای یونانی از جمله  تالس ملتوسی  و سولون آتنی600 قبل از میلاد : ورود مغولها به ژاپن600 قبل از میلاد : زرتشت590 قبل از میلاد : تسخیر اورشلیم بدست بخت النصر بابلی ، که پس از فتح نینوا ،با دختر شاه ماد، آمیتیدا ازدواج کرد و باغهای معلق بابل را برای او ساخت .آغاز بندگی یهودیان در بابل539 قبل از میلاد : حاکمیت کوروش در ایران و آزادی برای یهود525 قبل از میلاد : تسخیر مصر بدست هخامنشی ها520 قبل از میلاد : ساختن هیکل دوم در اورشلیم500 قبل از میلاد : ظهور کنفسیوس در چین490 قبل از میلاد : نفوذ یهودی مخفی هاداسا استر عامل جنایت پوریم و ماراتون در ایران  
470 قبل از میلاد : سقراط ، بنیانگذار دیالکتیک 455 قبل از میلاد : شکست حمله آتنیان به مصر450 قبل از میلاد : یهودی مخفی ، هرودوت هالیکارناسوسی ، مشهور به پدر تاریخ400 قبلا از میلاد : پایه گذاری علم منطق یا درست اندیشیدن وتوضیح مقولات، عبارت ، قیاس ، برهان ،جدل و مغلطه توسط ارسطو شاگرد افلاطون بنیانگذار آکادمی334 قبل از میلاد : یهودی مخفی ، اسکندر کبیر وارد اورشلیم میشود.330 قبل از میلاد : آغاز سیاست تحمیل زبان یونانی در ایران وهند و آغاز انقلاب چند صد ساله هلنیزاسیون یا آریایی سازی در قلمرو اسکندر و  کشت تخم نژاد و زبانهای دری و فارسی و کردی و ارمنی و اردو در منطقه خاورمیانه.250 قبل از میلاد : شکست جانشینان اسکندر توسط پارتها یا اشکانی ها که شاخه ای از ساکاها یا اشکنازیها بودند ، یهودیان هنوز هم به خزرها و یهودیان قارای ، اشکنازی میگویند و به یهودیان عبری که از نسل اسحاق هستند ، سفارادی می گویند.220 قبل از میلاد : شی هوانگ تی یا بیسمارک چین ساخت دیوار چین را برای جلوگیری از حملات هونها ، تکمیل میکند.210 قبل از میلاد : تئومان خاقان هونهای آسیا100 قبل از میلاد : تسلط روم بر یونان50 قبل از میلاد : کنیشکه یا خان ائرکه ، بنیانگذار دین بودایی مهایانه و حکومت کوشانی در کابل30 قبل از میلاد : انحلال مصر در امپراطوری روم70 میلادی : یورش روم به اورشلیم و نابودی معبد و شروع دیاسپورای یهود وگسترش نفوذ یهودیان مخفی در بین سایر ملتها با یادگیری زبان و فرهنگ ملتهای میزبان وآغاز تبلیغ آیین مسیح توسط  مرقس ، متی ، لوقا ، یوحنا که همه یهودی بودند.150 میلادی : بطلمیوس دانشمند یونانی الاصل ساکن اسکندریه مصر در رساله خود عقیده کرویت زمین و افلاک  و نظریه مرکزیت زمین در افلاک را بیان میکند.200 میلادی : ورود هونها به چین و اختراع کاغذ651-224 میلادی : حکومت ساسانی  با خط و زبان رسمی آرامی شاهان حاکم453 میلادی : فتح ایتالیا و رم توسط هونها به رهبری آتیلا و آغاز قرون تاریک وسطی(1453-453) به مدت یکهزار سال در اروپا650- 450 میلادی : ایجاد بلغارستان بزرگ توسط ترکهای اغوز به رهبری قورد خان552 میلادی : تاسیس امپراطوری بزرگ "گوی تورک ""تاریخ بعد از اسلام"1000-500 میلادی : سلسله آریایی چندره گوپته در هندوستان621 میلادی : هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه950-650 میلادی : امپراطوری ترکهای خزر و بلغارهای دانوب1603- 522 میلادی: دوره تمدن بودایی ژاپن629 میلادی : نبرد موته630 میلادی : غزوه تبوک635 میلادی :نبرد یرموک و فتح سوریه توسط مسلمین642-637 میلادی :ورود اسلام به ایران و اسلام آوردن آشوری های شمال عراق که "کورد "نام گرفتند.641 میلادی : فتح مصر توسط اعراب مسلمان673 میلادی : محاصره بخارا شهر مرزی گوی تورکها در زمان اولین خلیفه اموی معاویه  بن ابوسفیان680 میلادی : واقعه عاشورا696 میلادی : فتح تونس توسط اعراب مسلمان 708 میلادی : فتح مراکش توسط اعراب مسلمان711 میلادی : فتح اسپانیا توسط اعراب مسلمان730 میلادی : نبرد اردبیل و  نابودی قشون عرب و بریده شدن سر جراح الحکمی توسط خاقان بارچیک فرمانده ترکهای خزر731 میلادی : درگذشت کول تیقین نابغه جنگ گوی تورکها732 میلادی :توقف فتوحات مسلمین در پواتیه فرانسه740 میلادی : قبول دین یهودیت توسط بولان خان سابریئل ، خاقان خزرها و گسترش دین یهود در بین ترکهای خزر برخلاف میل و رضایت خاخامهای یهودی اسراییلی ، سفارادی749 میلادی : انقراض اموی و آغاز خلافت بنی عباس در بغداد750 میلادی : سلسله تانگ در چین و سیاست تجاوز به کشورهای همسایه از جمله کره و ترکستان751 میلادی : نبرد تالاس و شکست  چین از اتحاد ترک و عرب752 میلادی : اعراب در سمرقند ترکستان روش ساخت کاغذ را از ترکهای اویغور یاد میگیرند.788 میلادی : تصرف مراکش و تونس توسط ادریسیان از نوه های امام حسن830-800 میلادی : قیام بابک در آذربایجان در برابرحکومت عباسی830 میلادی : حضور سلحشوران ترک در سامرا و دربار عباسی860 میلادی :ورود پچنگ های اغوز به منطقه خزرها862 میلادی : تصرف سامبات، یکی از بزرگترین شهرهای امپراطوری خزر، توسط اولئق کیف روس و تغییر نام شهر به کیف865 میلادی : قبول مسیحیت توسط خان بلغار ، بوریس اول و گسترش فرهنگ و زبان یونانی ، اسلاوی در بین بلغارهای دانوب867 میلادی : حاکمیت ترکهای "تولون اوغوللاری"در مصر
879 میلادی : حاکمیت ترکهای "ساج اوغوللاری"در آذربایجان904 میلادی : حاکمیت مجدد بنی عباس در مصر917 میلادی : شکست امپراطوری بیزانس از بلغارهای دانوب در نبرد آنخیالوس934 میلادی : اسلام آوردن خاقان تاتار ، آلمیش خان و خاقان قارلوق ، ساتوق بوغرا خان و آغاز گسترش اسلام در بین ترکها945 میلادی : فتح بغداد توسط  آل بویه دیلمی 968 میلادی : تصرف ایتیل پایتخت خزرها بدست روس ها به رهبری اس ویاتسلاو و بیرون راندن اس ویاتسلاو در همان سال از ایتیل توسط ترکان پچنگ و آغاز مهاجرت و پراکندگی خزرهای یهودی مذهب به اروپای شرقی از جمله لهستان968 میلادی : خروج مراکش از دست ادریسیان یا همان فاطمیون توسط امویان اندلس و آغاز حاکمیت فاطمیون در مصر988 میلادی : مسیحی شدن ویلادیمیر یکم شاهزاده روس و گسترش مسیحیت در بین اسلاو ها1040 میلادی : نبرد دندانقان مابین ترکهای سلجوقی و غزنوی 1048 میلادی : تجمع ترکهای اوز در اطراف دنیپر و دانوب1066 میلادی : یهودی مخفی ، ویلیام فاتح ، فرزند نامشروع روبرت دوک نورماندی با پیروزی در جنگ هستینگز وارد بریتانیا میشود و از ترکیب زبانهای ملل همسایه ، زبان انگلیسی را در دربار خود پایه گذاری میکند.1071 میلادی : نبرد ملازگرد مابین ترکهای سلجوقی و امپراطوری روم شرقی و ورود اغوزها به ترکیه1073 میلادی : فتح آنکارا توسط ترکان سلجوقی1291-1071 میلادی : دویست و بیست سال جنگهای صلیبی 1076 میلادی : ورود ترکهای سلجوقی به بیت المقدس1091 میلادی : نابودی پچنگ ها توسط کومان قپچاق ها یکی از شرقی ترین طوایف ترکستان1092 میلادی: قتل ملکشاه سلجوقی و نظام الملک توسط حشیشی های حسن صباح1096 میلادی : بازپس گیری قدس از ترکها توسط فاطمیون و فتوای پاپ اوربانوس دوم برای جهاد مسیحیان در جنگهای صلیبی1099 میلادی : ورود صلیبی ها به قدس1700-1000 میلادی : آغاز هفتصد سال حاکمیت ترک ها در هندوستان به ترتیب سلطان محمود غزنوی،سلطان قطب الدین ،محمد بن توغلوق،امیر تیمور ،سلطان محمد بابر ،اکبر شاه ،شاه جهان ،اورنگ زیب 1137 میلادی : بازپس گیری انتاکیه ، حمص و اورفا توسط عماد الدین زنگی اتابک موصل ، پسر آق سنقر والی سلجوقی ها1154 میلادی : انقراض اتابکان شام ، توسط ترکان زنگی موصل، که به سال 1128میلادی توسط تاج الدین بوری پسر توغ تکین تاسیس شده بود.1157 میلادی : انقراض سلجوقیان بزرگ با مرگ سلطان سنجر سلجوقی1171 میلادی : اعزام صلاح الدین ایوبی به مصر به فرمان نورالدین زنگی و انقراض فاطمیون1174 میلادی : مرگ طبیعی نورالدین زنگی و اعلام استقلال صلاح الدین ایوبی از زنگی ها و آغاز حاکمیت ایوبی در شام و حلب1176 میلادی : نبرد میریاکفالون مابین سلجوقیان آناطولی و بیزانس.1183 میلادی : ازدواج خواهر صلاح الدین ایوبی با گؤی بورو (بوز قورد) ، بیگ اربیل و اورفا1187 میلادی : تصرف قدس توسط صلاح الدین ایوبی1193 میلادی : درگذشت صلاح الدین ایوبی1200 میلادی : چنگیز خان مغول  و تلاش پاپ اینوسان سوم  و پاپ هونوریوس سوم برای کشاندن لشکر مغول به ممالک اسلام1203 میلادی : غارت استانبول ارتدوکس توسط کاتولیکهای ایتالیا1203 میلادی : تصرف شهر کیف توسط قپچاق ها از دست روس ها1245 میلادی : پاپ اینوسان چهارم توسط فرستاده خود ژان پیان کارپن از گیوگ خان مغول در جنگ با مسلمین تقاضای همکاری می کند.1248 میلادی : اولین استفاده از باروت و توپ در جنگهای بین اسپانیا و اعراب1249 میلادی : انقراض ایوبی ها و آغاز حاکمیت ترکان قپچاق مملوکی در مصر1250 میلادی : نبرد منصوریه و شکست صلیبی ها به فرماندهی سن لویی پادشاه فرانسه از لشکر مملوکی مصر به فرماندهی سلطان قوتوز و سلطان بای بارس1258 میلادی: تصرف و ویرانی بغداد توسط هولاکو خان نوه چنگیز خان مغول1259 میلادی : پیروزی بزرگ سلطان بای بارس قپچاق در نبرد عین جالوت بر لشکریان مغول1276 میلادی : اروپایی ها در اندلس اسپانیا روش ساختن کاغذ را از اعراب یاد میگیرند.1277 میلادی : نبرد البستان و پیروزی سلطان بای بارس بر لشکر متحد مغول و صلیبی1277 میلادی : وفات سلطان بای بارس و به روایتی واگذاری حاکمیت مصر به فرزندش وبازگشت به دشت قپچاق در لباس درویشی1291 میلادی : پایان جنگهای صلیبی با تصرف عکا توسط سلطان سیف الدین قلا وون مملوک1299 میلادی : تاسیس امپراطوری عثمانی توسط عثمان بن ارطغرل 1304 میلادی : بر تخت نشستن خاقان مغول ، سلطان نیکلا اولجایتو محمد خدابنده که با گرایش به تشیع دستور داد نام ابوبکر و عمر و عثمان از روی سکه ها و نیز خطبه های مساجد ایران برداشته شود.1480-1250 میلادی : تابعیت خان نشین های روس از قزل اردو1382 میلادی : به آتش کشیدن مسکو توسط توختا میش ، خان قیزیل اردو1389 میلادی : نبرد کوزووو و غلبه سلطان مراد اول بر ارتش صرب و اسلاوهای جنوبی1392 میلادی : ساخت اولین حروفات فلزی مخصوص چاپ در کشور کره1401 میلادی : فتح بغداد توسط امیر تیمور 1415 میلادی : نسل کشی دیلمیان (نوادگان مادها ) توسط سادات آل کیا به رهبری سید رضی لاهیجانی در کنار سفید رود1453 میلادی : فتح استانبول ، توسط ترکان عثمانی ،عامل اصلی پایان قرون وسطی و آغاز عصر روشنگری اروپا1455 میلادی : یهودی مخفی ، شیخ جونید صفوی ، با ازدواج با خواهر اوزون حسن آق قویونلو و نزدیکی با حاکمان قدرتمند آق قویونلو ، پایه های تاسیس سلسله صهیونیستی صفوی را گذاشت.1456 میلادی : اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ
1472 میلادی : یهودی مخفی سوفیا پاللوگ به عقد ایوان کبیر ، در می آید و دسیسه های یهود برای ایجاد دشمنی بین روس و قپچاق و قتل ایوان جوان و بر تخت نشاندن واسیلی سوم طراحی میشود.1476 میلادی : بر سر نیزه کردن ولاد خون آشام ، مشهور به دراکولا توسط ترکان عثمانی 1478 میلادی : درگذشت اوزون حسن آق قویونلو پدر بزرگ شاه اسماعیل 1480 میلادی : اعلام استقلال از خانات قپچاق و اتحاد خان نشین های روس توسط ایوان سوم یا ایوان کبیر، بنیانگذار روسیه
1486 میلادی : استفاده از اولین تفنگهای سر پر در ارتش اسپانیا
1491 میلادی : تسلیم محمد دوازدهم آخرین امیر غرناطه اندلس به فرمانروایان کاتولیک اسپانیا
1492 میلادی : کشف آمریکا توسط کریستف کلمب وآغاز بزرگترین نسل کشی تاریخ بشر یعنی کشتار هشتاد میلیون تورانی آمریکا
1497 میلادی : حرکت واسکو دو گاما از پرتقال به هندوستان1500 میلادی : نیکلاس کپرنیک و به دنبال او گالیله برخلاف نظریه بطلمیوس و کلیسا ، مرکزیت زمین در فلک را رد میکنند.1502 میلادی : انقراض قیزیل اردو1533 میلادی : یهودی مخفی ، آن بولین ، با ارتباط نامشروعی که با هنری هشتم ، پادشاه انگلیس برقرار میکند ، الیزابت اول را حامله میشود ودو سال بعد، زمانی که الیزابت اول دو ساله بود ، آن بولین به جرم زنای با محارم گردن زده میشود.1534 میلادی : یهودی مخفی ، خرم سلطان رکسلانه ، به عقد رسمی سلطان سلیمان قانونی در می آید و دسیسه های او برای قتل شاهزاده مصطفی و بر تخت نشاندن فرزند خود ، سلیم دوم و تسخیر امپراطوری عثمانی از درون توسط یهود آغاز میشود.1550-1500 میلادی : جنگ های ترکان صفوی و عثمانی و جنگ چالدران 1547 میلادی : یهودی مخفی ، آناستازیا زاخارینا رومانوف ، به عقد تزار روسیه ایوان مخوف در می آید و کنترل روسها به طور کامل در دستهای دسیسه گر یهود می افتد.1552 میلادی : فتح قازان و باشقوردستان و آستاراخان(ایتیل) توسط ایوان مخوف و آغاز توسعه روس در ترکستان و شرق1556 میلادی : وفات سلطان سلیمان قانونی در وین1558 میلادی : یهودی مخفی ، ملکه الیزابت اول بر تخت سلطنت  انگلیس می نشیند.1571 میلادی : نبرد لپانت ، اولین شکست ترکان عثمانی در برابر اروپایی ها 1595 میلادی : نسل کشی ترکهای بارابا توسط ارتش روس1600 میلادی : تاسیس کمپانی هند شرقی به دستور ملکه الیزابت و گام بلند برای تاسیس اسرائیل بزرگ، آرزوی دو هزار ساله یهود1601 میلادی : اختراع آیینه توسط ماروی ایتالیایی1608 میلادی : ورود اولین کشتی های  انگلیسی به بندر سورات هندوستان تحت نام کمپانی هند شرقی 1630 میلادی : ورود روسها به یاکوتستان ، سرزمین ترکهای ساها1648-1618 میلادی : جنگهای سی ساله ما بین پادشاهان و رهبران دینی اروپا1648 میلادی : پیمان وستفالی و قانونی شدن جدایی دین از سیاست و عدم دخالت روحانیون در سیاست کشورهای اروپا1644-1368 میلادی : هان های چینی مینگ1658 میلادی : اتمام ساخت بنای تاج محل توسط شاه جهان در هندوستان1868-1603 میلادی : دوره ملوک الطوایفی و عصر شوگونها در ژاپن1665 میلادی : ساخت نخستین میکروسکوپ توسط رابرت هوک نویسنده کتاب میکرو گرافیا و مشاهده سلولهای چوب1675 میلادی : مشاهده میکروبها برای اولین بار در جهان توسط آنتونی ون لیونهوک هلندی1684 میلادی : انتشار رساله "اصول ریاضی فلسفه طبیعی "اسحاق نیوتن و توضیح قوانین فیزیک با نام قوانین نیوتن1699 میلادی : تفا هم نامه کارلوفچا و شروع  عقب نشینی عثمانی از اروپا1700 میلادی : یهودی مخفی ، پتر کبیر و شکست سوئد1707 میلادی : مرگ اورنگ زیب و جنگ انگلیس  با ترکان هند1709 میلادی : ساخت نخستین پیانو توسط بارتولومو کریستوفوری1710 میلادی : جنگهای روسیه و عثمانی1711 میلادی : اختراع دیاپازون1712 میلادی : اختراع موتور بخار توسط توماس نیوکامن1714 میلادی : اختراع دماسنج توسط  دانیل گابریل فارنهایت1717 میلادی : آزمایش غواصی توسط ادموند هالی1722 میلادی :هجوم افغانها به ایران و پایان صفوی1723 میلادی :حمله زونگارها به قزاقستان1732 میلادی : جنگ کریمه مابین روس و عثمانی1746-1736 : ظهور نادر شاه افشار از ایل افشار یکی از بیست و چهار ایل ترکان اغوز1739 میلادی : فتح دهلی توسط نادر شاه افشار1741 میلادی : کشف آلاسکا و تنگه برینگ توسط  ویتوس برینگ1744 میلادی : پادشاهی آل سعود 1746 میلادی : قتل ناجوانمردانه نادر شاه با طراحی یهودیان مخفی از جمله ، پی یر بازن  فرانسوی به دلیل آگاهی نادر شاه از بزرگترین توطئه یهود یعنی اختلاف شیعه و سنی و تلاش نادرشاه برای نزدیکی اهل تشیع و تسنن و ایجاد مذهب جعفری1752 میلادی : اختراع برق گیر توسط  بنجامین فرانکلین1764-1744 میلادی : جنگهای کرناتک هند1912-1644 میلادی : منچوهای تورانی چینگ1757 میلادی : تصرف ترکستان شرقی ، سرزمین ترکهای اویغور توسط چین1764 میلادی : اختراع دستگاه نخ ریسی1765 میلادی : توسعه موتور بخار نیو کامن توسط جیمز وات و پیشرفت فولادسازی در نتیجه آن و آغاز عصر صنعتی1770 میلادی : کشف استرالیا و نیوزلند توسط جیمز کوک1774-1768 میلادی : جنگ روس و عثمانی1774 میلادی : کشف اکسیژن توسط جوزف پریستلی 1783-1775 میلادی : جنگهای استقلال آمریکا1776 میلادی : اختراع کشتی بخار 1780 میلادی : اختراع باطری توسط الساندرو ولتا1783 میلادی : فتح کریمه توسط روس ها 1784 میلادی : اختراع عینک دو کانونی توسط بنجامین فرانکلین1785 میلادی : اختراع دستگاه بافندگی توسط  ادموند کارترایت1786 میلادی : اختراع ماشین خرمن کوب1789 میلادی : کشف قانون بقای جرم و پایه گذاری شیمی مدرن توسط آنتوان لاوازیه1789 میلادی : انقلاب کبیر فرانسه و آغاز حاکمیتهای دموکراتیک و مشروطه در برابر دیکتاتوری و استبداد1791 میلادی : نبرد شیخ منصور با روس ها1792 میلادی : نبرد روس و عثمانی1797-1789 میلادی : یهودی مخفی ، استاد اعظم درجه 33 فراماسونری ، جرج واشنگتن ، اولین رییس جمهور آمریکا1794 میلادی :تاسیس قاجاریه1799 میلادی : یهودی مخفی ، ناپلئون بناپارت1800 میلادی : تاسیس کالج فورت ویلیام در کلکته هندوستان ، توسط یهودیان کمپانی هند شرقی ، جهت تکمیل سیاست آریایی سازی اسکندر مقدونی و آموزش و تبلیغات زبانهای آریایی از جمله فارسی ، کردی ، اردو در منطقه1801 میلادی : یهودی مخفی ، سرجان ملکم ، یکی از پایه گذاران باستانگرایی در ایران و نویسنده کتاب "تاریخ ایران "با عنوان نماینده هندوستان انگلیس ، وارد ایران شده و در منزل یهودی ایرانی، میرزا ابراهیم خان کلانتر میهمان میشود.1907-1813 میلادی : بازی بزرگ در ترکستان تاریخی بین روس و انگلیس1828-1813 میلادی : یهودی مخفی ، میرزا ابوالحسن خان شیرازی و امضای عهدنامه های گلستان و ترکمنچای 1822 میلادی : اولین عکس با اتاق تاریک توسط نیپس فرانسوی1827 میلادی : استقلال یونان از عثمانی1827 میلادی : یهودی مخفی ، پاسکوویچ ، شهر ترک نشین ایروان را فتح کرده و با کشتار مسلمانان ایروان ، سیاست ارمنی سازی ایروان عملی میشود.1836 میلادی : اولین هفت تیر اختراعی ساموئل کلت 1844 میلادی : ادعای پیغمبری باب در ایران1845 میلادی : یهودی مخفی ، بدیر خان ، اولین شورش کردها علیه ترکها را در منطقع بوتان رهبری می کند.1860-1839 میلادی : جنگ تریاک چین  بین منچوهای  چین و اتحادیه انگلیس و فرانسه و آمریکا و روسیه1856 میلادی : جنگ کریمه1858 میلادی : انقراض امپراطوری ترکان بابری هند توسط امپراطوری انگلیس و آغاز حاکمیت آریایی و ضد تورانی در هند1862 میلادی : اختراع اولین مسلسل توسط ریچارد گاتلینگ 1867 میلادی : خرید آلاسکا توسط آمریکا از روسیه1868 میلادی : ورود ناوگان آمریکایی و شروع عصر طلایی میجی  و آغاز صنعتی شدن ژاپن1869 میلادی : تکمیل خط آهن سراسری آمریکا1871 میلادی : ساخت اولین تفنگهای گلوله زنی هنری مارتین1875 میلادی : اختراع تلفن توسط گراهام بل1876 میلادی : ساخت اولین موتور چهار زمانه1877 میلادی : جنگهای بالکان
1880 میلادی : نسل کشی ترکان آذربایجان توسط کردها به رهبری شیخ عبیدالله شمزینی با تفنگهای هنری مارتین اهدایی انگلیس ، در شهرهای سویوق بولاق (مهاباد) ، سولدوز(نقده) ، ساری داش (سردشت) ، بیگ کندی (بوکان) ، قوشا چای (میاندوآب ) و ...1885 میلادی : تاسیس اولین مدرسه در ایران توسط میرزا حسن رشدیه در تبریز و تهران و آموزش حساب ، تاریخ ، جغرافی ، وطن دیلی ،  به معنی "زبان وطن"که ترکی بوده است.1895 میلادی : اختراع دوربین فیلمبرداری توسط برادران لومیر و اختراع رادیو توسط مارکونی1921-1881 میلادی : واقعه پوگروم در روسیه و مهاجرت یهودیان روسیه به آمریکا 1901 میلادی : کشف چهار گروه خونی انسان توسط کارل لندنشتاینر اتریشی1903 میلادی : اختراع اولین هواپیما توسط برادران رایت1905 میلادی : شکست بزرگ امپراطوری روس از ژاپن و توقف توسعه طلبی روس در شرق
1908 میلادی : کشف اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان توسط رینولدز1910 میلادی : یهودی مخفی ، یپرم خان (افرائیم) مشهور به ارمنی ، با مسلسل های شصت تیر اهدایی انگلیس ،با ناجوانمردی  ستارخان و مشروطه خواهان آذربایجان را در پارک اتابک قتل عام می کند.1912 میلادی : انقراض منچوهای تورانی بدست سون یات سن چینی ، با کمک انگلیس و آغاز حاکمیت ضد تورانی هان در چین 1914 میلادی : اختراع تانک در انگلیس1918-1914 میلادی : جنگ جهانی اول
1915 میلادی: شکست امپراطوری انگلیس از ارتش ترک به فرماندهی مصطفی کمال آتا تورک در نبرد چاناق قلعه
1917 میلادی : ایجاد قحطی مصنوعی در ایران توسط انگلیس و یهودیان مخفی و کشتار میلیونها ترک ایرانی
1917 میلادی : اعلامیه بالفور و تاسیس اسرائیل توسط انگلیس
1918 میلادی : پیروزی کمونیست ها در روسیه
1920 میلادی : طراحی کودتا ، به منظور به قدرت رساندن رضا خان میرپنج توسط اردشیر ریپورتر هندی و آیرونساید انگلیسی
1923 میلادی : اعلان حکومت جمهوری در ترکیه  توسط  مصطفی کمال آتاترک  بر پایه جدایی دین از سیاست
1924 میلادی : اختراع بلند گو توسط رایس کلوک آمریکایی و اختراع نخستین خودروی دیزلی بنز
1925 میلادی : یهودی مخفی ، استاد اعظم درجه 33 فراماسونری ، محمد علی فروغی ،اولین و آخرین نخست وزیر رضاشاه  ، موسس و اولین رییس فرهنگستان زبان فارسی ، عامل رسمی شدن زبان فارسی در ایران ، رییس مجلس وقت ، خلع حکومت قاجار را اعلام کرده و رضا شاه پهلوی را بر تخت می نشاند. آغاز دیکتاتوری رضا شاه و آغاز حاکمیت آریایی و ضد تورانی در ایران
1932 میلادی : یهودی مخفی ، یوسف استالین ، معمار "هولودومور"یا قحطی مصنوعی  با کشتار هشت میلیون تاتار و اوکراینی
1939 میلادی : اختراع هلیکوپتر توسط اسکورسکی در آمریکا
1941 میلادی : آغاز حملات ژاپن برای آزاد سازی ویتنام و تایلند و کامبوج و میانمار و فیلیپین از چنگال استعمارگران هلندی و پرتقالی و فرانسوی و انگلیسی و آمریکایی با شعار " آسیا متعلق به آسیاییهاست. "
1945 – 1939 میلادی : یهودی مخفی ، آدولف هیتلر ، با به راه انداختن جنگ جهانی دوم ، و تبلیغات گسترده ضد یهودی ،دست به کشتار میلیونی ترکهای خزر یهودی مذهب در لهستان و اوکراین زد و همزمان باعث  افزایش کوچ یهودیان عبری به اسراییل شد.
1944 میلادی : انتخاب سید جعفر پیشه وری به عنوان نماینده تبریز در مجلس ایران توسط مردم تبریز ، موسس فرقه دموکرات آذربایجان
1944 میلادی : کوچ دادن اجباری ترکهای آهیسقا و تاتارهای کریمه از سرزمین خویش به آسیای میانه توسط استالین
1945 میلادی : آزمایش موفق ساخت نخستین بمب اتمی توسط آمریکا در نیومکزیکو و بلافاصله  استفاده در هیروشیمای ژاپن
1946 میلادی : یهودی مخفی ، احمد قوام السلطنه ، از نوادگان میرزاابراهیم خان کلانتر ، به کمک دو فروند هواپیمای جنگی اهدایی آمریکا ، قیام سید جعفر پیشه وری علیه دیکتاتوری حکومت پهلوی را سرکوب  و دهها هزار آذربایجانی را قتل عام میکند.
1953 میلادی : یهودی مخفی ، وینستون چرچیل ،افسر انگلیسی سرکوبی استقلال طلبی مردم سودان ، وزیر جنگ و نخست وزیر وقت انگلیس ، جایزه نوبل ادبیات را میگیرد!
1955 میلادی : خودمختاری ترکستان شرقی در چین با نام سینجان به معنی سرزمین تازه تصرف شده
1961 میلادی : یوری گاگارین روس ، نخستین انسان در فضا
1981 میلادی : ساخت نخستین کامپیوتر شخصی توسط شرکت آی بی ام  و آغاز عصر اطلاعات
1991 میلادی : فروپاشی شوروی  و استقلال بخشی از ترکستان تاریخی با نامهای قزاقستان ، ازبکستان ، قرقیزستان ، ترکمنستان

 http://uplood.ir/L3DR
درسهای تاریخ :
 - همانطور که مشاهده میشود ، پس از جنگهای سی ساله در اروپا و شکست روحانیون مال پرست و  دنیادوست اروپا و عقد پیمان وستفالی مبنی بر قبول جدایی دین از سیاست ، تمامی پیشرفتهای علمی امروز در طی این دوره و فاصله سالهای 1800- 1648 میلادی به وقوع پیوسته است.- اوج قدرت تورانی ها و ترکها از سال 453 میلادی یعنی فتح رم توسط آتیلا آغاز میشود و به مدت یک هزار سال یعنی سال 1453 میلادی ، که استانبول توسط سلطان محمد فاتح فتح میشود ، امتداد می یابد . جالب است این دوران که دوران شکوفایی تورانی است ، همزمان دوران تاریک وسطی برای غربیهاست.از حدود سال 1500 میلادی که یهودیان مخفی در راس حاکمیت صفوی و عثمانی قرار گرفتند ، و جنگ و دشمنی شیعه و سنی آغاز شد ، ضعف و افول ترکان آغاز شد."پس از اختلافات مذهبی بین ترکهای ایران و عثمانی اولین جنگی که غربیها توانستند مستقیما عثمانیها را شکست دهند نبرد دریایی "لپانت "میباشد که به سال 1571 میلادی به وقوع پیوست. پس از این پیروزی اروپاییها ، قدرتمندترین شخصیت اروپا یعنی پاپ پیوس پنجم دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و فریاد زد:   "خدایا سپاست میگوییم که ترکها را مانند غربیها آفریده ای...اجداد ما غربیها بدلیل شکستهای هزار ساله از ترکان ، گمان میکردند ، ترک ها با نبوغ و جوهری برتر از سایر ملل آفریده شده اند. ما امروز متوجه شدیم که ترکها را نیز میتوان شکست داد و نابود کرد."- "یهودی مخفی "یا "کریپتو"یا "مارانوسی "یا "آنوسی "و یا در ترکیه بسیاری از "دونمه "ها و اکثر "فراماسون "های ایران و جهان ، یهودیانی هستند که با مهاجرت به کشورهای دیگر و آموزش فرهنگ و زبان آن کشور به فرزندان خود ، و نامگذاری نوزادان خویش به نامهای رایج کشور مقصد ، خود را در بین مردم پنهان و نامرئی میکنند  و با حمایت پنهانی از یکدیگر به مقامهای بالای دولتی و حکومتی و فرهنگی آن کشور می رسند ، ولی در عمل به منافع یهود و صهیونیزم خدمت می کنند و همچون ویروسی که وارد بدن دیگری میشود ، از درون کنترل آن کشور را در اختیار میگیرند و حتی به اعتقادات آن ملت هم جهت میدهند و میتوان گفت این یهودیان مخفی ، اصل ترین نقش را در سیر تاریخ و فرهنگ جهان داشته اند. چنانچه ملکه الیزابت انگلیس ، که خود از یهودیان مخفی است ، استر ، اسکندر ، عیسی و حتی پیامبر اعظم اسلام ، محمد (ص ) را جزو این گروه شمرده است .  از اینرو شناخت یهودیان مخفی و هویت واقعی اشخاص سرشناس جهان در گذشته و حال به کمک علوم مختلف و علوم روز همچون علم ژنتیک راه را برای دنیایی بهتر برای زندگی نسل آینده ملل جهان فراهم خواهد کرد. به امید آنروز.- مسئله شرق : یهودی ها طبق اعتقادات دینی خود ، ایمان دارند که خداوند ، گیاهان و حیوانات و انسانهای غیر یهودی را برای خدمت به قوم یهود آفریده است.این اعتقاد در طول تاریخ محرک یهود برای سیاستهای استعماری و حاکمیت یهود بر جهان بوده است.یهود یک بار با امپراطوری آشور ، دست به جهانگشایی زده و پس از حاکمیت بر همه کشورهای آن زمان ، به سال 621 قبل از میلاد در برابر لشکر تورانی ماد شکست خورده است و پایتخت آشور ،اربیل ، با خاک یکسان شده است.دومین بار، یهود با عبور از عرض دریای مدیترانه و استقرار در آتن و گسترش امپراطوری یونان و روم و در اوج قدرت خود ، باز هم از تورانیها به رهبری آتیلا ، شکست خورده و سال 453 میلادی ، شهر رم به تصرف هونهای تورانی درآمده است.سومین بار ، یهود از بیزانتیوم یا استانبول امروزی و با نام امپراطوری روم شرقی ، سیاستهای استعماری خود را رهبری می نماید، ولی اینبار نیز مردی از توران یعنی ، سلطان محمد فاتح ،به سال 1453 میلادی  دروازه های استانبول را میگشاید. یهود برای حل همیشگی مسئله شرق و مسئله تورانی ها ، دست به طرح بلند مدت و بلند پروازانه ای میزند و آن طرح ایجاد یک دیوار از کشورهای غیر تورانی ، مابین اسرائیل بزرگ و تورانی هاست. در چین ، هندوستان ، افغانستان  و ایران ، به ترتیب تورانی های منچو ، تامیل ، پشتون و آذربایجانی ها با سلا حهای صهیونیستی ، سرکوب شده و غیر تورانی های هان ، اردو (کهری بولی ) ، تاجیک و فارس به حاکمیت می رسند. آخرین حلقه این زنجیر و طرح صهیونیستی با رسمی شدن زبان کردی و حاکمیت کردها در ترکیه تکمیل خواهد شد.
 
مقایسه جایگاه فارس ها و یهودی ها :
1-یهود از پنج هزار سال پیش تا کنون خط مخصوص خود را دارد که این خط اکنون نیز الفبای رسمی اسراییل است ولی فارس ها هیچوقت خط مخصوص خودشان را نداشته اند.خط میخی متعلق به قوم سومر، خط پهلوی متعلق به قوم یهود و خط فعلی فارسها ، عربیست.
2 –فارس ها هیچوقت دین مخصوص به خود و پیامبر نداشته اند ، زرتشت اهل آذربایجان و حضرت محمد از حجاز بوده است.حال آنکه اکثر پیامبران از جمله موسی و عیسی (ع) از میان قوم یهود برخاسته اند.
3-دانشمندان بزرگ جهان از جمله اسحاق نیوتن،آلبرت انیشتین،پدر علم تاریخ هرودوت،پدر علم روانشناسی زیگموند فروید ، و تاریخ سازانی چون اسکندر کبیر ، ویلیام فاتح و خانواده رومانوف ها و خاندان صفوی و ملکه الیزابت و پطر کبیر و یوسف استالین و جورج واشنگتون و وینستون چرچیل و سلاطین عثمانی پس از سلیمان قانونی ، همه اصلیت یهودی دارند . اما فارسها فقط رضا شاه را دارند و دانشمندان عرب و ترک چون ابن سینا و فارابی را به خود می چسبانند و کوروشی که معلوم نیست به کدام قوم تعلق دارد.
4-نود درصد ثروت جهان اکنون در دست یهودیانی چون راچیلد و راکفلر و کارلوس سلیم و وارن بافت و بیل گیتس میباشد ولی در آمد ملی کل فارسستان و حتی ایران از درآمد سالانه بانک ها و شرکتهای یک نفر یهودی به نام یعقوب راچیلد کمتر است.
5-حاکمیت و ریاست جمهوری و وزارت غالب کشورهای جهان در دست یهودیان مخفی یا همان مارانوسی هاست . پوتین در روسیه ،بوش و اوباما در آمریکا،سارکوزی در فرانسه ، برلوسکونی در ایتالیا، ملک حسین در اردن ، اردوغان و عبدالله گل در ترکیه و خاندان سعودی در عربستان و ملکه انگلیس و خانواده بارزانی و زیباری در کردستان، احمدی نژاد در ایران و الهام علیف در آذربایجان، همگی یهودیان نفوذی در کشورهای جهان هستند، ولی فارسهای مهاجر و نفوذی در دیگر کشورها به شغل ظرفشویی و قاچاق مشغول هستند.
6-همه تاریخ نویسان معاصر از جمله "سر جان ملکم "بنیانگذار باستانگرایی و نویسنده کتاب "تاریخ ایران "و گریشمن آلمانی و ریچارد فرای فرانسوی و ادوارد براون انگلیسی که همگی اصلیت یهودی دارند، در کتابهای خود نقش و قدرت یهود در تاریخ را پنهان کرده و برعکس سعی در بزرگنمایی فارسها در تاریخ داشته اند و هندوانه زیر بغل آریاییها داده اند.
7-یهود در طول تاریخ همیشه به فکر منفعت خودش بوده است و یهود هیچوقت دوست و دشمن همیشگی نداشته است ،بلکه منفعت همیشگی داشته است. ولی فارسها با تحریفات و تحریکات یهود ، ترکها و عربها را دشمن همیشگی خود میدانند.
8-یهودی ها زبان مادری خود یعنی عبری را به هبچ کس یاد نمی دهند و تحمیل نمی کنند ولی زبان دری که در زمان رضا شاه به زبان فارسی شهرت یافت ، سعی می کند زبانهای ترکی و عربی را در ایران و منطقه نابود کند.
9-بودجه نظامی سه کشور تحت حاکمیت فارسها ، یعنی ایران ، افغانستان و تاجیکستان روی هم ، پنج میلیارد دلار است در حالیکه تنها بودجه نظامی یکی از کشورهای تحت حاکمیت یهود یعنی آمریکا ، پانصد میلیارد دلار است.
10-یهود روزبه روز به بزرگترین هدف خود یعنی تاسیس اسراییل بزرگ(خاورمیانه بزرگ) از رودخانه نیل مصر تا فرات عراق ، نزدیک میشود ولی فارسها روز به روز با تحریفات مذهبی صفوی و تعصب و خود برتر بینی فارسی ، دشمنی ترک و عرب را با خود شعله ور کرده و همچون مزدوری بی جیره و مواجب خود را در راه اهداف یهود فدا می کنند.
11-یهود با دین غالب فارسها یعنی تشیع صفوی تشابهاتی نیز دارد ، بدین ترتیب که یهود اعتقاد دارد مسیح منجی هنوز ظهور نکرده است و زمانیکه ظهور کند به غیر از سیصد و سیزده خانواده اصیل یهودی ، ما بقی انسانها را نابود خواهد کرد و دقیقا یاران همراه منجی تشیع صفوی نیز سیصد و سیزده نفر خواهند بود. چه تصادفی !
12-در حالیکه یهود با نامه های پاپ اینوسان سوم و اینوسان چهارم و ژان پیان کارپن به مغولها ،عامل اصلی حملات مغول به سرزمین ترکها و مسلمانان بوده اند و مغولها لشکر ترکهای ترکمنستان به رهبری سلطان جلال الدین را نابود کردند و سپس مغولها در ایران و ترکیه دهها هزار از ترکان سلجوقی را به خاک و خون کشیدند و باز کردن دروازه های بغداد توسط یهودیان داخل بغداد عامل فتح بغداد توسط مغولها شد و در نهایت ترکان قپچاق مصر به فرماندهی سلطان بای بارس ، با شکست لشکر مغول در نبرد عین جالوت به افسانه شکست ناپذیری مغول خط باطل کشیدند و در پی آن لشکر مغول و صلیبیهای اروپا با اتحاد با یکدیگر به جنگ ترکان سلجوقی و قپچاق آمده و در نبرد البستان، اتحاد مغول و یهودیان شوالیه  معبد سلیمان توسط ترکها و عربهای مسلمان تار و مار شدند، و با وجود جانفشانی و جنگهای یکصد ساله ترکها با مغولها ، طبق تبلیغات گسترده یهود ، فارسها طوطی وار و احمقانه تکرار می کنند شما ترکها همان مغولها هستید و با حمله مغول به ایران آمده و آذربایجان را ترک نشین کرده اید و اصرار دارند که زبان ترکی هر چه سریعتر از آذربایجان محو و نابود شود.
 
کریمهاوی اوی اوی امینه ...سالما منی غمینه ... من سنی چوخ سئویرام ... ایمانیمه،دینیمه.این ترانه محبوب ترکهای کریمه است.کریمه زادگاه سلطان بای بارس هست.بای بارس از ترکان کریمه بود که سلطان مصر شد و اولین و بزرگترین شکست را بر لشکر مغول وارد کرد(نبرد عین جالوت) وهمچنین با پیروزی در نبرد منصوریه و نبرد البستان در دوران جنگهای صلیبی به خیالات خام صهیونیستها پایان داد. ترکهای کریمه از هزاران سال پیش ساکن و بومی جزیره کریمه هستند.تا اینکه یوسف استالین یهود زاده در هشتاد سال قبل مامور نسل کشی ترکها در کریمه شد.میلیونها ترک در کریمه و اوکراین قتل عام شدند و زنان و بچه ها در داخل قطارهای مخصوص حمل حیوانات به سیبری و شرق تبعید شدند، و به جای آنها روسها و اوکراینیها به کریمه کوچانده شدند.ولی ترکهای کریمه از خاکستر خویش زنده شدند.پس از فروپاشی شوروی ،استخوانهای مردگان خویش را از سیبری به کریمه برگرداندند و به وطن خویش بازگشتند.ظلمی که به ترکهای مسلمان کریمه شده است در تاریخ کم نظیر است.و اکنون نیز روسها و اوکراینیها بر سر این بهشت روی زمین چانه میزنند ولی هیچکس از حقوق ترکهای مسلمان و بومی اینجا حرفی نمیزند.حتی کشورهای مدعی اسلام و مسلمانی!بارزانی، کرد یا اسراییلی؟به سال 1492 میلادی با قتل عام و کشتار گسترده یهودیان در اسپانیا که به دوره انگیزیسیون مشهور است ، یهودیان دست یاری به سوی ترکهای عثمانی دراز کردند ، امپراطور عثمانی بایزید دوم دست آنها را رد نکرد و یهودیان فراری را در منطقه بارزان در شمال عراق ساکن کرد. نتانل بارزانی، سامویل بارزانی و آسنات بارزانی از خاخام های متنفذ این قرن و قرن شانزدهم میلادی می باشند که با تاسیس مدرسه یشیوا سنگر یهود را در این منطقه پایه ریزی می کنند. در قرن هفدهم سوبتای سوی فتوای پنهان شدن یهودیان (کریپتو) در بین کردها با یادگیری اصول اسلام و زبان کردی را صادر می کند.سلام بارزانی در قرن نوزدهم به یکباره ادعای مهدویت می کند و ادعا میکند شمشیر و گلوله در او کارگر نیست لیکن شورش او با سرافکندگی توسط ترکان سرکوب می شود. و موشه بارزانی عضو فعال سازمان "لهی"یا همان "جبهه آزادیبخش اسراییل"می باشد. مصطفی بارزانی پدر مسعود بارزانی به هنگام مرگ در بیمارستان پیشرفته جورج تاون در واشنگتن بستری شد و همانجا فوت کرد. چه کسی باور می کند که یهود و آمریکا عاشق چشم و ابروی این شورشی کوهستان بوده اند.و حالا صهیونیست مخفی جانشین یعنی مسعود بارزانی کنترل و رهبری مردم بیچاره کرد را در دست گرفته و از آنها استفاده ابزاری می کند.کردها مطمئن باشند اگر رویای از نیل تا فرات یهود تحقق یابد ، در کنار ترکها و اعراب ، کردها نیز محو خواهند شد.داستان سه گاو و یک شیر را حتما مرور کنید.کردستان هیچوقت اسراییل دوم نخواهد شد ، بلکه فلسطین دوم خواهد شد. از سرنوشت اعراب فلسطینی که به کمک یهود از ترکها جدا شدند درس بگیرید.هوس همسنگری با ابرقدرت جهان یعنی اسراییل و آمریکا را از خود دور کرده و چشم طمع از شهرهای مرزی ترکان بردارید. کردها هیچوقت امپراطوری نداشته اند . فریب تحریفات تاریخی یهود را نخورید ، دست از زیاده خواهی بردارید و در آبادی کردستان واقعی بکوشید و دوستی منطقه ای را بر نوکری ابر قدرتهای موقت ترجیح دهید.حتی اگر روزی پیروزی به دست آید متعلق به کردها نخواهد بود بلکه در کارنامه یهود ثبت خواهد شد.و در همین جا به روح بزرگ روانشا د "اوغور مومجو"روزنامه نگار و نویسنده ترک درود میفرستیم که اولین بار اطلاعات و گزارشهای مربوط به هویت یهودی بارزانیها را از آرشیوهای عثمانی بیرون کشید و  مورد غضب صهیونیستها قرارگرفته و با انفجار اتومبیلش ترور شد.  http://en.wikipedia.org/wiki/Moshe_Barazaniنسل کشی بازماندگان کوشانیها ودراویدیها در افغانستان و پاکستان و هندوستان بدست صهیونیزم:امروزه هزاره ها و پشتونها و براهویی ها و بلوچها و تامیل ها که نزدیک پانصد میلیون جمعیت ساکن در هندوستان و پاکستان و افغانستان را تشکیل میدهند، منفور صهیونیستها هستند و بر عکس هندیها و اردو زبانها و تاجیکها که به زبان محبوب صهیونیزم یعنی آریایی صحبت میکنند ، محبوب محافل صهیونیستی جهان میباشند.هزاره ها ، پشتونها و بلوچها بیرحمانه توسط ارتش صهیونیستی آمریکا در افغانستان قتل عام میشوند و تامیل ها پس از سالها جنگ بدون نتیجه با آریاییها ، در حال از دست دادن زبان مادری خود و آسیمیلاسیون در داخل هندیها  هستند.کافی است  tamil genocide  یعنی نسل کشی تامیل ها را جستجو کنید و تصاویر کشته شدگان اطفال و زنان و مردان تامیل را ببینید که چگونه بیرحمانه توسط آریاییهای سینهالی به سال 2009 یعنی چهار سال قبل، قتل عام شده اند و هیچ صدایی از سران صهیونیستی ممالک دنیا و سازمان ملل در محکومیت این حرکت وحشیانه شنیده نشده است.تامیلهای باقیمانده این شعار تظاهراتی پرمعنی را نوشته اند:کلمبو + نیو دهلی + نیویورک = نسل کشی تامیل.وقتی وضعیت ترکهای ایران را با این بومیان مظلوم هند مقایسه میکنیم، میبینیم که در تاریخ تحریف شده صهیونیستی ترکهای ایران را مغولانی معرفی میکنند که گویا آذریهای ایران را قتل عام کرده و در آذربایجان سکونت کرده اند و به این ترتیب برای سرکوبی ملت ترک بهانه ای برای خود تراشیده اند ولی در همین تاریخ پر از دروغ نیز آریاییها و اربابان صهیونیستشان مجبور به اعتراف شده اند که تامیلها و تلوگوها و همه دراویدیها قبل از ورود آریاییها به هند در هند ساکن بوده اند و بومی این مناطق هستند . ولی با این وجود برای قتل عام آنها هم بهانه ها تراشیده وآستینها را برای کشتار آنها بالا زده اند.  چراکه خونخواری و دروغ و خودبرتربینی در ذات کثیف آریایی و صهیونیست ریشه دوانده و به روشنی خود را نشان میدهد.جمعیت پانصد میلیونی تامیل و تلوگو و مالایالام و کاننادا و پشتون و حتی بلوچ ها باقیمانده ملت بزرگ و تمدن ساز باستانی دراویدی هستند که اشتراکات فرهنگی فراوانی با سومریها و عیلامیها یعنی بنیانگذاران تمدن بشری داشته اند و به همین دلیل منفور یهود هستند ، یهودیانی که نسل سومر و عیلام را از روی زمین بر داشته اند ولی هنوز موفق به نابودی دراویدیها نشده اند.در 6000 سال قبل،مرکز تمدن بزرگ دراویدی ، بلوچستان بوده است ولی بلوچها با تهاجم 2500 ساله آریایی کلمات زیادی از زبان آریاییها گرفته اند ، ولی بلوچ آریایی نبوده بلکه اصیل ترین شاخه مدنیت و فرهنگ دراویدی است.اگر بلوچ ها آریایی بودند توسط انگلیسیها به سه تکه مجزا تقسیم نمیشدند و توسط ارتش صهیونیستی انگلیس کشتار نمیشدند.این تاجیکها هستند که آریایی بوده و محبوب صهیونیستها هستند چرا که با وجودیکه جمعیت تاجیکها در افغانستان بیش از سه میلیون و جمعیت تاجیکهای تاجیکستان بیش از چهار میلیون نیست ولی زبان رسمی این دو کشور توسط استعمار انگلیس تاجیکی انتخاب شده است ولی جمعیت پنجاه میلیونی بلوچ به رسمیت شناخته نمیشوند و رفته رفته در داخل زبانهای آریایی فارس و تاجیک و اردو هضم میشوند و از بین میروند.بلوچها و پشتونها و تامیلها اصیل ترین فرزندان این منطقه هستند و این تاجیکها و اردو زبانها هستند که فرزندان زنا زاده اسکندر مقدونی آریایی هستند که با فروپاشی حکومت یونانی سلوکی و باکتریا در اطراف کوههای پامیر لانه کرده اند و اکنون با حمایت صهیونیزم و غربی ها حاکمیت بومیان منطقه را در دست گرفته اند.نگاهی به کتاب تاریخ تمدن سرنخهای زیادی بدست میدهد:در نقاط دوردست جنوب هندوستان، مردم سیاهپوست بینی پهنی می‌زیستند که ما آنها را دراویدی می‌نامیم، بی‌آنکه سرچشمه این لغت را بدانیم.2 آنان، هنگام هجوم آریاییها، خود مردم متمدنی بودند، و بازرگانان ماجراجوی آنها حتی تا سومر و بابل هم بر دریا سفر می‌کردند، و در شهرهایشان بسیاری از اشیای ظریف و تجملی رواج داشت. ظاهراً از همین مردم بود که آریاییها جامعة روستایی و نظامهای زمینداری و مالیات‌بندی را آموختند. دکن هنوز هم، از نظر عادات و رسوم، زبان، ادبیات، و هنر اساساً دراویدی است.1.    کاوشهای اخیر در نزدیکی چیتال دروگ، در میسور، ‌شش لایه از فرهنگهای مدفون را نمایان ساخته است که در آنها از افزارهای عصر سنگ و سفالینه‌‌های دارای نقش هندسی (که ظاهراً دیرینگی آنها به 4000 ق‌م می‌رسد) تا بازمانده‌های متأخرتر آن (که به 1200 میلادی می‌رسد) دیده می‌شود .. 2. دراویدی نام مردم و زبانهایی است که به آن تکلم می‌کنند. دست کم یکهزار سال پیش از آمدن آریاییها به هند، مردمی به شمال و شمال باختری هند آمدند که، از نظر نژادی، رنگ پوستشان تیرة قهوه‌ای رنگ و سرشان دراز بود؛ فرهنگی داشتند که زبانهای دراویدی از آن مشتق شده است. احتمالا دراویدیها از بلوچستان به دشت سند وارد شدند. ظاهراً دراویدیها نخستین پدیدآورندگان تمدن درة سند بودند، و نظام اجتماعی و سیاسی پیشرفته‌ای داشتند. .(استفاده از کلماتی چون "احتملا و ظاهرا"روش شیطان صفتانه صهیونیستهاست تا شک و شبهه اجازه شناسایی دوست و دشمن را به مردم منطقه ندهد . صد در صد بلوچستان زادگاه و مرکز تمدن بزرگ دراویدی بوده و صد در صد تمدن به دست بلوچها به سند و هندوستان رسیده است.)تهاجم و غلبة آریاییها بر این قبایل پیشرفته بخشی از آن فرایند باستانیی بوده است که بدان وسیله، هر چند وقت یکبار، شمال با خشونت بر سر جنوب اسکان یافته و آرام فرو می‌ریخت؛ این یکی از جریانهای مهم تاریخ بوده است، که در آن تمدن‌ها چون تموجات دورانساز برآمده و از میان رفته‌اند. آریاییها بر سر دراویدیها فرو ریختند؛ آخایاییها و دوریها بر سرکرتیها و اژه‌ایها؛ ژرمنها بر سر رومیها؛ لومباردها بر سر ایتالیاییها؛ و انگلیسیها بر سر همة جهان. شمال همیشه فرمانروایان و جنگاوران را پدید می‌آورد، و جنوب هنرمندان و قدیسان را، و بردباران وارث بهشت خواهند بود. این آریاییهای چپاولگر که بودند؟(چه عجب اینجا به چپاولگر بودن آریاییها اعتراف شده است.) آنها خودشان لغت «آریایی» را به معنای نجیب و شریف به کار بردند، اما این اشتقاق، که بوی میهن پرستی از آن می‌آید، شاید یکی از آن اندیشه‌های بعدیی باشد که بر علم زبانشناسی رنگ بدنام‌کنندة طنز می‌زند. خیلی احتمال می‌رود که آنها از منطقة دریای خزر آمده باشند،که اقوام ایرانی آن را ایران- وئجه می‌نامیدند، یعنی سرزمین آریاییها. در حدود همان زمان که کاسیهای آریایی به سرزمین بابل غلبه یافتند، آریاییهای ودایی ورود به هند را آغاز کردند.(کاسیها آریایی نبوده اند و بومیان ایران قبل از آریاییها بوده اند ، کوچ آریاییها از دشت قپچاق به ایران وهند بزرگترین تحریف تاریخ است ، هیچ ملتی دشتهای بهشت گونه شمال خزر را گذاشته به بیابان کویر ایران و کوهستان افغانستان نمی آید ، تخمهای نژاد آریایی در زمان اسکندر یهود زاده در منطقه کاشته شد که خود با رکسانه بلخی و استاتیرای شوشی ازدواج کرد و دستور داد لشکریانش نیز دخترانی بگیرند و نسلی بوجود آورند با نژاد آسیایی و فرهنگ آریایی .اسکندر برای تشویق لشکریان از کتاب مقدسشان ادیسه هومر مثال آورده که قهرمان بزرگ آشیل نیز با یک دختر اسیر ازدواج کرده است و به این ترتیب کاملا واضح است که موجودیت زبان آریایی محصول سیاست اسکندر و جانشینان باکتریایی و سلوکی اوست که بیش از دویست سال بر منطقه حکم رانده اند.)این آریاییها هم، مثل ژرمنهایی که به ایتالیا هجوم بردند، بیشتر مهاجر بودند تا فاتح. ولی آنها تن نیرومند، اشتهای زیاد برای هر گونه خوردنی و آشامیدنی، خشونت وافر، و مهارت و دلاوری در جنگ داشتند؛ لاجرم دیری نگذشت که سروری بر شمال هند از آن ایشان شد. با تیرو کمان می‌جنگیدند؛ رهبرانشان جنگاورانی بودند که زره بر تن داشتند و بر ارابه می‌نشستند؛ تبرزین می‌گرداندند و نیزه می‌افکندند. آنان ساده‌تر از آن بودند که ریاکار باشند: هند را منقاد خود کردند، بی‌آنکه وانمود کنند که آن را تعالی می‌بخشند. زمین می‌خواستند و علف‌چرا برای گاوهایشان؛ در زبان آنان واژة جنگ نشانی از افتخار ملی نداشت، بلکه به معنی «آرزوهای گاوهای بیشتر» بود و بس. آنان بآرامی راهشان را رو به خاور، در طول رودهای سند و گنگ، باز کردند، تا همة هندوستان را فرو گرفتند.(این دروغ است و آریاییها فقط قسمت کوچکی از شمال هندوستان را گرفتند و اکنون نیز پس از سه هزار سال هنوز هم نصف جمعیت هندوستان دراویدی است.) بتدریج که دست از ستیز و سلاح برداشته و کشاورزانی اسکان یافته می‌شدند، قبایلشان هم به شکل دولتهای کوچکی متحد می‌گشتند. به هر دولتی شاهی حکومت می‌‌کرد، که شورای جنگاوران او را بر‌می‌گزید؛ هر قبیله‌ای را یک راجه یا رئیس رهبری می‌کرد، که شورای قبیله ‌قدرتش را محدود می‌ساخت. هر قبیله‌ای، به نسبت، مرکب از اجتماعات روستایی مستقلی بود که شوراهای سران دودمانها بر آنها حکومت می‌کردند.  آریاییها هم، مثل اقوام دیگر، دربارة ازدواجهای درونگانی و برونگانی ضوابطی داشتند. ازدواج با بیرون از گروه نژادی، یا در چارچوب خویشان نزدیک را تحریم کرده بودند. از این قوانین مشخص ترین نهادهای هندو بیرون آمد، آریاییها، چون دیدند که شمار مردم تحت انقیادشان، که آنها را پست‌تر هم می‌دانستند، بیش از خود آنهاست، چنان پیش‌بینی کردند که، اگر در زمینة ازدواج با بومیان محدودیتهایی درکار نباشد، دیری نمی‌گذرد که هویت نژادشان از میان خواهد رفت، و یکی دو قرن نگذشته، هضم و جذب آن مردم خواهند شد. از اینرو، نخستین تقسیم طبقات براساس رنگ بود، نه بر بنیاد وضع اجتماعی؛ این تقسیم،  آریاییها را از ناگه‌ها و دراویدیان جدا می‌کرد؛ این شکل کهن نظام کاست صرفاً ضوابط ازدواج یک گروه درونگانی بود. نظام کاست به شکل بعدیش، که پر از تقسیمات ارثی، نژادی، و پیشه‌ای بود، بندرت در عصر ودایی دیده می‌شود...در این قسمت آخر ویل دورانت به نظام کاست و طبقاتی هند اشاره کرده است ،همان نظامی که بومیان دراویدی هندوستان را "طبقه نجس"معرفی میکند . آریاییها که از شمال هندوستان و اطراف کوههای پامیر وارد هندوستان میشوند(البته نه با کوچ آریایی بلکه با لشکریان اسکندر) با سیل جمعیت دراویدی روبرو میشوند ، و بزرگان دینی و روحانیون آریایی برای جلوگیری از هضم زبان و فرهنگ آریایی  در داخل زبان این بومیها فتوی میدهند که این بومیها نجس هستند و ازدواج با آنها ممنوع است و به این ترتیب از نابودی زبان آریایی در بین بلوچها و تامیلها جلوگیری میکنند و برعکس خود کمر همت به نابودی زبان بلوچی و دراویدی می بندند و اکنون پس از گذشت 2500 سال کم کم به هدفهای پلید خود یعنی ایجاد ارتش آریایی و تشویق آنها به جنگ با اعراب و ترکها و در نهایت تاسیس اسراییل بزرگ ،نزدیک میشوند . و در آخر یکبار دیگر از همه آنهایی که ادعای روشنفکری دارند و بر طبل نظم نوین جهانی و عصر دموکراسی  میکوبند ، می پرسم :این چه نظم و دنیایی است که پنج میلیون تاجیک، حاکمیت و مالکیت و زبان رسمی دو کشور را در اختیار دارند ولی پانصد میلیون دراویدی ، حاکم و مالک هیچ کشوری نیستند و در داخل سرزمینهای چندین هزار ساله اجدادی خویش به صورت اسیر و نجس  زندگی می کنند؟خشک شدن دریاچه ارومیه زنگ خطری برای تمامی جهان ترک:چند هفته قبل تعدادی از مسئولین نظام ایران در تلویزیون در مورد خشک شدن دریاچه ارومیه بحث میکردند و دلایل خشک شدن و روشهای  راه نجات دریاچه را جستجو میکردند. بالاخره وزرای مربوطه و نمایندگان مجلس نتیجه گرفتند که صدورمجوز حفر سی هزار چاه و سدهای رودخانه ها عامل خشک شدن دریاچه است که این اشتباهات دولت در سی سال گذشته کار را به اینجا رسانده است و در مورد راه حل نیز  نتیجه امیدوار کننده ای  به دست نیامد.آنچه مسلم است و کم و بیش در این مباحثه نیز اشاراتی مختصر به آن شد اینکه کردها در بالادست رودخانه ها آب را مصرف میکنند و به پایین دستی ها یعنی ترکها دیگر آب نمی رسد.هر چند این آقایان این عملیات و تصمیمات را غیر عمدی و اشتیاهی عنوان میکردند ولی با نگاه به مرزهای کشورهای جهان واقعیت بزرگتری به چشم میخورد و انسان به این نتیجه میرسد که خشک شدن دریاچه ارومیه بخش بسیار کوچکی از توطئه نسل کشی ترکهای جهان به صورت آرام و مدت دارمیباشد.همانطور که در تاریخ و حال حاضر سمبل مردم مصر رودخانه نیل میباشد، رودخانه هایی نیز وجودارد که در سرزمین ترکان جاری است و همچون رگهایی که خونرسانی میکنند از دوران باستان تاکنون ملت ترک را سیراب کرده و حیات داده اند. رودخانه سیحون و جیحون که از پامیر سرچشمه گرفته و وارد ترکستان تاریخی و قزاقستان و ازبکستان فعلی میشوند، رودخانه ایدیل (ولگا)که از کوهستان اورال سرچشمه گرفته و به دریای همیشه خزر میریزد و ترکهای تاتار در سرتاسر سواحل این رودخانه از آستاراخان تا قازان پایتخت جمهوری تاتارستان مسکن گرفته اند.رودخانه های یئنی سئیی و لنا که جزو طویل ترین و پر آب ترین رودخانه های جهان هستند و ترکهای سیبری را زندگی میدهند.رود ارس و قزل اوزن و سیمینه رود و زرینه رود و دریاچه ارومیه که همچون شیر مادر برای آذربایجانیها میباشند. رود دجله که از حسن کیف ترکیه تا کرکوک و نزدیکیهای بغداد ترکمنهای عراق را زنده نگه داشته است و حتی رود مرو و تجن که حیات و ممات ترکهای کشور ترکمنستان به این رودخانه ها وابسته است.ولی واقعیتی که همچون ناقوس مرگ بر سر انسان میکوبد اینست که مرزهای کشورها و حتی استانها در جهان امروز طوری طراحی و برنامه ریزی شده است که سرچشمه ها و بالا دست تمامی این رودخانه ها که رگ حیاتی ترکها هستند ، به اقوام بیگانه و ملتهای غیر ترک سپرده شده است.سرچشمه سیحون و جیحون با تاسیس کشوری  جعلی به نام تاجیکستان به تاجیکها سپرده شده است.تاجیکهای کشور تاجیکستان اقلیت بسیار ناچیزی هستند که حاکمان اتحاد جماهیر شوروی این منطقه را در اختیار تاجیکها قرار داده و زبان آنها را در این منطقه به عنوان زبان رسمی پذیرفته اند. لنا و یئنی سئیی  و ولگا با سرمایه گذاری و سیاستهای تشویقی اسکان در ایرکوتسکی و کراسنویارسک  به روس ها سپرده شده است.رود ارس با تصرف قره باغ هر چه بیشتر در اختیار ارمنیها قرار گرفت و ارمنی ها که قسمتی از سواحل بالادست ارس را از دوران شوروی در اختیار گرفته بودند با ساخت غیر استاندارد ترین نیروگاه اتمی جهان در کنار ارس یعنی نیروگاه اتمی متسامور، برگ برنده ای در برابر ترکان آذربایجان در اختیار گرفته اند.و کردها  در سرچشمه ها ی رودهای سیمینه رود و زرینه رود و دجله مستقر شده اند و بصورت نجومی در حال ازدیاد نسل خویش هستند، کردها در حال حاضر اصلی ترین ابزار و مزدور اسرائیل در منطقه هستند.حتی در تقسیمات استانی ایران ، بیجار و قروه که از قدیم موطن ترکها هستند و در سرچشمه رود قزل اوزن قرار دارند، در تقسیمات کشوری به استان کردستان سپرده شده است.سرچشمه رودهای مرو و تجن ترکمنستان نیز در مرزبندیهای استعمار جهانی به افغانستان سپرده شده است.العاقل یکفی باشاره... آنلایانا بیر اشاره کافی دیر.جنگ ذوقار:هرزه گی و زن باره گی خسرو پرویز شاه ایران ، یکی از دلایل حمله اعراب به ایران بود.جنگ ذوقار به جنگی گفته می‌شود که بین سپاه خسرو پرویز و قبایل بکر بن وائل، در جنوب عراق در گرفت. در این جنگ سپاه ایران که متشکل از چند قشون بود، در نزدیکی پایتخت لخمی‌ها، حیره که امروزه شهر کوفه نامیده می‌شود، از چند طایفهٔ عربی شکست خوردند. در مورد زمان این جنگ نقل قول‌های متفاوتی وجود دارد اما به احتمال قوی این جنگ چند سال پیش از بعثت پیامبر اسلام رخ داده‌است. علت رخداد جنگ ذوقار کشته شدن نعمان بن منذر، آخرین امیر ملوک لخمی به دست خسرو پرویز و حوادث متعاقب آن بود. ملوک لخمی دست نشاندهٔ ساسانیان و مدافع منافع ایران در بین اعراب محسوب می‌شدند.و اینکه چرا خسرو پرویز دستور قتل نعمان بن منذر را صادر کرد به این دلیل بوده که شاهنشاه ایران گویا در مجلس بزمی در کاخ خویش به توصیف زنان و دختران مورد علاقه اش پرداخته بود که یکی از درباریان به سایه اهورامزدا  بر روی زمین عرض میکند دختران و زنان مورد نظر شما در بین دختران و حریم نعمان بن منذر زیاد هستند. شاهنشاه نیز معطل نکرده و پیغامی به نعمان بت منذر میفرستد که دخترت را بفرست پیش ما.طبیعی است امیر غیرتمند عرب از این کار سرباز میزند و دستور حبس و قتل او بدست پادشاه ایران زمین صادر میشود. نعمان بن منذر قبل از اینکه به مرکز حکومت ساسانی رفته و خود را تسلیم کند، اموال وحریم و نوامیس خود را پیش  هانی بن مسعود بزرگ قبیله بنی شیبان از تیره بکر بن وائل به امانت میسپارد.سپس خود را تسلیم عدالت شاهنشاه می کند.در تاریخ بلعمی آمده ‌است که نعمان بن منذر را بازداشتند و بعد از چهار روز در پای فیلان انداختند.خسرو  پس از قتل نعمان اینبار از هانی میخواهد که این شاه عاشق پیشه را که در داستان "خسرو و شیرین"هم نقش اول را بازی کرده است، به کام برساند و امانت نعمان را به او بسپارد ، واینجاست که در کنار بیشرفی خسرو باید غیرت هانی عرب را دید که این فرمان را رد میکند و به خاطر ناموس نعمان ،خود و طایفه اش را در برابر خطر حمله امپراطور  بزرگ قرار میدهد.خسرو عصبانی شده و قسم میخورد که نه تنها نسل طایفه شیبان بلکه نسل تمامی طایفه بکر بن وائل را براندازد.  سپاه خسرو برای جنگ از قشون زیر تشکیل شده بود:۱. سپاه قیس بن مسعود، کاردار خسرو در سواد عراق، مرکب از ده هزار نفر عرب.۲. سپاه هامرز تستری، فرمانده سپاه خسرو، مرکب از دوازده هزار نفر.۳. سپاه هرمز خرداد، مرکب از هشت هزار نفر.۴. سپاه جلابزین، فرمانده سپاه خسرو.چون سپاه ایران نزدیک شد. هانی به بکریان گفت «ای گروه بکریان شما، تاب سپاه خسرو وعربان همراهشان را ندارید، سوی بیابان شوید» اما حنظله بن ثعلبه به دشت ذوقار خیمه‌ای بپا کرد و قسم خورد که تا خیمه نگریزد او نگریزد. پس برای یک نیمهٔ ماه آب ذخیره کردند.جنگ در روزی بسیار گرم آغاز شد و سپاه ایران به اندازهٔ دو روز آب همراه داشتند. در روز نخست، در مراسم گشایش جنگ و نبرد تن به تن، هامرز تستری، یکی از چهار فرماندهٔ قشون ایران، نخستین کسی بود که کشته شد. لشکر عرب شادی کردند و آن را به فال نیک گرفتند.اعراب به کمین نشسته، ناگهان به سپاه ایران حمله برده، جنگ شدت گرفت. از پیش و پس، لشکر اعراب از ایشان می‌کشتند تا چندان کشته شدند که هیچ حربی این مقدار کشته نشده ‌بودند. ابن خلدون می‌نویسد، ایرانیان به هزیمت رفتند و در گرمای طاقت سوز نیمروز، همه یا کشته شدند یا از تشنگی مردند. شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه‌ها و افتخارات عرب شد و یوم ذی قار از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب  تشویق اعراب بر ضد ایران گردید.
دریای خزر یا دریای مازندران :
این روزها در ایران هر از گاهی صحبت از تغییر نام دریای خزر به میان می آید. ولی چه کسانی این بحث را مطرح میکنند و این تحریف تاریخ برای چه کسانی سودمند است ، گذرا پرداخته میشود.
خزرها قومی ترک زبان بودند که قبل از تشکیل حکومت مستقل خود ، بخشی از امپراطوری بزرگ ترکهای آسمانی ( گؤی تورک ) بودند و با تضعیف حکومت ترکهای آسمانی در حدود 650 میلادی یعنی همزمان با پیدایش و گسترش اسلام ، خزرها حکومت مستقل خود را در شمال دریای خزر و شمال دریای سیاه و در دشت قپچاق و سرزمین اوکراین کنونی تشکیل دادند.از بزرگترین شهرهای خزرها ایتیل (آستاراخان فعلی) ، بلنچر و سامباط (کیف ، پایتخت فعلی اوکراین ) بوده است.خزرها سیصد سال استقلال خود را حفظ کردند و در اوج شکوفایی خود بزرگترین شهرها را پدید آوردند و ایتیل مرکز تجارت جهانی شده بود چنانچه از چین و سوئد کالاهای شرق و غرب جهان با یکدیگر مبادله می شده است. امپراطور روم  با مشاهده قدرت خزرها و به دلیل ترس از حملات اعراب مسلمان، دختر خاقان خزرها ، چیچک خاتون را برای پسر خود خواستگاری می کند که امپراطور بعدی روم ، لئوی ششم ، پسر این عروس خزر میباشد.خزرها با گرفتن ده درصد مالیات از تجار خزانه دولت را پرکرده و شهرهای بزرگی چون ایتیل و خان بالیغ پدید آوردند.در کشورخزرها اعتقاد و حتی تبلیغ ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت آزاد بود.لیکن خزرها، همچون برادران گؤی تورک خود«گؤی تانری» را پرستش می کردند.هفت دادگاه مجری عدالت بود که دو تا اختصاص به مسلمانان داشت، دو تا خاص مسیحیان، دو تا از آن یهودیان ودیگری متعلق به کفار بود.از آنجا که عدالت پروری محاکم اسلامی در آن موقع بهترین همه بود ،حق رسیدگی به عرضحال استیناف پنج دادگاه دیگر را نیز داشت ! انسان وقتی افراط گرایی مذهبی و تعصبات کور کنونی را می بیند ، نمیتواند خزرها را تحسین نکند و این در حالی است که مزدوران صهیونیزم بدون کوچکترین شناختی از خزرها فقط در یک جمله میگویند ، خزرها قومی وحشی بودند و خوب نیست نام قومی وحشی روی دریای خزر باشد . اعراب مسلمان اموی پس از فتح مصر و اسپانیا و ایران و در اوج قدرت خود به مرزهای خزرها می رسند ولی ناباورانه به سال 730 میلادی قشون اعراب به سرکرده گی جراح الحکمی در جنگی نزدیک شهر اردبیل که در کتابهای تاریخی جهان به جنگ اردبیل (ardabil war) مشهور است از خزرها به فرماندهی خاقان بارچیک آن چنان شکست سختی خوردند که حکومت اعراب دیگر هیچگاه عظمت گذشته خود را بازنیافت. و اما دلیل اینکه سردمداران صهیونیست جهان و نفوذی های صهیونیست در داخل ایران سعی در محو کامل نام خزرها از حافظه تاریخ دارند به سال 740 میلادی برمیگردد که خاقان خزرها به نام بولان خان سابریئل دین یهود را به عنوان دین رسمی مملکت خزرها رسمی میکند ، که این پذیرش دین یهود توسط خزرها قصه جالبی هم دارد به این ترتیب که بولان خان وقتی کشتار و تعصب اعتقادی بین یهود و مسیحیان و مسلمانان را میبیند از سه روحانی یهود و مسیحی و مسلمان دعوت میکند که از حقانیت دین خود دفاع کنند، پس از حضور روحانیون و بحث های طولانی بولان خان بیان میکند ، حال که یهود فقط موسی را پیامبر خدا میداند و مسیحیت فقط موسی و عیسی را پیامبر میداند و مسلمانان موسی و عیسی و محمد را پیامبر می دانند ، پس همگی توافق دارید که موسی پیامبر خداست ، پس شریعت موسی شریعت رسمی خزران خواهد بود.این تصمیم خاقان خزر و گسترش یهودیت در بین خزران سر آغاز نسل کشی بزرگی است که نسل خزرها را از روی زمین برداشت و صهیونیست ها از افشای این نسل کشی شدیدا واهمه دارند. برای پی بردن به علت قتل عام یهودیان خزر باید بدانیم که اسراییل لقب حضرت یعقوب است و بنی اسراییل یعنی قومی که از دوازده پسر یعقوب پدید آمده اند. و یهود نام طایفه ای است که از نسل یکی از فرزندان یعقوب به نام یهودا ازدیاد یافته و پدید آمده اند. این یهودا اخلاق پستی داشته است ، طوریکه با زن پسر خود یعنی تامارا همبستر شده و از او صاحب فرزند میشود. طایفه یهودا در سال هفتصد قبل از میلاد طی دسیسه ای نسل سایر فرزندان یعقوب را از بین می برند و از آن به بعد این قوم با نام یهودی شناخته میشوند. یهودی ها از سال 70 میلادی با تسخیر اورشلیم توسط رومی ها تصمیم به خروج از اورشلیم و پراکنده شدن در سایر کشورهای جهان میگیرند و تصمیم میگیرند به هر کشوری وارد شدند ، زبان بومی آن کشور را یاد گرفته و در ظاهر به دین آن کشور درآمده و به فرزندان خود نام بومی بگذارند و کاملا در ظاهر به شکل مردم محلی آن کشور درآیند ولی در باطن باید به دین یهودی پایبند بوده و در باطن همه یهودیان با یکدیگر متحد باشند تا روزیکه توانایی تاسیس اسراییل بزرگ، از نیل تا فرات را بدست آورند.در واقع دین یهودی و خصوصا تعالیم میشنا که به سال 200 میلادی توسط یهودا ناسی تدوین شد شاخص و کلمه عبوری بوده است تا یهودی ایرانی با نام محمد و یهودی عراقی به نام احمد و یهودی یونانی به نام الکساندر و یهودی آلمانی به نام گیریشمن و یهودی انگلیسی به نام ادوارد به راحتی یکدیگر را شناسایی کنند.گرایش خزرهای ترک به یهودیت تمام نقشه یهود را نقش بر آب میکرد ، چرا که یهود در برخورد با یهودی دیگر نمی توانست تشخیص دهد که او یهودی اورشلیمی است یا یهودی خزر؟! همین مسئله هراسی بزرگ در دل یهودیان صهیونیست افکند و این مشکل هیچ را ه حلی نداشت مگر اینکه تمامی یهودیان خزر از روی زمین حذف شوند. این کار آسانی نبود ولی طی یک هزار سال و طی کشتارهای بزرگ اس ویاتسلاو و کشتار قرن چهاردهم میلادی در لهستان و کشتار مشهور به کشتار پوگروم از سالهای 1881 تا 1921 اوکراین و روسیه و قتل عام یهودی گرجستانی الاصل یعنی استالین در اوکراین که به نسل کشی هولودومور مشهور است و در نهایت کشتار یهودیان خزر اوکراینی و لهستانی در آشویتس توسط یهودی مخفی شده در بین آلمانیها یعنی آدولف هیتلر و ژنرال ها و درجه داران یهودی هیتلر همچون ژنرال ژوهانس زوکرتورت ، آدمیرال برنهارد روگ ، گاترد هنریخ  ، ورنر گولدبرگ و هلموت ویلبرگ ، این هدف عملی شد و غیر از نام خزر بر روی دریای خزر اثری از قوم خزر بر روی زمین باقی نماند.البته تعداد بسیار اندکی در حدود پنج یا ده هزار نفر از یهودیان خزر در لیتوانی و  شبه جزیره کریمه اوکراین هنوز باقی مانده اند. و اکنون در عصر اینترنت و اطلاعات ، یهودیان صهیونیست و یهودیان مخفی ایرانی یعنی فرزندان استر و مردخای و خواجه رشیدالدین همدانی و سعدالدوله  و میرزا ابراهیم خان کلانتر و محمد علی فروغی و احمد قوام  با دست پاچه گی و ترس از برملا شدن واقعیت ها سعی دارند نام دریای خزر این آخرین نشان از امپراطوری بزرگ خزر را نیز از صفحه روزگار محو کنند تا بلکه بتوانند همچنان به جنایات خود سرپوش بگذارند و به دروغ ها و جنایات بشری خود ادامه بدهند.  
 
دلیل دشمنی حاکمان کشورهای جهان با ترکها:
از آنجایی که حاکمان هرکشور با دشمن تراشی و ترساندن ملت خود از اقوام و ملتهای دیگر می تواند به حکومت خود ادامه دهد ، بنابراین بزرگترین دشمن حکام ، موجودیت و فرهنگی است که به جای تفاوت انسانها، اشتراکات انسانها را برجسته کند و زبان و فرهنگ و قوم ترک توانایی آن را دارد که سایر اقوام و زبانهای جهان را همچون ملاتی به یکدیگر پیوند دهد.هیچکس نمی تواند منکر این باشد که از دوران باستان تاکنون منطقه جغرافیایی سکونت ترکان یعنی ترکستان تاریخی در مرکز جهان قرار دارد. از یک طرف ترکها در دشت مجارستان یعنی قلب اروپا ساکن بوده اند و حتی ترکهای آوار در بخشهایی از فرانسه نیز روستاهای خود را بنا کرده بودند و طبیعی است که با فرهنگ و خوب و بدهای ملل غربی آشنا بوده اند و از یکطرف از ابتدای تاریخ با چین همسایه بوده اند و حتی تاریخ ژاپن با مهاجرت ترکهای آینو به ژاپن و اختلاط با اقوام کره ای جنوب ژاپن پدید آمده است و جاده ابریشم جاده ارتباط شرق و غرب جهان و عامل دوستی ملت های جهان با یکدیگر بوده است و در سرتاسر این مسیر زبان ترکی خاقانیه حاکم بوده است که ترکی ازبکستان و ترکی اویغورها باقیمانده این زبان است که برای همه ترکها هم اکنون نیز به راحتی قابل فهم است.انسان حیرت میکند که در زبان ژاپنی و زبان انگلیسی از دوران کهن کلماتی استفاده میشود که ریشه ترکی دارند. مثلا یوغورت به معنی ماست ، کورپی به معنی پل ، سوپورمک به معنی جارو کردن ، تایر به معنی چرخ که در دیوان لغات ترک که هزار سال پیش نوشته شده است ، ذکر شده است و معلوم است که ترکها برای ییلاق و قشلاق کردن در دشتهای بی انتهای ترکستان بیش از هر چیز به چرخ نیاز داشته اند. و مشهورترین کلمه ای که اشتراک زبان ژاپنی با ترکی را نشان میدهد کلمه "سونامی "است که این روزها زیاد در خبرها میشنویم. سونامی یعنی طغیان آب و همه میدانند سو در ترکی نیز به معنی آب می باشد. و در زبان فارسی هزاران کلمه ترکی وجود دارد که تحریفگران صهیونیست تاریخ با نام تصفیه زبان سعی در اخراج این کلمات از زبان فارسی دارند، قاشق و بشقاب و آقا و خانم و اتاق و سراغ و قاچاق و آچار و اتو و امید و قایق و بیشمار کلمات دیگر در حال سلاخی به دست فرهنگستان زبان فارسی است. همچنین ترکها قادر به برقراری تسامح و دوستی بین ادیان مختلف جهان نیز هستند به این ترتیب که در حالیکه مثلا تمامی ژاپنی ها بودایی هستند و یا تمامی انگلیس ها مسیحی هستند ، ترکها با زبان مشترک هر دینی را در بین خود پذیرفته اند. ترکهای یاکوت شمنیست هستند ، ترکهای جمهوری تووا بودایی هستند ، ترکهای اوز در رومانی و مولداوی مسیحی هستند، ترکهای قارای یهودیت را پذیرفته اند ، ترکهای ترکیه سنی هستند و ترکهای ایران به شیعه رو آورده اند.این زبان قادر است گفتگوی تمدنها را جامه عمل بپوشاند و از دشمنی مذهبی و اعتقادی و جنگهای صلیبی آینده جلوگیری کند. ولی هیچ یک از حاکمان کشورهای جهان این را نمی خواهند . حکام جهان به فکر دوستی و برادری بین انسانها نیستند. آنها هر لحظه به فکر اختلاف افکنی بین نوع بشر هستند برای همین با جدیت سعی در نابودی زبان ترکی دارند تا انسانها را به جنگ با یکدیگر بکشانند چرا که "جنگها فصل برداشت محصول صهیونیست هاست. "
 

تورک-توران turk-turan

$
0
0
نقشه کامل را ازاین لینک ببینید:
http://u1312.hizliresim.com/1j/b/vcy1v.bmphttp://s6.uplod.ir/i/00674/hj6inolukpyo.bmp

سام ، حام ، یافث (خاورمیانه ، جنوب ، شمال)

$
0
0


 

پیامبر اسلام عرب نیست ،بلکه سامی است .عربها
سامی نیستند ، بلکه حامی هستند .

یکی از دروغ های یهود که بسیار تکرار شده است و
لاجرم اکثریت پذیرفته اند ، اینست که عربها سامی هستند . در حالیکه این همیشه جای
سئوال داشت که اگر یهودیها و عرب ها هر دو سامی هستند ، پس چرا به خون یکدگر تشنه
اند و احترام همخونی و برادری را نگه نمی دارند . ولی واقعیت اینست که اتفاقا سامی
ها و یهود شدیدا نژاد پرست هستند و احترام برادران خونی خود یعنی ارمنی ها و سریانی
ها و کرد ها را نگه می دارند و دلیل اینکه یهود تشنه خون عرب است اینست که عربها
به دروغ سامی نامیده میشوند و عربها سامی نبوده بلکه حامی هستند. همچنین ارمنی ها
و کردها به دروغ آریایی نامیده میشوند و کردها و ارمنی ها همچون یهود سامی هستند .همانطور
که در عهد عتیق آمده است ، نوح سه پسر داشت به نامهای سام ، حام و یافث .سام که
برادر بزرگتر بوده است خود فرزندانی داشته است به نامهای آرام ، آشور  و ارفخشاد . آرام جد ارمنی هاست و آشور جد
سریانی ها و کرد هاست .(کردها سریانیهایی هستند که اسلام را پذیرفته اند .) و عبر
یکی از نوادگان ارفخشاد هست که عبری زبانها یا یهود از نسل او می باشند . و امروز
هم به وضوح اتحاد و همبستگی ارمنی و یهود وکرد قابل مشاهده است . ولی عرب ها در
بین فرزندان سام نیستند . فرزند دیگر نوح یعنی حام نیز فرزندانی داشته است که اکثرا
در مصر و آفریقا ساکن شده اند  غیر از سه
فرزند حام به نامهای کنعان ، فلسطیم  و صبا
که در فلسطین و یمن امروزی و در همسایگی سامی ها ساکن شده اند . و از ابتدای تاریخ
آماج کینه سامی ها بوده اند ، چنانچه یهود پس از خروج از مصر توانستند کنعانیان را
نسل کشی کرده و بر کنعان یا اسراییل فعلی مستولی شوند . ولی فرزندان صبا در
دورترین نقطه شبه جزیره عربستان یعنی یمن به حیات خود ادامه دادند و از زمان یعرب
بن قحطان به عرب مشهور گشتند و اولین بار زبان عربی در بین قحطانیان یمنی پیدا شد
. زبان حضرت ابراهیم و اسحاق و اسماعیل عربی نبوده است ولی زمانیکه اسماعیل و هاجر
در بیابان حجاز رها می شوند ، قبیله ای از اعراب قحطانی یعنی قبیله جرهم به آنها
برخورد می کنند و اسماعیل در میان اعراب بزرگ شده و زبان عربی را از قحطانی ها یاد
میگیرد . عربها خود ، اعراب اصیل را قحطانی یا عرب عاربه می نامند و طوایفی همچون
طایفه قریش را که از نسل اسماعیل هستند ، عرب مستعربه (عرب شده) یا عدنانی می
نامند که عدنان از نوادگان اسماعیل است . و این ریشه اختلافات قدیمی در بین قحطانی
و عدنانی هاست ، که این دو دستگی در زمان پیامبر اسلام، ریشه دو دستگی انصار و
مهاجرین بوده است . و نکته بسیار جالب اینکه بر اساس یافته های علم ژنتیک ،
نزدیکترین علامت ژنتیکی برای سید ها تعلق به هاپلوگروپ    د3س1ج  
 میباشد . این هاپلوگروپ کروموزوم ایگرگ ، عمدتا
در کاهن های یهودی دیده شده است . همین هاپلوگروپ در هاشمی ها و اعراب عدنانی هم
شایع است . پس ناسیونالیستهای افراطی  به
یاد داشته باشند : عرب ها سامی نیستند . پیامبر اسلام عرب نیست .  نژادی به نام آریایی از جعلیات یهود است . زبان
آریایی واقعیت تاریخی است . زبان آریایی ، پس از شکست آشوریها و یهود از ضحاک مادی
به سال 612 قبل از میلاد ، با مهاجرت آرامی ها و یهود به قبرس و یونان و ترکیب
زبان آرامی با بومیان غیر آریایی یونان همچون موکنای ها و اسپارت ها به وجود آمد و
با جنگها و سیاستهای آسیمیلاسیون یونانی ها و رومی ها به سرکرده گی اسکندر مقدونی
و ژولیوس سزار به سرزمین ایران  و سرزمین ژرمن
ها و بریتان ها ی سلتی اروپا  گسترده شد .
و از نظر نژادی همچنانکه پیامبر اسلام عرب نیست و سامی است ، اقوام ایرانی و ژرمن
و مجار و ترک همگی همنژاد و یافثی هستند . وما همگی قربانی سیاست "تفرقه
بنداز و حکومت کن "یهود هستیم .  

نخود نخود ... هرکه رود، خانه خود

$
0
0


نخود نخود ... هرکه رود ، خانه
خود                                                                   

تا سال 1066 میلادی ، کشوری
با زبان انگلیسی وجود خارجی نداشته است و در این سال است که دوک نورماندی با فتح
بریتانیا ی سلتی ، از ترکیب زبان های نورماندی و فرانسوی زبان گفتاری انگلیسی را
در دربار خود رواج می دهد . تا قبل از سال 1480 میلادی ، کشوری به نام روسیه وجود
خارجی نداشته است . تنها در این سال است که اولین حاکمیت و سرزمین روسی  توسط ایوان کبیر ، مشهور به بنیانگذار روسیه ایجاد
می شود .کریستف کلمب اولین اروپایی است که به سال 1492 میلادی به سرزمین آمریکا می
رسد و از این تاریخ است که با اقدام به بزرگترین نسل کشی تاریخ بشر یعنی نسل کشی
هفتاد میلیون از ساکنین بومی ،  آمریکا
مسکن انگلیسی زبانها و اسپانیایی زبانها می شود .استرالیا و نیوزلند در سال 1770
میلادی است که توسط جیمز کوک کشف می شود و به مسکن اروپاییهای مهاجر تبدیل می شود.
 و آذربایجان عزیز ما نیز از سال 730
میلادی که لشکر اعراب مسلمان در نبرد مشهور به نبرد اردبیل از ترکهای خزر شکست
خوردند و از سال 879 میلادی که ترکهای ساجی حاکم آذربایجان بودند ، مسکن ترکهای
آذربایجانی با همین زبان ترکی آذربایجانی امروز است . در همین ایران تا قبل از
حکومت رضا شاه خائن که خودش هم ثمره ازدواج شوم عباسعلی داداش بیگ و نوش آفرین
آیرملو ترک بوده است ، برخلاف تاریخ سازی دو هزار و پانصد ساله ، کشوری به نام
ایران با زبان فارسی وجود خارجی نداشته است .( زبان فارسی با لهجه تهرانی که امروز
زبان رسمی ایران است ، اولین بار توسط فتحعلیشاه قاجار و در دربار قاجار در تهران
رواج داده شد ، برای همین این لهجه به فارسی فتحعلیشاهی معروف است). پس چرا هیچکس
به آمریکاییها نمی گوید که آمریکا را ترک کنید و برگردید به اروپا ، یا به انگلیسی
ها نمی گوید که برگردید به فرانسه ، و چرا هیچکس به روسها نمی گوید که شما در
همسایگی ژاپن چه غلطی می کنید ، برگردید به سوئد و پروس . چرا هیچکس به آریاییهای
ایران و هند نمی گوید که برگردید به هر جایی که از آنجا آمده اید و دست از کشتار
مردم بی دفاع تامیل در هندوستان و سری لانکا بردارید . و چرا هیچ کس به یونانی ها
نمی گوید که برگردید به کرت و اسراییل . ولی همه فاشیستها و صهیونیستهای نژاد پرست
یکصدا فریاد می زنند که ترکهای آذربایجان و ترکیه برگردند به ترکستان ! تازه
ترکستانی هم نمانده است چرا که چینی ها هم در یکصد سال قبل با کمک انگلیسی ها از
پشت دیوار چین بیرون آمده اند و ترکستان شرقی را هم در کنار تبت تصرف کرده اند و
آنها هم برای حضور خود در  ترکستان تاریخی
که در خارج از دیوار تاریخی و مرزی چین قرار دارد، تاریخ هزار ساله تحریف کرده اند
! می دانید ریشه این نفرت از ترکها کجاست ؟ چون ملت
ترک در طول تاریخ ثابت کرده است که آزادترین و ضد استبداد ترین و ضد صهیونیست ترین
ملت جهان است . در هر یک هزار سال که مستبدین یهودی جهان کاخهای دیکتاتوری خود را
بر دوش ملتهای مظلوم جهان بنا کرده اند ، این ملت ترک بوده است که کاخهای آنها را
با خاک یکسان کرده است . در دو هزار و پانصد سال پیش ، کاخ آشور بانی پال و
یهویاکین (پادشاه اسراییل )به دست ضحاک(آژی دهاک ) آذربایجانی  با خاک یکسان شده است . در یک هزار و پانصد سال
پیش ، کاخ امپراطوران روم در آتش خشم آتیلا سوخته است و در پانصد سال پیش کاخ
صهیونیست های بیزانسی در استانبول به دست سلطان محمد فاتح بر سرشان ویران شده است
. تمامی این کینه و دشمنی ها با ملت ترک ریشه در ترس و اضطرابی هزاران ساله دارد
که صهیونیستهای جهان خوار در بین خود از آن با نام "مسئله شرق "نام می
برند.  هر ایرانی اصیلی که به فرزند
خود فارسی یاد می دهد ،  بی شک آب به آسیاب
صهیونیستها می ریزد و در قتل کودکان مظلوم فلسطینی و عراقی و افغانی شریک است .
زبان فارسی ، لهجه ای از زبان یونانی است که با سیاست هلنیزاسیون (آریایی سازی)
اسکندر مقدونی وارد ایران شده است و زبان یونانی ، شاخه ای از زبان آشوری و آرامی
است  و زبان آرامی مقدس ترین زبان اسراییلی
ها می باشد چرا که فصلهای اصلی تورات به این زبان نوشته شده است . یاشاسین
آذربایجان

آریایی شدن اروپا

$
0
0


فتوحات قیصر در پنجاه سال
قبل از میلاد ، سرآغاز تحمیل زبان آریایی بر اقوام یافثی اروپا

برخلاف جعلیات تاریخ نویسی
یهود، که مرکز و منشا زبان های آریایی را شمال خزر معرفی می کند ، با مشاهده مسیر
تاریخ کاملا واضح است که مرکز و منشا زبانهای آریایی ، اسراییل و شمال سوریه می
باشد ، که مهاجرت آشوریها وآرامی های یهود به جزیره کرت و دولت شهر آتن و ترکیب
زبان آشوری و یهود با زبان بومیان کرت و آتن ، زبان یونانی به وجود می آید ، و این
زبان یونانی است که ریشه تمامی زبانهای آریایی در جهان است ، که با حملات اسکندر
مقدونی به ایران رسیده است و با حملات قیصر به اروپا گسترده شده است . بیایید سیر
ورود زبان آریایی به اروپا را که با حملات قیصر به گالیا ( فرانسه امروزی) آغاز
شده و با نفوذ فرهنگ مسیحیت کامل میشود را از جلد سوم کتاب تاریخ تمدن "ویل
دورانت "مرور کنیم : در بهار سال 58 قبل از میلاد ، قیصر به فرماندهی بخشهای
جنوبی آلپ و بخشهای ایالت ناربون در گل – یعنی شمال ایتالیا و جنوب فرانسه – رسید .
در سال 71 قبل از میلاد ، "آریو ویستوس"رهبر ژرمن ها (ژرمن نامی است که
رومی ها به این قبایل سلتی و غیر آریایی دادند که به معنی "به وجود آمده از یک پدر و مادر"میباشد) به
درخواست یکی از قبایل گل ( نام اقوام سلتی وغیر آریایی ساکن در فرانسه امروز) ، که
در نبرد با قبیله دیگر از او یاری خواسته بود ، با پانزده هزار تن از ژرمن ها به
گل روی آورد. یکی از این قبایل ، به نام آیدویی بر ضد ژرمن ها ، رم را به یاری
خواست . سنای رم به فرمانده رومی ناربون در گل اختیار داد تا این دعوت را اجابت
کند . در این زمان صد وبیست هزار تن از ژرمن ها از رودخانه راین گذشتند ، در
فلاندر جایگیر شدند و چنان قدرتی به آریوویستوس ژرمن دادند که وی مردم بومی را
رعایای خود به شمار آورد و رویای تصرف سراسر گل را در دماغ پخت ... قیصر به هزینه
خود و بی کسب اختیاری که می بایست از سنا بگیرد ، علاوه بر چهار لژیونی که در
اختیار داشت ، چهار لژیون دیگر فراهم و مجهز کرد . قیصر به آریوویستوس و هلوتها
،اعلان جنگ کرد و به شمال حمله برد و در بیبراکته ، مرکز قبیله آیدویی ، نزدیک شهر
کنونی اوتون در نبردی خونین با هجوم هلوتها مقابله کرد . لژیونهای قیصر پیروز شدند
اما نه چندان درخشان . هلوتها حاضر شدند که به سرزمین خویش بازگردند و قیصر پذیرفت
که به آنها امان عبور دهد به شرطی که در سرزمین خویش حکومت روم را بپذیرند . سراسر
گل اکنون برای بیرون راندن آریوویستوس از قیصر یاری می خواست . قیصر نزدیک "
اوستهایم "با ژرمن ها روبرو شد  و به
روایت خود او ، تقریبا همه ژرمن ها را کشت و یا به اسارت درآورد . آریوویستوس
گریخت ، اما چندی بعد جان سپرد . قیصر مسلم گرفت که آزاد کردن سرزمین گل به معنای
فتح آن است و به این بهانه که راه دیگری برای حفظ گل در برابر ژرمن ها نیست ، گل
را بیدرنگ زیر فرمان رم قرار داد . برخی از مردم گل که با این حجت قانع نشده بودند
، سرکشی آغاز کردند و "بلگای "را که قبیله ای نیرومند از ژرمن ها و
سلتهای ساکن شمال گل میان سن و راین بودند ، به یاری خواستند . قیصر سپاهیان ایشان
را بر کرانه آن شکست داد و آنگاه با شتابی که به دشمنان فرصت جمع شدن نمی داد، به
ترتیب بر قبایل سوییسو نیان ، آمبیانیان ، نرویها ، تاخت و بر ایشان چیره شد،
اموالشان را به یغما برد و اسیرانشان را به برده فروشان ایتالیا فروخت . قیصر کمی
زود نوید فتح گل را داد و سنا آن سرزمین را یک ایالت رومی اعلام کرد . و مردم عادی
روم که به همان خونخواری سرداران بودند ، برای آن قهرمان دور از وطن هلهله
برداشتند . قیصر به دامنه کوهستان آلپ در گل برگشت تا مردم گل را مجاب کند که
آرامش شیرین تر از آزادی است . شعله های آشوب از کرانه راین ، زبانه می کشید. دو
قبیله ژرمنی به درون بخشی از گل که مقر قبیله بلگای بود سرازیر شدند و تا لیژ پیش
رفتند و میهن پرستان گل در برابر هجوم رومیان از ژرمن ها یاری جستند . قیصر در
کسانتن با این دو قبیله روبرو شد  و آنان
را به سوی راین پس راند و آن عده از ایشان را از زن و مرد و کودک ، که در رودخانه غرق
نشده بودند ، سر به سر کشت . آنگاه مهندسان او ده روزه پلی به روی رود پهناور که
در آن نقطه 430 متر عرض داشت ، ساختند و سپاهیان قیصر از پل گذشتند و آن قدر در
سرزمین ژرمن ها کشتند تا راین را مرزی استوار ساختند . قیصر پس از دوهفته از راهی
که آمده بود به گل بازگشت . نمی دانیم قیصر از چه رو اکنون بر بریتانیا حمله برد .
شاید داستانهایی که از فراوانی زر یا مروارید در آن سرزمین بر سر زبانها افتاده
بود او را فریفته بود . شاید می خواست ذخایر قلع و آهن بریتانیا را به چنگ آورد و
به روم بفرستد . یا شاید از اینکه بریتانیاییها مردم گل را یاری کرده بودند ، خشمگین
بود . وی از باریکترین نقطه دریای مانش با نیرویی کوچک به بریتانیا حمله برد و
بریتان ها که آمادگی نداشتند شکست خوردند ، وعده خراج گرفت و به گل بازگشت .شاید
شنیده بود که قبایل گل یکبار دیگر سر به شورش برداشته اند . قیصر ابورونیان را
گوشمال داد و دوباره به سال 53 قبل از میلاد به گرمانیا هجوم برد . آواریکوم (
بورژ) و کنابوم (اورلئان ) را محاصره و غارت کرد و همه ساکنان آنها را کشت و خزانه
تهی گشته خود را دوباره با گنجهای ایشان پر کرد . آیدوییان که به نیروی قیصر از
چنگ ژرمن ها رهایی یافته و از آن پس متحد او شده بودند ، اکنون جانبش را رها کردند
و پایگاه و انبارهایش را در سواسون متصرف شدند . قیصر همه نیروی خود را به کار برد
تا "آلسیا "را که ورسینگتوریکس ، سی هزار سپاهی در آن گرد آورده بود ،
محاصره کند . قیصر هنوز نیرویی به همین مقدار بر گرد شهر نیاورده بود که خبر رسید
، دویست و پنجاه هزار تن از گلها از شمال آهنگ حمله بر او کرده اند . قیصر به
مردان خود فرمان داد تا دو دیوار متحدالمرکز خاکی در پیرامون شهر بسازند، یکی در
پیش و دیگری در پس قشون قیصر . سپاهیان گل چندین بار بیهوده بر این دیوارها و
رومیان تاختند و پس از یک هفته درست در همان دم که ذخیره های رومیان تمام شده بود
، سپاه امدادی گل بر اثر بی نظمی و بی برگی از هم پاشید . دیری نگذشت که آلسیا
تسلیم شد و همه سربازان گل به بندگی افراد لژیونها در آمدند . ورسنگتوریکس را به
زنجیر کشیدند و به روم بردند و در آنجا وی جشن پیروزی قیصر را شکوه بخشید و بهای
دلبستگی به آزادی را با جان خویش داد . بدین ترتیب گل سیصد سال ایالتی رومی باقی
ماند ، از صلح رومی بهره گرفت و زبان لاتینی را آموخت ! و آن را دگرگون کرد و
گذرگاهی شد برای راه یافتن فرهنگ یونانی به اروپای شمالی . قیصر می اندیشید که
ایتالیا را نجات داده و ایالتی را گشوده و سپاهی فراهم کرده است ، اما گمان نمی
برد که تمدن فرانسوی را آفریده باشد ... اگر اروپای غربی رومی است و اروپای ژرمنی آریایی
است ، اینها همه کار قیصر است ! و با آنکه آفریده های سلف بزرگ او(اسکندر مقدونی)
در شرق کمابیش تباه شده ، ساختمان قیصر سالم به جا مانده است !...پس از فتوحات
قیصر ، نزدیک به یک قرن ، گل با آرامش تابع یوغ نوین ماند . در سال 68 میلادی
شورشهای ناگهانی به رهبری ویندکس و کیویلیس در گرفت ، ولی مردم از این جنبشها
پشتیبانی ناچیزی می کردند و عشق به آزادی در برابر برخورداری از رفاه و امنیت و
آرامش جا خالی کرد !...رود راین سرحد تمدن کلاسیک یونانی و بدوی شد...در شهرهای گل
، زندگی به کندی چهره عوض کرد و عناصر نوین زندگی به سختی جای عناصر کهن را گرفتند
. اهالی گل خصلت و لباسهای کوتاه خود را حفظ کردند و زبان خود را سه قرن نگه داشته
و حفظ کردند. در قرن ششم بود که زبان لاتینی به سبب آنکه زبان برگزاری مراسم مذهبی
کلیسای رومی بود ، پیروز گردید ولی از همان زمان دگرگون شده و به فرانسوی امروز
تبدیل گشت ...روم دوران تحصیلی را شکل داد که تا زمان ما دوام یافته است . اکنون
زبان رومیان ، زبان ایتالیا و رومانی و فرانسه و اسپانیا و آمریکای لاتین شده است و
باعث غنای زبان انگلیسی . هنگامی که مسحیت روم را فتح کرد ، زمام حکومت و مهارت حکمرانی
از یک امپراطوری محتضر به یک پاپ نشین پر نیرو انتقال یافت .(تاج رفت و عمامه آمد)
قدرت بربادرفته شمشیر را جادوی کلام تسلی بخش مذهب از نو فتح کرد . مبلغان کلیسا
جایگزین لشکریان دولت شدند و در تمام جاده های روم به حرکت درآمدند و ایالات شورشی
با پذیرش مسیحیت ، مجددا حاکمیت روم را به رسمیت شناختند !  بیایید یکبار برای همیشه واقعیت ها را بپذیریم .
سلتی ها آریایی نبوده اند . شمال خزر در سه هزار سال قبل آریایی نبوده است تا سه
قوم  ماد و پارس و پارت از آنجا به ایران و
هند بیایند . زبان آریایی ، ساخته سامیان آرامی و یهود در آتن و یونان است که نطفه
آن در دو هزار و پانصد سال قبل توسط اسکندر مقدونی در ایران و دو هزار سال قبل
توسط قیصر در اروپا کاشته و پرورش داده شده است . روایت تورات مبنی بر یافثی بودن
و همنژادی ترکان و ایرانیان و اروپاییان واقعیت تاریخی نیز می باشد . آریایی ها ،
آسیاییها و اروپاییانی هستند که در زبان یونانی یهود ساخته آسیمیله شده اند .
بیایید همچون ژرمن ها و گل ها ، آزادی را فدای رفاه نکنیم که نتیجه آن مرگ زبان
مادری و تبدیل شدن به مزدوران اسراییل است .از سرنوشت ژرمن ها و گل ها  درس بگیریم تا یاشاسین آذربایجان .

تفرقه افکنی فصل کاشت یهود و جنگ ها فصل برداشت یهود

$
0
0
تفرقه افکنی فصل کاشت یهود و جنگ ها فصل برداشت یهود

-         
یهود میگه ، ایرانیها ملت
متمدنی بودند که مسلمانان عرب به ایران حمله کردند ، پس عرب ها دشمن همیشگی
ایرانیها هستند . ولی هیچ ایرانی دقت نمی کند که اسلام همان دین توحیدی ابراهیم
است و ابراهیم و اسماعیل عرب نبودند . ابراهیم و اسماعیل و قریش و هاشمی ها ،
آرامی بودند و آرامی زبان تورات است و خود عربها اولین ملتی هستند که تحت حاکمیت
مسلمانان و آرامیان مستعربه قرار گرفتند .

-         
یهود میگه ، وقتی یونانی ها
به رهبری اسکندر مقدونی به ایران آمدند با ساخت هفتاد شهر و ازدواج هفتاد هزار
سرباز یونانی با زنان بومی ایران ، تلاش دویست ساله ای را برای آریایی سازی ایران
در پی گرفتند ، ولی هرگز موفق نشدند! و هیچ ایرانی نیست که از خودش بپرسه ، نکنه
ما آریایی زبان های ایران ، محصول همان سیاست آریایی سازی اسکندر و سلوکی ها
هستیم؟

-         
یهود میگه ، اروپا از اول
تاریخ ، مسکن آریاییهاست و سلتی ها آریایی بودند. ولی هیچکس از خودش نمی پرسه پس چرا
کاتالان های سلتی ، آریایی نیستند  و چرا
قیصر با ژرمن ها و گل ها و بریتان ها می جنگید و چرا ویل دورانت نوشته : ... اگر اروپای
غربی رومی است و اروپای ژرمنی آریایی است ، اینها همه کار قیصر است !

-         
یهود میگه ، تجاوز به خاک
کشورهای دیگر ترکتازی و کار همیشگی ترکهاست ولی هیچکس یقه روسها رو نمیگیره که چرا
از سوئد وارد آسیا شده اید و هفده میلیون کیلومتر مربع خاک تاریخی ترکستان را
چپاول کرده اید و به چه حقی جزایر کوریل با بومیان ژاپنی را به روسیه ضمیمه کرده
اید و هیچکس به ارمنی ها نمی گوید ، شما که طبق افسانه ملی خودتان یعنی افسانه
"هایک "بومی  عراق هستید،در
ایروان و قره باغ چه غلطی می کنید .   

-         
یهود میگه ، ترکهای ایران
با حمله مغول به ایران آمدند و هیچ ایرانی نمی پرسه که پس چرا ترکهای ایران شبیه
مغول ها نیستند و مغولی حرف نمی زنند ؟

-         
یهود میگه ، تاجیکهای
تاجیکستان و افغانستان چون فارسی حرف می زنند ، پس از نژاد پاک آریایی هستند و هیچ
فارسی از خودش نمی پرسه که اینها چگونه آریاییهای پاکی هستند که شبیه مغول ها
هستند وشبیه آریاییهای آلمان و ایران نیستند !

-         
یهود میگه ، قاجارها چون
ترک بودند ، خیلی بی عرضه بودند و هیچ ایرانی نمی پرسه که اگر فارسها عرضه داشتند
پس چگونه اجازه دادند که قاجارهای بی عرضه صد وبیست سال بر فارسهای باعرضه حکومت و
آقایی کنند . و حاکمیت فارسی در نهایت با کمک انگلیسیها بود که به دست پانفارس
ترکزاد یعنی رضاشاه افتاد.

-         
یهود میگه ، علت حمله
آمریکا به ژاپن ، تهاجم هوایی ژاپنی ها به بندر "پرل هاربور"بود و چون
ژاپن جنگ رو تموم نمی کرد ، آمریکا بمب اتمی زد و هیچ ایرانی نمی پرسه ، قبل از
حمله ژاپن به پرل هاربور با شعار "آسیا متعلق به آسیاییهاست." شما آمریکاییها و غربی ها در فیلیپین و اندونزی
و مالزی و جزایر ژاپنی و تایلند و کامبوج و افغانستان چه غلطی می کردید و چرا شما آمریکاییها
، جنگ را تمام نمی کردید؟

-         
یهود میگه ، چینی ها آدمهای
خوبی هستند و ژاپنی ها خیلی به چینی ها ظلم کرده اند و هیچ ایرانی نمی پرسه که چرا
چینی ها همیشه در طول تاریخ سعی می کردند سرزمین کره ای ها و منچوها را تصرف کنند
و چرا امروز چینی ها به کمک انگلیسی ها، سرزمین تبت و ترکستان شرقی و منچوری را که
همگی در بیرون از دیوارهای تاریخی و مرزی چین هستند ، متصرف شده اند و هرگونه
فریاد آزادی خواهی این مردم توسط چینی ها با قساوت حیوانی و وحشیانه سرکوب می شود؟

-         
یهود میگه ، آریاییهای
ایران پاک ترین و متمدن ترین ملت جهان هستند و همیشه باید با نجس های عرب و ترک و
بلوچ بجنگند ، ولی معلوم نیست این چگونه ملت پاک و متمدنی است که هر نجاستی را که
یهود جلویش می گذارد ، می خورد و هضم می کند و از خودش نمی پرسد که : به یزدان اگر
ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم .

موثرترین دروغ تاریخ

هلنیزاسیون یا آریایی سازی اسکندر و قیصر

$
0
0


سیاست هلنیزاسیون یا آریایی سازی اسکندر یونانی  در ایران عامل کشت و پرورش زبان فارسی در ایران

 

ایران سرزمینی است که از ابتدای دوران تاریخی یعنی از هفت هزار سال پیش دارای
تمدن و فرهنگ و زبان است ، ولی
دستهای پنهان یهود سعی در بزرگنمایی دوران دو هزار و پانصد ساله دارد .هنوز هم
شعار بانک پاسارگاد ، بانک هزاره سوم است و چهار هزار سال تاریخ غیرآریایی ایران ،
نفی می شود .  یاد جملات لطف الله حی رییس
وقت شورای یهودیان ایران افتادم که گفته است : فی الواقع جشن‏های سال آینده برای یهودیان ایران جنبه جشن 2500 ساله‏ تاریخ
حضور ما یهودیان‏ در ایران است. تاریخی
که با نفوذ هاداسا استر در دربار ایران ، راه را برای شکست ایرانیان در ماراتون و
ترموپیل و فتوحات اسکندر کبیر باز کرد . شاید هنوز هم بسیاری از ایرانیها از ارتباط زبان یونانی و یهود بی خبر باشند ولی
اگر تاریخ یونان مرور شود متوجه می شویم که 
منطقه ایونیا و کرت و دولت شهر آتن از ابتدای تاریخ آماج حملات  آشوری ها و آرامی های سامی که برادران یهود
هستند ، بوده است و جنگهای آتن و اسپارت ریشه در اختلاف نژادی متجاوزان سامی آتن و
بومیان یافثی اسپارت داشته است و زبان یونانی از تحمیل و ترکیب زبانهای سامی و
آرامی با زبان بومیان موکنای و اسپارت متولد شده است . و زمانی که اسکندر ایران را
فتح کرد ، سیاست بلند پروازانه ای را پایه گذاری کرد، هلنیزاسیون یا آریایی سازی .
ترکیب نژاد و زبان یونانی با نژاد و زبان یافثی بومی ایران . تا ایرانیهای آینده
از اینکه پدرانشان یونانی و آریایی هستند افتخار کنند .همان سیاستی که سیصد سال پس
از اسکندر، قیصر رومی در اروپا با حمله به سرزمین گل ها و ژرمن ها و بریتان های یافثی  دنبال کرد. اسکندر تخم آریایی را در هفتاد شهر
ایران و افغانستان و تاجیکستان و بخشهای شمالی هند کاشت و دویست سال جانشینان سلوکی
اسکندر این محصول صهیونیزم را آبیاری کردند . با یک جستجوی ساده در اینترنت می
توانیم متوجه شویم که ریشه اغلب کلمات غیر ترکی و غیر عربی زبان فارسی ، ریشه یونانی
و آرامی دارد :

 

برج –
از کلمه یونانی purgos گرفته شده است که در زبان یونانی به
معنی قلعه ، دژ و بارو می باشد. و ریشه کلمه burg در
انگلیسی هم ، همین کلمه یونانی می باشد .

اسطوره – کلمه یونانی historia  می باشد به معنی روایت ، داستان و تاریخ که کلمه
انگلیسی history  از همین ریشه می
باشد.

ابلیس – کلمه یونانی diabolos می باشد که به معنی فتنه گر و دشمن می
باشد . که از فعل diabollo به معنی فتنه کردن می باشد. با کلمات diabolic و devil انگلیسی
هم ریشه می باشد.

اقلیم – کلمه یونانی klima به معنی ناحیه و منطقه جغرافیایی می
باشد.با کلمه climate انگلیسی هم ریشه است . اکنون در برخی زبانها به دستگاه
کولر هم کیلیما ، می گویند .

اقیانوس – okeanos  ، خدای دریاها در افسانه های یونانی است که پسر
اورانوس و گایا بوده است .

اقاقیا – در زبان یونانی akakia می باشد . همریشه کلمه acacia در
انگلیسی می باشد.

بربط – barbitos یونانی
و نام یکی از آلات موسیقی و نوعی چنگ است که خود از زبان فریگیایی وارد یونانی شده
است . همریشه با کلمه انگلیسی barbit می باشد.

ارغنون – orgnunیونانی است به معنی ابزار
موسیقی . همریشه orgue فرانسوی و ارگ
هست .

بوقلمون – hipokalamon یونانی به معنی
رنگارنگ و چند رنگ است . hipo چنانکه در نامگذاری مولکولها ی شیمی
( هیپو کلریت سدیم) استفاده می شود به معنی چند می باشد و kalam
همریشه color در انگلیسی به
معنی رنگ ، می باشد .جالب است در ترکیه به آفتاب پرست ، بوقلمون می گویند چون
آفتاب پرست هم خود را به رنگهای گوناگون در می آورد.

اثیر – کلمه یونانی aither می باشد که معنی هوا و آسمان می دهد و همریشه air
انگلیسی است .

اریکه – ari koite یونانی است . خوابگاه خوب ، بستر نیکو

اسطرلاب – astrolabes یونانی است . به معنی به دست آوردن ستاره
. کلمه astro به معنی ستاره و کلمه lambano به
معنی به دست آوردن و گرفتن می باشد .

اسفنج – spoggos یونانی است به معنی الیافی برای شستن .
همریشه spouge انگلیسی است .

اطلس – atlas ، در اساطیر یونانی نام یکی از تیتان هاست که به دلیل
سرپیچی از فرمان خدایان مجبور بود کره زمین را بر دوش خود نگه دارد .

بلغم – phlegma یونانی و به معنی شعله ، آتش ، خلط سینه میباشد . از
زبان آرامی  وارد یونانی شده است و در انگلیسی
phlegm تلفظ می شود .

بلور – berullos یونانی و یاقوت کبود است . همان برلیان و
brilliant انگلیسی است .

اسب – hippos یونانی است .

بیطار – hippiatros یونانی است به معنی
معالجه کننده اسب است و hippiatric انگلیسی است.

شنبه – shabat ، بنا به روایت تورات ، خداوند دنیا را در شش روز آفرید
و روز هفتم یعنی شنبه استراحت کرد و این مبنای نامگذاری هفته در ایران و جهان است
.

افیون – opion
یونانی است  که به معنی شیره
و عصاره است و در انگلیسی opium شده است .

 

اگر زبان مردم آذربایجان ترکی است ، به این دلیل نیست که مغولها وارد
آذربایجان شده اند ، بلکه به این دلیل است که اسکندر نتوانست وارد آذربایجان شود .
اگر نقشه مناطق تحت حاکمیت سلوکی های یونانی را ببینید ، کاملا واضح است که یونانی
ها دویست سال بر ایران و افغانستان حکومت کرده اند ولی نتوانستند بر آذربایجان
حکومت کنند.


نفوذ کرد ها از غرب زاگرس به شرق زاگرس و تصرف مهاباد

$
0
0


چگونگی نفوذ کردها که  بومی غرب
زاگرس و شمال عراق بودند به داخل آذربایجان و تصرف مهاباد و قتل عام صدها هزار ترک
آذربایجانی:

منتخبی از :

صورت
خسارات وارده در واقعۀ خونین یورش شیخ عبیدالله کُرد به مراغه و سرحدات آذربایجان
در دورۀ قاجار/ یوسف بیگ باباپور

 

شیخ عبیدالله، پسر شیخ طه است که پدر و پسر، هر دو از مرشدین دراویش
نقشبندیه بوده و در میان قبایل کُرد، نفوذ عجیبی داشته‌اند.

در دورۀ قاجار، اکراد دو کشور ایران و عثمانی، شیخ عبیدالله را ملهم از
جانب خداوند دانسته و اوامر وی را بدون چون و چرا اجرا می‌کردند و همه ساله عدة
زیادی پای پیاده از مسافت‌های دور به زیارت وی می‌رفتند.

در عصر سلطنت محمدشاه قاجار، شیخ طه به جهات عدیده مورد توجه و عنایت
شاه ایران گردید. محمدشاه که از ارادتمندان شیخ طه بود، هرساله هدایا و تحف بسیاری
به خدمتش می‌فرستاد و همچنین برای تأمین مخارج خانقاه وی، چندین قریه را به عنوان
تیول به او داده بود[1]

مورخین، ظاهر قضیه را تمایلات صوفی‌منشانۀ شاه قاجار می‌دانند، ولی در
باطن، منظور شاه از این انعامات جلب رضامندی شیخ طه و اتباع وی و امکان استفاده از
نیروی تدافعی اکراد در مقابل عثمانی‌ها بود؛ زیرا عثمانی‌ها نسبت به مناطق غربی
ایران در آن موقع نظر سوء داشتند و با وجود اینکه در چند سال گذشته دو شهر مهم
سلیمانیه و شهرزور که همیشه جزو خاک ایران محسوب می‌شد، به عثمانی‌ها واگذار
گردیده بود، آنان همیشه چشم طمع به قسمت‌های مغرب ایران دوخته بودند. اکراد آن
منطقه می‌توانستند در صورت بروز اختلاف در مقابل نیروهای عثمانی مقاومت نمایند.) لازم به ذکر است محمد
شاه قاجار دختر شیخ طه یعنی خدیجه چهریقی را به زنی گرفته بود و با واگذار کردن
چند روستا از جمله اشنویه به شیخ طه و شیخ عبیدالله ، پای کردها را به آذربایجان
باز کرده بود.خدایی)

شیخ عبیدالله بن شیخ طه نهری، به سال 1247 هـ.ق در «نهری»( داخل ترکیه
امروزی) متولّد شد و همانجا رشد کرد و مانند پدر در سلک خلفای نقشبندیه درآمد. شیخ
عبیدالله در خاک سرمدی ایران و عثمانی و قریه‌ای موسوم به نوچه یا نهری سکونت داشت
و از طرف هر دو دولت ایران و عثمانی تقویت می‌شد و به خاک هر دو کشور رفت و آمد می‌نمود.
وی در جنگ‌های بین عثمانی و روس به نام مذهب، به نفع عثمانی‌ها وارد جنگ شد و به
کمک پسرانش و دیگر شیوخ کُرد، در بایزید، روس‌ها را شکست داد؛ از این جهت در نزد
عثمانی‌ها مقامی داشت و در همین جنگ بود که دولت عثمانی جهت مقابله با روس‌ها
مقداری اسلحه بین اتباع وی توزیع نمود. وجود همین اسلحه‌ها نیز یکی از علّت‌های
سرکشی و طغیان شیخ گردید[2](اسلحه هنری مارتین اولین تفنگی گلوله زنی ساخت دست بشر
هست که در سال 1871 میلادی یعنی نه سال قبل از حملات وحشیانه کردها به سویوق بولاق
یا مهاباد امروزی در کشور انگلیس ساخته شد و توسط انگلیسی ها ونه عثمانی ها در
اختیار کردها قرار گرفت. از آنجا که صهیونیزم ، تجربه های موفق تاریخی را تکرار می
کند هیچ بعید نیست که امروز و یا در آینده نیز برای سرکوبی ترک ها و اعراب ، جدید
ترین سلاح های خود را در اختیار کردها قرار دهد.خدایی)

از آنجا که وی سر پُرشور و شری داشت و سودای ریاست و حتی خیال سلطنت بر
ایران را در سر می‌پروراند، وجود مقداری تسلیحات و امکانات نظامی، موجبات طغیان وی
را تسهیل و تسریع می‌نمود؛ لذا بر آن شد با مقدار اسلحه و مهارت به دست آمده،
کُردها را متّحد ساخته و تحت یک لوا درآورد. به همین جهت با همراهی پسرش عبدالقادر
و به پشتیبانی حمزه آقای منگور ـ که از رؤسای ساوجبلاغ مکری بود ـ در سال 1297
هـ.ق دست به قیام زد.

ظهور شیخ عبیدالله در مقام شخصیتی برجسته، نشان‌دهندۀ آگاهی بیشتر
کُردها در عرصۀ ملی‌گرایی است. البته بیشتر نیز احساس همبستگی اجتماعی در میان
کُردها موجود بود؛ امّا اظهارات صریح شیخ عبیدالله که می‌گفت در نظر دارد کردستانی
مستقل تأسیس کند، حکومتش را از حکومت اسلاف وی یعنی کسانی چون امیربدرخان بیگ
بوتان که از دهۀ 1820 تا دهۀ 1840 بر مناطقی بیش و کم به همان وسعت در جنوب شرق
ترکیه و شمال شرق عراق فرمان می‌راند و همین نواحی بعدها جزو مناطق زیر حکم شیخ
قرار گرفت، متمایز می‌کرد.(بی هیچ شک و تردید و طبق سندهای بسیار بدیرخان و نوادگانش
کرد نبوده و از یهودیان مخفی نفوذی در داخل کردها هستند و همه کسانی که به نوعی
دست به قلم دارند ، همگی بدیر خانلوها را یهودی می دانند و نه کرد... این بدیر
خانلوها همان ها هستند که دو برادر از طایفه بدیرخانی دو حزب دشمن هم در عثمانی
تشکیل می دهند ... یکی از حزب ها ناسیونالیسم کرد و حزب دوم ناسیونالیسم ترک را تبلیغ
و شعله ور می کرده است و هدف بدیرخانلوهای یهود ایجاد جنگ و دشمنی بین کرد و ترک
بوده است. خدایی)

عبیدالله، «شیخ» بود و این عنوانی است که بر وظایف وی در مقام رهبری
طریقت نقشبندی دلالت می‌کند. عبیدالله در مقام شیخی، حتی در مناطقی هم که تحت
فرمان رؤسای قبایل بودند، اعمال نفوذ می‌کرد. وضع و موقع عبیدالله در مقام یک شیخ
به وی امکان می‌داد عبارات و الفاظ مذهبی سرشار از مظاهر و رموز و مواعید مسیحایی
را در مقاصد ملی بگنجاند.

مهم‌ترین قصد و هدف وی از قیام، تأسیس کردن کردستانی مستقل بود. شیخ
عبیدالله در ژوئیه 1880 این نامه را به کلیتن، نایب کنسول انگلیس، در باش‌قلعه
نوشت: «مردم کرد ملّتی است جدا. مذهبشان فرق دارد، و قوانین و رسومشان جدا است ...
[این ملت] در میان همة ملت‌ها به موذی‌گری و فساد شهره‌اند... رؤسا و حکّام کردستان،
چه اتباع عثمانی، چه اتباع ایرانی و چه ساکنان کردستان (مسیحیان)، همه متفق‌الرأی‌اند
بر اینکه این دو حکومت دیگر نمی‌توانند کار را به این شیوه از پیش ببرند و لزوماً
باید کاری کرد که دولت‌های اروپایی این وضع را دریابند و در احوال ما تفحص کنند...
ما می‌خواهیم امورمان در دست خودمان باشد... در غیر این صورت تمام کردستان خود
امور خود را به دست خواهد گرفت؛ زیرا مردم دیگر قادر نیستند با این سوء اعمال، و
ستم و بیداد متداومی که از این دو حکومت با سوء نیت می‌کشند سرکنند...»[3]

گذشته از سخنان خود شیخ عبیدالله که آرزوی وی را به استقلال بیان می‌کرد،
کنسول بریتانیا در منطقه نیز بر این باور بود که وی «برای متحدکردن همۀ کردان در
کشوری مستقل به رهبری خود نقشۀ جامعی داشت». برخی ظهور شیخ عبیدالله را ظهور نوع
جدیدی از رهبری در میان کردان می‌دانند و او را نخستین و شاید بزرگ‌ترین رهبر
دینی- دنیوی کردستان می‌دانند که تا به امروز به وجود آمده است[4]

همین شیخیت بود که حیثیت و نفوذ زیادی به وی می‌بخشید. نقش شیخ در مقام
یک فرد مقدس، به وی امکان می‌داد کسب اقتدار کند. بسیاری از مریدان متعصب شیخ
عبیدالله، که طعمۀ عوام‌فریبی‌اش شده بودند، او را به چشم مهدی موعود و نجات دهنده‌ای
می‌دیدند که می‌بایست عدل و داد و زندگی مرفهی را برای آنان به ارمغان آورد! چنین
سرسپردگی و اخلاص و چشم‌داشتی در مواقع ادبار و آشفتگی‌های اجتماعی و قحطی و
مشقّات اقتصادی بیشتر رخ می‌نمود و اوج می‌گرفت.

مردم بر این باور بودند که شیخ از طریق موهبت «کرامت» می‌تواند معجزه
کند و این کرامت پس از مرگ نیز دوام پیدا خواهد کرد. این اعتقاد به پرستش بقاع
شیوخ منتهی می‌شد و شیخ عبیدالله که نسب از شیخ عبدالقادر گیلانی، قدیس معروف سدۀ
سیزدهم، داشت از این امتیاز بهره‌مند بود و توانست از این موقعیت بهترین استفاده
را ببرد. شیخ یا خاندان او می‌توانست با دفاع از طبقه یا گروه استثمار شده و ستم‌دیده،
نظیر دهقانان، به قدرت برسد و این تنها یکی از راه‌های رسیدن به قدرت بود.

شیخ عبیدالله از این رو قدرت زیادی کسب کرد که بسیاری از قدرت رؤسای قبایل،
خواه به واسطۀ زناشویی، خواه در مقام مریدی، پیرو وی بودند و به او خدمت می‌کردند.
بعضی از بزرگ‌ترین رؤسای قبایل عصر، وی را با لفظ «حضرت شیخ» خطاب می‌کردند. شیخ
به واسطۀ ازدواج با دختران خانواده‌های متنفذ بر اقتدار خود می‌افزود و موقعیت خود
را تحکیم می‌نمود. ازدواج شیخ یا فرزندان او با دختران رؤسای قبایل، زمانی صورتی
می‌گرفت که شیخ دارای ثروت زیادی باشد. کسب ثروت برای یک شیخ ضرورت داشت؛ زیرا از
شیخ انتظار می‌رفت بخشنده و مهمان‌نواز باشد و در مواقع اضطراری برای بقا می‌توان
به او اتکا کرد. بین شیخ و تعداد پیروانش با ثروت و املاکش رابطه‌ای مستقیم وجود
داشت. هرچه ثروت بیشتر، به همان درصد مریدان بیشتری در حول و حوش او قرار می‌‌گرفت.

سرکوب و نابودی امیرنشین‌های نیمه‌مستقل توسط عثمانی پس از تصویب قانون
ارضی، به ویژه در عهد سلطنت محمود دوم، راه را برای ظهور شیخ عبیدالله به عنوان
رهبر ملی مردم کُرد هموار کرد. از میان رفتن قدرت امرا منتج به آشفتگی روز افزونی
شد که گاه به هرج و مرج نیز منتهی می‌شد. رؤسای خرده‌پای قبایل که تازه از قید حکم
امرا رهایی یافته بودند، کینه‌های دیرینه را دنبال کردند و دولت عثمانی که با مشکلات
بزرگی که در آناتولی غربی و سرزمین‌های اروپایی و عربی با آنها درگیر بود، عملاً
قادر به اعمال قدرت حکومت مرکزی نبود. به این ترتیب اوضاع سیاسی و مذهبی برای
انتقال قدرت به شیوخ کاملاً مساعد بود. عدم وجود شخصی غیر روحانی و قدرتمند و در
عین حال با نفوذ در میان کُردان، عاملی بود که زمینه را برای به قدرت رسیدن شیخ
عبیدالله فراهم کرد[5] شاید بتوان گفت آنچه باعث قدرت گرفتن جنبش استقلال‌طلبانۀ
شیخ عبیدالله پس از انحلال امیرنشین‌ها گردید، جاذبة توده‌ای «طریقت» مذهبی بود که
امکان رشد و نمو او را فراهم آورد[6]

حملۀ شیخ به ایران

در سال 1880 م. شیخ عبیدالله به منظور گسترش دادن قلمرو حکم خود، به
ایران یورش آورد. همان طور که گفته شد، تحریکات دولت عثمانی، روحیۀ ماجراجویی شیخ
عبیدالله، او را بیش از پیش برای جامۀ عمل پوشاندن به افکارش مصمّم ساخت. او در
محل سکونت خود با حمزه آقا منگور ـ یکی از رؤسای ایل بزرگ منگور ـ که از سردسته‌گان
ناراضیان منطقۀ مکری بود ـ دیدار و گفت‌و‌گو کرد و بر این عزم راسخ شدند که بر
کردستان ترکیه، سواران جنگجو و پراکنده را جمع‌آوری و از طرف جنوب غربی ارومیه
آنها را وارد خاک ایران کنند.

تقریباً 20 هزار نفر سوارکار جمع‌آوری گردید. بخشی از این نیروهای
مسلّح را که متمرکز شده بودند، در اختیار بزرگ‌ترین فرزند شیخ عبیدالله، یعنی شیخ
عبدالقادر، قرار دادند و در منطقۀ کردستان ایران و آذربایجان چنین شایع کردند که
سپاه عظیم شیخ با صدهزار نفر جنگندۀ کُرد به سوی مهاباد می‌آید.

گفتیم که جسارت شیخ عبیدالله به اتباع ایرانی و خیال خام او برای تصرف
خاک آذربایجان و کردستان ایران، توطئه‌ای بود که از طرف دشمنان ایران طراحی شده
بود که خوشبختانه ناصرالدین شاه به وسیلۀ برادر خود از نیّات شیطانی شیخ عبیدالله
به موقع آگاه گردید؛ ولی متأسفانه کوچک‌ترین آمادگی برای پیشگیری از حملۀ احتمالی
شیخ نداشت و حتی مقدمات آن را هم فراهم نکرد تا موجبات سرکوبی و گرفتاری شیخ را
فراهم سازد و در آغاز امر، آن را زیاد جدی نمی‌گرفت. بنابراین شیخ که خود را
انسانی خارق‌العاده می‌دانست و اظهار کشف و کرامات می‌نمود، یکّه‌تازِ میدان،
مسلمانان بی‌گناه، بالاخص امّت شیعه را از زن و بچه و پیر و علیل، در میاندوآب و
ارومیه به خاک و خون کشید. گویا در این کشور حاکمیتی وجود نداشت که علاج واقعه را
قبل از وقوع بنماید و این در حالتی بود که مقامات ارشد مملکتی از نیّات پلید این
شیخ متمرّد آگاهی قبلی داشتند و با کمال تأسف آنچه نباید اتفاق بیفتد، افتاد.

در این زمان حکومت ارومیه بر عهدۀ اقبال‌الدوله بود. شاهزاده امامقلی
میرزا پسر ملک‌قاسم میرزا از طرف او جهت رسیدگی به وضع ساوجبلاغ و التیام بین سران
عشایر و شاهزاده احمد میرزا حاکم شهر ساوجبلاغ حرکت نمود؛ ولی متأسفانه کوشش‌های
وی مثمر واقع نشد و هر چه سعی نمود که حاکم شهر را با حمزه آقا سر رأفت و آشتی
بیاورد، موفق به این کار نگردید و وساطت وی بی‌نتیجه ماند. روزی که حمزه آقا جهت
مذاکره در مورد بدهی مالیاتی خود به دارالحکومه ساوجبلاغ مکری آمده بود و با مأمور
مالیاتی مشغول مذاکره بود، فرّاشباشی زنجیری به دست وارد اطاق گردیده، به حمزه‌آقا
گفت: حضرت والا می‌فرماید حمزه‌آقا این زنجیر را زیارت کند. منظور فرّاشباشی
دستگیری حمزه‌آقا و بند و زنجیر وی بود. این سخن فرّاشباشی موجب خشم و غضب حمزه
آقا گردیده، قراول دم در را با خنجری از پا درآورده، از دارالحکمه فرار نمود.

حاکم بی‌حال ساوجبلاغ دست‌کم فکر این کار را نکرده بود که چند نفر
تفنگچی در آنجا آماده داشته باشد، تا مانع فرار وی گردیده، او را دستگیر نمایند.
حاکم ساوجبلاغ که به دست و پا افتاده بود، فوراً قضیه را به تبریز گزارش داده،
تقاضای کمک کرد تا حمزه‌آقا را دستگیر و تأدیب نمایند. از طرف حکومت آذربایجان،
مهدحسن خان بختیاری با بیست سوار و محمدصادق خان آجودانباشی و رحیم خان چلبیانلو با
هشتاد سوار، مأمور ساوجبلاغ مکری و دستگیری حمزه‌آقا گردید. وقتی خبر قشون‌کشی به
مهاباد (به حمزه آقا) رسید و فهمید که به زودی قشون دولت خواهد رسید، فوراً به
نوچه رفت و از شیخ عبیدالله استمداد نمود.

شیخ عبیدالله از شنیدن خبر پیوستن حمزه آقا مسرور گردید و آن را به فال
نیک گرفته، به فکر عملی ساختن نقشۀ خود افتاد و پسر خود عبدالقادر را ظاهراً به
بهانۀ سرکشی به املاک و تیولات، ولی در حقیقت جهت جمع‌آوری قوای کافی، به همراهی
یکصد و پنجاه سوار روانۀ مرکور و اُشنویه نمود. در اُشنویه طبق دستورات محرمانۀ
حمزه‌آقا، برادر وی، کاف‌الله، با هشتصد سوار و میمند‌آقا رئیس ایل میران با سیصد
سوار و رسول‌آقا، برادرزادۀ او، با سیصد تفنگچی که جمعاً یک‌هزار و چهارصد نفر می‌شدند،
به قوای عبدالقادر می‌پیوندند. بدین ترتیب قوایی در اشنویه در حدود یکهزار و پانصد
و پنجاه نفر به ریاست پسر شیخ عبیدالله تشکیل می‌شود.

یکی از ایالات کردستان، ایل ماماش است. محمدآقا در آن تاریخ، رئیس ایل
ماماش بود و حمزه‌آقا کوشش می‌نمود تمام بیگ‌زادگان و رؤسای ایلات و عشایر کردستان
را زیر پرچم شیخ گردآورد؛ ولی تحریکات و اقدامات وی در محمدآقا کارگر نگردید و او
به هیچ وجه حاضر نشد که ضد دولت با شیخ هم‌دست گردد.

رؤسای ایل‌های ماماش و قره‌پاپاق که از آماده شدن شیخ عبیدالله برای
حمله به ساوجبلاغ آگاه می‌شوند، سریعاً از حاکم ساوجبلاغ می‌خواهند که تمامی سران
ایلاتی را که تابع دولت هستند، جمع کرده تا با تشکیل قوایی جهت مقابله آماده شوند؛
ولی وحشت حاکم و عدم کاردانی او که می‌توانست به راحتی با مسلح کردن ایلات تابع
دولت، جلوی حملۀ شیخ را به سهولت بگیرد، باعث گردید تا رؤسای ایلات برای حفظ
موقعیت خود مجبور به مدارا با شیخ و گردن نهادن به فرامین او شوند[8]

حمزه آقا ـ که جریان دستگیری‌اش توسط حاکم ساوجبلاغ و فرار او ذکر شد ـ
بر آن شد تا میمندآقا، رئیس طایفۀ پیران و طایفه‌ای را که رئیس آنها سوارآقا
برادرزادۀ خود او بود، با خود متّفق کرده، به مقام منازعه برآید. حمزه‌آقا که در
ایّام محبوسی تجربه‌های بزرگی کسب کرده بود، دریافت که جهت قیام به پشتیبان بسیار
قوی محتاج است؛ لهذا نظر به طرف شیخ عبیدالله نموده، با او در حمله به صفحات
آذربایجان هم‌دل و هم‌صدا شد[9]

شیخ عبیدالله جهت جلب مریدان و برای رسیدن به مقاصد خویش، از هر وسیله‌ای
بهره می‌برد و در لباس روحانیت، از احساسات مذهبی مردم حداکثر استفاده را می‌کرد‌.
او برای اینکه نفوذ خود را در بین مردم عشیره‌ای‌اش تعمیم دهد و خود را انسانی
خارق‌العاده جلوه دهد، اظهار کشف کرامات کرده، خواب‌های دروغ می‌بافت‌. گاهی شخصی
را در مدفن شیخ طه گذاشته، خود با لباس سفید در برابر مرقد پدر پدید آمده و سؤال و
جواب می‌کرد و برای تحریک عوام‌الناس می‌گفت‌: «شیخ طه می‌گوید باید خروج کرده،
عشایر را جمع نمایی و در ایران صاحب تاج و تخت شده و ریشۀ رافضی (شیعیان) را از
بیخ و بن براندازی و طریق حق را رواج دهی و حکم خدا و رسول را جاری نمایی!»؛ و آن
گاه برای تحریک سایر عشایر، اعلام جهادی بر این شرح نوشته و در سراسر بلاد منتشر
ساخت که «شیخ ماضی شفاهاً بر قتل و نهب رافضی و خون و مال ایشان بر شما مباح نموده
و نوید حکومت و بهشت داده  است!». پس از انتشار این آگهی، ماجراجویان کُرد و
بسیاری از دیگر قبایل کُرد هم چون قبایل کُردباشی، منگور ، زرزا، گورک به اردوی
شیخ ملحق و قوای او به فزونی نهاد.

رؤسای عشایر سرحدی و رؤسای قبایل کُرد که از حاکم ساوجبلاغ دل پرخونی
داشتند و منتظر فرصت بودند تا مظالم و تعدّیات او را تلافی نمایند، با اطلاع از
ورود نیروهای شیخ عبدالقادر، پسر شیخ عبیدالله به خاک ایران، به او پیوستند و او
را در حمله به ساوجبلاغ یاری نمودند.

شیخ عبدالقادر ـ که بیست و سه سال بیشتر نداشت ـ از محال نوچه با حمزه
آقا ـ که مغز متفکر شیخ عبیدالله شمرده می‌شد ـ و عبدالله خان و ابراهیم خان و
امیرخان زرزا و ده دوازده طایفه از ایلات طوایف عثمانی را برداشته، وارد ایران
گردید. در اشنویه سه چهار روز اردو زده، پس از پیوستن سواره و پیاده‌های زرزا و
مرکاورد و ماماش و پیران و پسران حمزه‌آقا و پیوستن سوارۀ قره‌پاپاق، در روز پنجم
سؤال شیخ عبدالقادر به بیست و پنج هزار نفر از اکراد از اشنویه به سمت ساوجبلاغ
حرکت نمود. خبر حرکت قوای شیخ عبدالقادر در ساوجبلاغ، مایۀ وحشت گردید.

نوّاب شاهزاده حاکم ساوجبلاغ از خبر آمدن اکراد خیلی متوحش و مضطرب می‌گردد؛
زیرا به هیچ وجه قدرت اینکه با آنها نزاع کند یا در مقابل آنها ایستادگی نماید،
وجود نداشت، اسباب جنگ از قبیل سرباز و سوار و توپ و تفنگ موجود نبود. ناچار حاکم
شهر مراتب را به کارگزاران مظفرالدین میرزا ولیعهد در تبریز اطلاع می‌دهد و
درخواست کمک می‌کند.

وقتی خبر متن تلگراف در بین مردم پیچید، مردم دانستند که شهر هیچ نیرو
و ابزار تدافعی ندارد. پس به وحشت آنان افزوده شد؛ چرا که دانستند قطعاً به دست
اکراد قتل و عام خواهند شد. رعیت بیچاره از بیم جان از حاصل زحمت یک ساله‌شان که
همه در صحرا بود، چشم پوشیده، دست عیال خود را گرفته، سرگردان و بی‌ثمر از جایی به
جایی فرار می‌کردند. حاکم شهر که توان و آمادگی لازم جهت مقابله را نداشت، شهر
ساوجبلاغ را رها نموده، به سوی تبریز فرار کرد. ( احتمالا این نبود اسلحه از پیش طراحی
شده بود و همانهایی که پیشرفته ترین اسلحه روز یعنی تفنگ مارتین را به کردها دادند
مردم ترک را بدون اسلحه گذاشتند
، این تهدید بی سلاحی امروز هم با ترک ها همراه است . )

قشون اکراد در حالتی که طبل و علم برداشته بودند و اهل شهر و کسبۀ
بازار با صلوات و تکبیر و دراویش دایره‌زنان و با ذکر جلی شیخ عبدالقادر را
استقبال نمودند و بدین سان شهر به دست قوای شیخ عبدالقادر افتاد؛ امّا شیخ در شهر
نمانده، در بیرون شهر چادر می‌زند‌. پسر شیخ عبیدالله پس از استقرار در ساوجبلاغ و
انجام کارهای مقدماتی و تکمیل قوای تحت فرماندهی خود، به فکر حمله به مراغه افتاد
و به بهانۀ این‌که ساکنین چند پارچه دهات کُردنشین بین میاندوآب و مراغه مورد آزار
عجم‌ها هستند، قشون خود را در ظاهر جهت خلاصی آنان و در باطن برای قتل عام شیعیان
و غارت آبادی‌های آنها به سمت میاندوآب حرکت داد و خالوی خود میری بیگ را با دویست
نفر سوار به عنوان مقدمه‌الجیش روانۀ میاندوآب نمود[10]

سلیم خان چهاردولی، محمد حسین خان بختیار و علی خان حاکم مراغه که با
سواران خود چند روز پیش در مرحمت‌آباد (میاندوآب امروزی) مستقر شده بودند، راه را
بر اکراد بستند. اوّل سلیم خان و محمدحسین خان خودشان را بر دشمن زده، چند نفر از
جمله خالوی شیخ عبدالقادر را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ ولی ناگهان دریای لشکر کُرد
از طرف ساوجبلاغ نمایان می‌شود. علی خان، حاکم مراغه، چون قدرت مقابله را در خود
نمی‌بیند، عقب نشسته، فرار می‌کند.

چون شیخ عبدالقادر رسیده، خبر کشته شدن خالوی خود را شنید، حکم غارت و
قتل عام میاندوآب را داد. اوّل غروب بود که سواران اکراد داخل شهر شدند و تا طلوع
فجر مشغول قتل و غارت گردیدند و حتی به بچۀ شیرخوار هم رحم نکردند. «صدای ولوله
و شیون گوش فلک را کر و دل سنگ را آب می کرد. عرصه بر مردم تنگ، از بیم جان به
امان آمدند. در اطراف عمارت و بالای بام‌ها صدای «الشیخ اماندور» فضای آسمان را پر
کرد»[11]

اکراد پس از ورود به میاندوآب هرچه از آدم بود، از بچه و بزرگ و زن و
مرد، همه را به ضرب گلوله یا خنجر و نیزه کشتند و بر احدی حتی بر طفل شیرخوار هم
رحم نکردند و بعضی سرها از قبیل سرملامحمد جعفر که ملاّی محترمی بود، با چند نفر
دیگر با عمامه بر سر نیزه زدند.

«در یکی از خانه‌ها، هفده نفر از سادات را به قتل رسانیدند. دختران
نیکو منظر ماه رخسار در آنجا بسیار بود، تمام را به اسیری بردند، اموال بسیار از
پول نقد و غیره از خان حاکم و سایرین از سرکردگان و غیره بردند، جمعی از زنان را
که در آخر کار متعرض نشده و برای اینکه قابل اسیری نبودند در آنجا گذاشته بودند،
هنگام عبور و مرور با آنها در مقام مواقعه بر می‌آمدند.

پس از فراغت از قتل و غارت شهر میاندوآب، رو به دهات دیگر آورده، هر که
را دیدند، کشتند و هرچه اموال بود، بردند و تمام دهات و محلات را آتش زده و خراب
نمودند»[12]

تلگرافخانۀ تبریز هر روز و شاید هر ساعت، دریافت کنندۀ تلگرافاتی بود
که از وضعیت حرکت قشون شیخ عبیدالله و قتل و غارت آنها می‌رسید. در کل، وضعیت
اسفناک و خونبار بود؛ ولی در تبریز میرزا احمد منشی ولیعهد مانع گردید تا اخبار
جنایات شیخ عبیدالله که صدها قربانی از شهرهای مهاباد، میاندوآب، مراغه و دهات
اطراف به جای گذاشته بود، به اطلاع ولیعهد مظفرالدین میرزا برسد و گفته بود: «اگر
ولیعهد بشنود، غصه می‌خورد و اوقاتش تلخ می‌شود. این خروج کُردها نقلی ندارد. بعد
از اصلاح عمل آن وقت عرض می‌کنم. اگر چنین مطلبی بود، گذشت. حالا چرا ایشان را غصه
بدهیم؟!».( لازم به یاد آوری است که یکی از مشاغلی که در داخل حکومت ها به دست
یهودیان مخفی بوده است شغل منشی گری و امور مالیه بوده است.خدایی)

قوای اکراد در زمان تصرّف شهر عبارت بود از نه هزار سوار و هشت هزار
پیاده. شیخ عبدالقادر در این لشکرکشی آذوقۀ کافی و علیق لازم جهت دواب همراه
نداشت؛ از این رو برای تأمین آنان این اجازه را به قوای خود داده بود تا در مسیر
یورش دست به غارت بزنند. هرچند بعضی از رؤسای اردو مانند ایل قره‌پاپاق و ماماش و
ایل گلابی و دهبکری پسر شیخ عبیدالله را از این عمل و قتل نفوس بی‌گناه و غارت
اموال روستاییان سخت سرزنش می‌نمودند، ولی متأسفانه این تذکرات در روحیۀ شیخ‌زاده
مؤثر واقع نمی‌شد؛ لذا افراد ایل‌های قره‌پاپاق و ماماش به بهانۀ پیوستن به قوای
خود شیخ عبیدالله که در این زمان ارومیه را محاصره نموده بود، پس از جنگ بناب به
دهات خود رفتند و ایلات گلابی و دهبکری نیز به قوای دولتی در بناب پیوستند[14]

پس از قتل و غارت میاندوآب و ویران نمودن و آتش زدن آن شهر در چهارم ذی‌قعده
قوای شیخ‌زاده به سمت بناب و مراغه به حرکت درآمدند. از طرف دیگر، این خبر وحشت‌آفرین
در حول و حوش دهات مراغه و بناب و سایر دهات آن صفحات انتشار پیدا کرد و اهالی هر
ده، حفظ جان و عیال خود را بر هر چیزی مقدّم داشته، ارضای خود را به خصم واگذاشته،
فراری می‌شوند. اهالی محلات ثلاثۀ سراجو، بناب و دیزج‌رود چنان وحشتی از آوازۀ
حرکات بی‌رحمانه و وحشیانۀ اکراد پیدا کردند که چشم از داروندار خود پوشیده، همۀ
دهات را خالی گذاشته، با عیال و اطفال به کوه‌ها و درّه‌ها گریخته یا به طرف تبریز
و هشترود فرار کردند.

اهالی شهر مراغه را جز معدودی، چنان واهمه احاطه کرده بود که به کلّی
خود را باخته، هرگز به خیال استحکامات لازم و شرایط خودداری نبودند. آنان همۀ
اموال و احمالشان را پنهان و در زیر خاک دفن کردند. بالجمله، غالب عجزۀ اهالی دهات
و بقیه‌السیف اهالی میاندوآب به مراغه آمده، کوچه‌ها و معابر و خانه‌ها و مساجد از
آنها پرشده، همه پریشان و بی‌آب و نان حیران بودند. اوضاع حکومت به کلّی از هم
پاشیده شده بود. یک نفر فرّاش و تفنگ‌دار و سایر طبقات نوکر حکومتی در خانه پیدا
نمی‌شد. همه در فکر و خیال فرار و در بردن عیال و اطفال خود چنان‌که همۀ مردم دچار
این حال بودند[15]

پس از قتل و غارت میاندوآب و ویران و آتش زدن آن شهر قوای اکراد در
مسیر حرکت به سمت مراغه به سوی قصبۀ بناب به حرکت در می‌آیند. در این موقع اردوی
دولتی به فرماندهی اعتمادالسلطنه که از تبریز اعزام شده بود، در بناب مستقر و
متمرکز شده بود. از طرفی حاجی آقا علی قاضی بناب که انسانی شریف بود، به مجرد
شنیدن ماجرای قتل عام میاندوآب، در لوازم استحکامات و شرایط نگاه‌داری قصبۀ بناب،
مجاهدات بسیاری به عمل آورده، مردم را جمع‌آوری کرده، سنگر دور بناب را در کمال
محکمی موافق حصار و هندسه بسته، به کلی مکمّل مسلّح بسیاری در کمال نظم به حراست
بازداشت[16]

اکراد پس از عبور از دهستان ملک‌کندی (ملکان امروز) و غارت آنجا به بناب
می‌رسند. جمعیت اکراد از دو طرف رو به بناب آورده، به کوچه‌باغ‌های حوالی قصبه
داخل شده، بنای تیراندازی می‌گذارند. بعد از زمانی که از دو جانب، دوکوچه یا چند
خانه را متصرّف می‌شوند و ساکنین خانه‌ها را به قتل رسانیده و آتش می‌زنند. مردم
با کمال اظطراب از سنگرهای خود دور شده، رو به گریز می‌گذارند. حاج علی قاضی همین
که رشتۀ کار را سخت سست می‌بیند و استیلای دشمن را غریب‌الحصول می‌پندارد، دست از
جان شسته و دل از حیات برمی‌کند، متوکلاً علی‌الله، دامن همت بر کمر زده، داخل
مردم می‌شود. نخست به آواز بلند شهادتین بر زبان جاری کرده، پس از آن «یا
علی!»گویان فریادها می‌زند و مردم را به جنگ تحریض می‌نماید. مردم نیز با وی هم
صدا شده، فوراً صداها را به لفظ مبارک «یا علی!» بلند کرده و به جانب سنگرها روی
می‌آورند. تا وقت ظهر جنگ برپا و از طرفین گلوله بر یکدیگر می‌ریختند.[17]

ساکنین بناب برعکسِ مردم میاندوآب سخت مقاومت می‌نمایند؛ چون پس از
وقایع میاندوآب می‌دانستند در صورتی که پای اکراد به شهر باز شود، کسی را زنده
نخواهد گذاشت؛ لذا از کوچک و بزرگ جهت مقابله با اکراد مهاجم آماده شده، درگیر جنگ
می‌شوند. در نتیجه رشادت و جدّیت مردم و رهبری‌های حاج علی قاضی، اکراد شکست
خورده، به سمت ملک‌کندی عقب می‌نشیند و بدین سان قصبۀ بناب از دستبرد اکراد محفوظ
می‌ماند. البته این محفوظ ماندن بناب نه به دلیل حضور قوای دولتی و توپچیان، بلکه
عدم اتحاد و اتفاق بین رؤسای اکراد باعث گردید شیخ عبدالقادر نتواند بناب را تصرف
کند.

قتل و غارت شهر و مردم میاندوآب، عامل تفرقه میان اردوی شیخ شد، زیرا
برخی رؤسای اکراد با انجام این جنایات موافق نبودند و این خون‌ریزی‌ها را رفتاری
غیر انسانی می‌دانستند و آنان می‌دیدند که تمامی این‌گونه اعمال از ناحیۀ حمزه‌آقا
و تدابیر اوست؛ چرا که او برای سیر کردن شکم اردوی خود که بی‌توشه و خرجی نمی‌توانست
به یورش خود ادامه دهد، برای آنکه دهان لشکریان خود را چرب کند، دستور قتل عام
داده و غارت و چپاول اموال مردم را آزاد نمود.

شیخ عبیدالله پسر عمو و داماد خویش، محمد امین را با سه هزار لشکر از
محال نوچه حرکت داده، رؤسای اکراد ارومیه را به هر یک کاغذی نوشته و از عالم غیب
خبر داده، به هر کدام وعدۀ حکومت داده. یکی از خلفای خود را که خلیفه سعید نام
داشت، در میان طایفۀ شکاک و اکراد متهم بود، به محمد امین پیوسته با پنج هزار نفر
تفنگچی از طریق محال برادوست به ارومی می‌آیند.

قوای اکراد به حوالی شهر رسیده، در قلعۀ اسماعیل‌آقا سه فرسخی شهر اردو
می‌زنند. از طرف اقبال‌الدوله که حاکم ارومیه بود، عبدالعلی خان را با پنج دسته
سرباز و یک عرّاده توپ جهت جلوگیری از حملۀ اکراد از شهر خارج شده، با آنان درگیر
می‌شوند. اکراد در این حین به غارت دهات و قتل نفوس پرداخته، پس از قتل عام ساکنین
چندین قریۀ شیعه‌نشین و مسیحی‌نشین دست به غارت می‌زنند. هنگام عبور قشون اقبال‌الدوله
دو عرّاده، توپ جنگی در نهری بر گل می‌نشینند و امکان تکان دادن نمی‌شود؛ در حالی
که قوای دولتی سعی در آزاد کردن آن دو توپ داشتند، اکراد از این خبر مطلع شده، به
محل آمدند و پس از یک درگیری مختصر، توپ‌ها را متصرف می‌شوند. پس از گرفتن توپ‌ها
جسارت اکراد زیاد شده، توپ ها را نزدیک ارومیه آوردند و در شکستن و حمله به شهر از
آنها استفاده نمودند. از سنّی‌های شهر ارومیه به شیخ عبیدالله اطلاع می‌دهند که
اقبال‌الدوله با فوج افشار در قلعۀ بدربو در خارج شهر است و شهر خالی از لشکر است؛
اگر زودتر بیایید، شهر به آسانی به دست شما خواهد افتاد. شیخ عبیدالله هم با سه
هزار نفر عشایره، سواره و پیاده در چهاردهم ذی‌قعدۀ 1297ق. به سمت ارومیه حرکت
نموده، از طریق محال مرکور، به نزدیک شهر می‌رسد.

شیخ برای دست یافتن سریع به شهر، دستور می‌دهد آب شهر را ببندند. اهالی
شهر پس از شنیدن خبر رسیدن شیخ به اطراف شهر بازارها را بسته و همگی جهت دفاع از
شهر آماده می‌شوند. شیخ دو نامه به عنوان میر جمال‌الدین‌آقا شیخ الاسلام ارومی و
دیگری به نام میرزا حسین آقا مجتهد نوشته، به سمت شهر ـ که در محاصره‌اش بود ـ
فرستاد. اعیان و کسبه و بزرگان در خانۀ میرزا حسین مجتهد جمع شده، به خواندن این
نامه مشغول شدند که متن آن نامه چنین است: «من به جهت دادخواهی عشایر و دفع ظلم
آمده‌ام و دو روز در ارومیه مهمان شما هستم و از شما به غیر از سیورسات لشکر چیز
دیگری نمی‌خواهم و در مسجد جامع ارومیه با اهل اسلام نماز خواهم خواند و هر صاحب
شغل را در سر کار خود گذاشته، به تبریز خواهم رفت. اگر سرکار اقبال‌الدوله اطاعت
کرد، منصب بزرگ به او خواهم داد و اگر به دستور من تمکین نکرد، او را به شهر راه
ندهید، چون رفع و رجوع او برای این جانب آسان است و اگر غیر از این کردید، به اهل
ارومیه همان رسد که به اهل میاندوآب رسید»[18]

مردم شهر با ارسال نمایندگانی و نوشتن دست‌خطی به شیخ سعی در دفع‌الوقت
می‌کنند و از شیخ دو روز مهلت می‌خواهند، هرچند شیخ عبیدالله به دو ساعت رضایت
داد. در این بین اقبال‌الدوله از جریان مطلع گردیده، سریعاً خود را به داخل شهر می‌رساند
و پس از مرمّت دیوارهای اطراف شهر توپ‌ها را در جای مناسب قرار داده، آمادۀ جنگ می‌شود.

اقبال‌الدوله که از مقرّ فرماندهی اکراد مطلع می‌شود، دستور می‌دهد
امارتی را که محل اقامت شیخ سعید پسر شیخ عبیدالله بود به توپ ببندند. اکراد از
انفجاز توپ‌ها هراسان گردیده، با سرعت از خانۀ اقامتی خارج می‌شوند و سعی می‌کنند
که سوار اسب‌های خود شده، فرار نمایند که گلولۀ توپی در جلو اسب محمد صدیق که از
فرماندهان اکراد بود منفجر و پای وی مجروح می‌گردد و دیگر اکراد وحشت کرده پا به
فرار می‌گذارند.

شیخ عبیدالله پس از شنیدن این خبر و رسیدن اکراد فراری از شهر ارومیه
سخت ناراحت شده، به تلافی شکست آنان دستور می‌دهد دهات اطراف را غارت نمایند و خود
با قوای کافی به سمت شهر حرکت می‌کند و در باغ معروف به دلگشا در جنوب شهر ارومیه
مقرّ فرماندهی خود را مستقر می‌سازد.( احتمالا ، همانجا که الان به "شیخ تپه
سی "معروف است.)

فردای آن روز حملۀ اکراد از طرف باغ دلگشا که باغ خود اقبال‌الدوله
بود، آغاز شد و هزاران تیر به سوی شهر شلیک گردید. اقبال‌الدوله به توپچیان دستور
داد تا به سمت باغ شلیک کنند. شدّت عمل توپچیان اکراد را وادار به عقب‌نشینی نمود
و فردای آن روز، شیخ عبیدالله به سمت قریۀ سیر رهسپار گردید و بدین سان دومین حملۀ
نیروهای شیخ به سمت شهر ارومیه، بی‌نتیجه پایان یافت.

رسیدن تیمور پاشاخان سردار ماکو با شش فوج سرباز و دو هزار سوار و شش
عرّاده توپ به نزدیک ارومیه، باعث وحشت اکراد گردید. شیخ عبیدالله در حمله‌ای به
آنان قصد قتل عام آنان را داشت، ولی نتیجه‌ای حاصل نگردید؛ لذا اوّل به قلعۀ
اسماعیل‌آقا پناهنده می‌شود. آنان به هنگام هزیمت، از هیچ گونه قتل و غارت در دهات
مسیر خود مضایقه نمی‌نمایند.

شکست و فرار شیخ عبیدالله

مقاومت دلیرانة مردم ارومیه مقابل حملۀ اکراد، رسیدن نیروهای تیمورپاشا
خان از سمت خوی با امکانات کافی نظامی، تدبیرات اقبال‌الدوله در دفاع از شهر،
تدارکات به موقع و ارسال ملزومات جنگی از قبیل گلوله، تفنگ، چادر و غیره از سوی
میرزا حسین خان سپهسالار، وقوع تفرقه میان رؤسای اکراد، فرا رسیدن سرمای سوزناک
آذربایجان، همگی عواملی بودند تا شیخ عبیدالله و نیروهای تحت امر او را وادارند تا
مجبور به ترک مخاصمه و فرار شود.

شیخ عبیدالله در حمله به شهر ارومیه توفیقی نیافته، در درگیری با افواج
تیمورپاشا خان تاب مقاومت نیاورد و مجبور به عقب‌نشینی گردید. جعفر خان، یکی از
اهالی ارومیه که به دست اکراد دستگیر و برای مدتی برای شیخ عبیدالله طباخی می‌کرده،
ساعات آخرین کار شیخ عبیدالله را چنین گزارش می‌کند: «شیخ عبیدالله کمال اضطراب را
دارد و سپاه او از جانب قصبۀ بناب شکست خورد و چهار طابور عسکر از جانب دولت دوم
مأمور شده، به محال نوچه آمده، شیخ عبیدالله و رؤسای عشایر که از جانب دولت دوم
آمده‌اند، آن‌ها را می خواهند و دو نفر پاشا آمده، در قریۀ اظهر نشسته، می‌خواهند
شیخ عبیدالله را برگردانند و سپاه شیخ دیروز از جنگ فرار کرده، رفته الآن در قریۀ
سنگر در نزد شیخ عبیدالله زیاد از پانصد نفر اکراد نماند و امشب شیخ فرار خواهد
کرد»[19]

شیخ عبیدالله که تاب مقاومت نیاورده، چاره‌ای جز فرار نداشت؛ لذا به
طرف مقرّ دایمی خود، دیه نوچه در خاک عثمانی فرار کرد. شیخ عبدالقادر پسر او نیز
همچون پدر مجبور به فرار شده، به قریۀ نوچه می‌رود. حمزه آقا نیز فرار کرده، به
لاهیجان می‌رود و ایل خود را برداشته، در ساری‌قمش که آن طرف شط‌العرب بود، اطراق
می‌کند. عبدالله خان و ابراهیم خان زرزا و دیگر رؤسای اکراد هر کدام با طوایف خود
به گوشه‌ای فرار می‌کنند و بدین سان این فتنه با ده‌ها هزار کشته و زخمی و قتل و
غارت صدها آبادی و شهر به پایان رسید.

قیام شیخ عبیدالله در زمان ضعف دولت عثمانی بود و از این رو در اندک
مدّتی، قدرت فوق‌العاده‌ای پیدا کرد و دایرۀ نفوذش را هرچه بیشتر توسعه داد؛
همزمان خطر بزرگی برای دو دولت ایران و عثمانی شد. شیخ در این زمان رسماً اعلام
استقلال کرد و علاوه بر مناطقی که از خاک ایران تصرّف درآورد و ضمیمۀ حکومت خود
کرد.

چون کار شیخ عبیدالله این گونه بالا گرفت، دولت روس را نیز نگران کرد؛
لذا برای محافظت ولایات خود و جلوگیری از تعرض لشکر شیخ عبیدالله نیرویی گرد آورد
و در سرحدّات خود با ایران و عثمانی جای داد. دولت ایران نیز لشکری از سواران
ترکمان را تحت فرماندهی حمزه میرزای حشمت‌الدوله و مصطفی‌قلی خان، اعتمادالسلطنه
قراگوزلو، رئیس قشون آذربایجان ماکو، فراهم آورد و از دولت عثمانی تقاضا کرد که او
نیز برای دفع شیخ، نیرویی حاضر کند. به این ترتیب بعد از مدّتی کوتاه، لشکر شیخ
عبیدالله از سه طرف مورد تعرض قرار گرفت و پس از جنگ‌های سختی تاب نیاورد و ناچار
با تبعۀ خود به شمذیان برگشت. سپس شخصاً به استامبول رفت و خود را به دولت عثمانی
تسلیم کرد.

شیخ عبیدالله پس از مدّتی اقامت در استامبول فرار کرده، به شمذیان
برگشت تا دوباره قدرتی جمع کند و به تعقیب اهدافش بپردازد؛ امّا دولت عثمانی با
اطلاع یافتن از این مطلب، چنین امکانی به شیخ نداد و به سال 1303 هـ.ق. شیخ
عبیدالله ناچار خود را تسلیم کرد و از دولت عثمانی خواست که اجازه دهند به حجاز
برود. دولت عثمانی موافقت کرد و وسایل حرکت او را فراهم آورد. او پس از آنکه به
حجاز رسید، در شهر طائف سکونت گزید و عاقبت به سال 1310 هـ.ق. همانجا درگذشت.

(به سال 1316 رسمی رضا شاه به دستور اربابان صهیونیست خود برای اینکه
خاطره این کشتار از اذهان مردم ترک و ایران پاک شود به رشید یاسمی رییس وقت
فرهنگستان زبان فارسی دستور می دهد نام جدیدی برای شهر سویوق بولاق انتخاب کند و
رشید یاسمی نام شهر را به مهاباد تغییر می دهد . همچنانکه نام "ساری داش
"به سردشت تغییر می یابد. )

آموزش دختران کرد ایرانی با پوتین های آمریکایی .

هلنیزاسیون معاصر

$
0
0
g x, [۲۲.۱۰.۱۵ ۱۶:۳۹]محمد علی فروغی در سال 1254ش به دنیا آمد و پس از مرگ پدر به "ذکاءالملک"ملقب شد. به گفته مهدی بامداد، جد اعلای این خانواده از یهودیان بغداد بود که برای تجارت به ایران آمد و در اصفهان سکنی گرفت و مسلمان شد. پدر فروغی، محمد حسین ذکاءالملک متخلص به فروغی، از معاریف فرهنگی زمان خود به شمار می رفت. او تحت تأثیر میرزا ملکم خان از پیشکسوتان ترویج فرهنگ غربی و فراماسونی در ایران شد. میرزا محمد علی در چنین مکتبی تربیت شد و به نوبه خود به یکی از برجسته ترین متفکرین غربگرا و بزرگ فراماسون ایران بدل گردید. فروغی فردی دانشمند و با استعداد و بسیار پرکار و از نظر ظاهری با وقار بود و به دلیل همین ویژگی ها به مغز متفکر فراماسونری ایران بدل گردید و نام واندیشه او بر فرهنگ رسمی دوران پهلوی- از دبستان تا دانشگاه- سایه افکنده بود .سوابق و فعالیت هامحمد علی فروغی برای نخستین بار به همراه وثوق الدوله (میرزا حسن خان) و دبیرالملک (میرزا محمدحسین خان بدر) قانون اساسی و سایر اسناد بنیادی فراماسونری را به فرمان «لژ بیداری ایران» از فرانسه به فارسی ترجمه کرد و واژه فراماسونری و معادل های فارسی آن چون «جمعیت رفیقان» و «فتیان» را در واژگان فارسی جا انداخت. فروغی در سن 32 سالگی ازبنیانگذاران لژ «بیداری ایران» بود و در این لژ به مقام استاد اعظم با عنوان خاص «چراغدار» نائل آمد. فروغی از مدرسین مدیر مدرسه علوم سیاسی بود که توسط فراماسون های سر شناس میرزا نصرالله خان مشیرالدوله و پسرش میرزا حسن خان بنیاد نهاده شد. این مدرسه که بعدها دانشکده حقوق شد، مکتبی بود که فرزندان طبقه حاکم ایران را به خود جذب می کرد و دولتمردان و رجال سیاسی ایران آینده را پروش داد و بذر فرهنگ و روانشناسی فراماسونی را در نسل های متمادی تحصیلکردگان و دانشگاهیان غربگرای ایران افشاند.خان ملک ساسانی می نویسد:«خوب به خاطر دارم یک روز درس تاریخ داشتیم و گفت و گو از مستعمره های انگلیس بود،که آیا خود اهالی قادر به اداره کردن ممالک خود هستند یا نه؟ میرزا محمد علی ذکاءالملک گفت: آقایان شما هیچوقت سرداری برای دوختن به خیاط داده اید؟ همه گفتند: آری.گفت خیاط برای سرداری شما آستین گذارده؟ همه گفتند: البته.گفت: وقتی سرداری را از مغازه خیاطی به خانه آوردید آستین هایش تکان می خورد؟ همه گفتند: نه! گفت پس چه چیزی لازم بود که آستین ها را به حرکت در آورد؟ شاگردها گفتند: لازم بود دستی توی آستین باشد تا تکان بخورد. جناب فروغی فرمودند: مقصود من هم همین بود که بدانید ایران شما مثل آستین بی حرکت است که تا دست دولت انگلیس در آن نباشد ممکن نیست تکان بخورد»فروغی و سلطنت پهلویفروغی در به قدرت رسیدن رضا خان و تأسیس سلسه پهلوی نقش اساسی داشت. مورخ معاصر، حسین مکی می نویسد: «فروغی از بدو پیداش رضا خان یا از جهت هوش فطری و یا از لحاظ آگاهی از سیاست انگلستان در مورد"تمرکز حکومت و قدرت"و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت می کرد، و در بسیاری بازی های سیاسی مبتکر و در حقیقت یکی از تعزیه گردان های اصلی بود».فروغی در سه مقطع حساس حیات سلسلۀ پهلوی نقش اصلی داشت: او نخستین رئیس الوزرای رضا خان بود که"شنل آبی"سلطنت را در مراسم تاجگذاری بر دوش او استوار ساخت. سپس در سال های1312-1314که رضا خان مأموریت یافت تا مهلک ترین ضربات را بر فرهنگ ملی ایران وارد سازد، و برنامه هدم حاکمیت فرهنگی مذهب و اسلام زدایی را با خشونت و سبعیُت به اجرا در آورد، باز فروغی نخست وزیر بود. و فروغی آخرین رئیس الوزرای رضا خان بود که در لحظات ترس و دلهرۀ"دیکتاتور"به فریاد او رسید وبه خاطر خدمات بزرگش بقای سلطنت را در خاندان او تضمین کرد، و بالاخره به عنوان نخستین نخست وزیر پهلوی دوم، تاج شاهی را بر فرق محمدرضا نهاد. برخی محققین بر اساس اسناد جنگ جهانی دوم وزارت امور خارجه بریتانیا(که از سال1972استفاده از آن آزاد شد) دخالت انگلستان را در تعیین محمدرضا پهلوی به عنوان شاه ایران رد می کنند و آن را نتیجۀ عمل مستقل و سریع فروغی می دانند. یا تصمیم انگلستان را در این زمینه به اعمال فشار فروغی مربوط می کنند. این ادعا در واقع تأثیر پذیری از تلاش خود مقامات انگلیسی است،که کوشیده و می کوشند تا مداخلۀ خود در امور داخلی ایران گرده پوشی کنند؛ تا از نظر موازین و عرف بین المللی در موضع تخطئه و اتهام قرار نگیرند...بنابراین عمل سریع فروغی در ابقای سلطنت پهلوی، قبل از آن که انگلستان رسما نظر دهد، بدان معنا نیست که او مستقل از انگلیسی ها عمل کرده و مقامات لندن در این ماجرا دخالتی نداشته اند... در این میانه آنچه جالب است نقش فروغی در این ماجرا است. فروغی نه به عنوان یک مهره وعامل، بلکه به عنوان یک سیاست پرداز بسیار مؤثر عمل کرد و اهمیت و پرستیژ او بدان حد بود که سرویس اطلاعاتی از آن برای اقناع مقامات مهمی چون سر آنتونی ایدن(وزیر خارجه) استفاده می کرد. به عبارت دیگر، نظریۀ فروغی نقش اصلی و تعیین کننده در تعیین سیاسنت خاور میانه ای انگلستان در ایران داشت. فروغی و فرهنگ معاصر ایرانفروغی حلقۀ واسطۀ نسل کهن فراماسون های عهد قاجار(ملکم ها و مشیرالدوله ها) با فراماسون های نسل بعد بود. او در حلقه ای از متفکران و برجستگان فراماسونری ایران(حسن پیرنیا،تقی زاده، محمود جم ، علی منصور، ابراهیم حکیم الملک و...) روح فراماسونری را، از طریق اهرم حکومت و سیاست، در کالبد فرهنگ جدید ایران، که در دوران پهلوی شکل گرفت، دمید. فروغی در سال هایی که به ظاهر خانه نشین شده بود، به جذب استعدادهای علمی و فرهنگی پرداخت و با کمک های بی دریغ مادی و سیاسی خود آن ها را مورد حمایت قرار داد و بدینسان بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ معنوی چشمگیر یافت. بیهوده نیست که مجتبی مینوی در رثای سی سالگی در گذشت فروغی می گوید: «تمام دورۀ درس خواندن و نشو و نمای ما با تألیفات فروغی ها و اسم خاندان فروغی به هم پیچیده بود».فروغی اندیشه پرداز سلطنت پهلوی بود. نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضا خان، تمامی عناصرشووینیسم شاهنشاهی وباستان گرایی را،که بعدها توسط پیروان وشاگردان فروغی پرداخت شد، در بر داشت. او در نطق خود رضاخان میرپنج راپادشاهی پاک زاد و ایران نژادو وارث تاج و تخت کیان و ناجی ایران و احیاءگر شاهنشاهی باستان و غیره و غیره خواند. اشتباه است اگر نطق فروغی را یک خطابه تملق آمیز تصور کنیم! فروغی به تملق گویی از رضا خان نیاز نداشت. او می خواست به دیگران بیاموزد که از این پس باید با رضاخان چگونه سلوک کرد و به رضا خان بیاموزد که از این پس باید چگونه به خود بنگرد!...او اینک شاه شاهان و وارث تاج و تخت کیان و جانشین کوروش و داریوش و نوشیروان است! انتخاب نام پهلوی نیز ابتکار فروغی بود و پهلوی هایی مجبور به تغییر نام خود شدند تا رضاخان در نام نیز یگانه و بی همتا بماند...همه این اقدامات یک هدف داشت؛ ترویج اندیشه و روانشناسی مبنی بر ضرورت یک حکومت مقتدر و متمرکز،که در شاه نه انسانی مانند سایر انسان ها، بلکه ابر مرد و حتی"نیمه خدا"است.زیرا، تنها چنین شاهی است که می تواند به عنوان یک دیکتاتور مطلق العنان بر تودۀ عوام فرمان راند و سلطۀ سیاسی- فرهنگی نو استعمار را تأمین کند.فروغی شخصا چنین باوری داشت و شکل حکومتی پادشاهی را تنها فرم مناسب با فرهنگ و روان ایرانی جماعت می دانست. سربازان مخفی یهود برای هلنیزاسیون و آریایی سازی ایراناقدامات مهم محمدعلی فروغی: نگارش (و/یا ترجمه) برخی از نخستین کتاب‌های علمی به زبان فارسی نخستین کتاب علم اقتصاد در ایران (اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک)نخستین کتاب حقوق اساسی در ایران (حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول)نخستین کتاب تاریخ ملل در ایران (تاریخ ملل قدیمه مشرق)نگارش برخی کتب و مقالات تأثیرگذار دیگر نظیر سیر حکمت در اروپا، پیام من به فرهنگستان و...انتشار روزنامه تربیت، نخستین روزنامه غیردولتی (آزاد) ایران، زیر نظر پدرش محمدحسین فروغی ریاست شورای عالی انتشارات و تبلیغات تأسیس فرهنگستان ایران ریاست بر فرهنگستان ایران ابداع بسیاری از واژگان پایه علمی و فلسفی و معادل‌یابی برای آن‌ها در زبان فارسی اقداماتی در جهت نگهداری آثار ملی، باستانی و فرهنگی ایران تشکیل انجمن آثار ملی برگزاری جشن هزاره فردوسی و ابن‌سیناتلاش در جهت ساخت، تجدید ساختمان و یا تعمیر آرامگاه فردوسی و ابن‌سینا، حافظ، سعدی، نادرشاه،خیام، عطارتصحیح برخی از مهم‌ترین متون فارسی، دیوان حافظ،رباعیات خیام، کلیات سعدی و....تدریس و تربیت بسیاری از بزرگان ایرانتدریس در در مدرسه ادب، علمیه، دارالفنون، تدریس و ریاست بر مدرسه علوم سیاسی معلم خصوصی احمدشاه پایه‌گذاری دبیرخانه مجلس شورای ملی به پیشنهاد ریاست مجلس اولاجرای قانون اصول محاکمات حقوقی مصوبه مجلس و در نتیجه آن ایجاد عدلیه جدیدطرح قوانینی که اساس کار دادگستری می‌شود، با همکاری سید نصرالله تقوی، سید محمد فاطمی، شمس‌العلما قریب گرکانی و میرزا طاهر تنکابنی انحلال وزارت فوائد عامه و تجارت و تشکیل دو وزارت‌خانه جدید به جای آن، وزارت اقتصاد ملی و وزارت طرق و شوارع.همکاری در تاسیس دانشگاه تهران سمت‌های سیاسی ملی و بین‌المللی نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی (۲ دوره)، رئیس دوره دوم و نائب رئیس دوره سوم مجلس شورای ملی نخست وزیر (۴ دوره) و کفیل رئیس‌الوزرا در حکومت موقت رضاخان وزیر مالیه (۴ دوره)، وزیر عدلیه یا سرپرستی وزارت عدلیه (۳ دوره)، وزیر خارجه یا سرپرستی وزارت خارجه (۵ دوره)، وزیر جنگ (۴ دوره)، سرپرستی وزارت اقتصاد ملی (۱ دوره)، وزیر دربار (۱ دوره)[۹۸]ریاست دیوان عالی تمیز (دیوان عالی کشور)تدارک تشکیل مجلس مؤسسان و اصلاح چند اصل متمم قانون اساسی برای انتقال حکومت از قاجار به پهلوی سفیر کبیر ایران در ترکیه ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعه ملل و ریاست جامعه ملل مذاکره‌کننده با متفقین در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم*****************************************************************اگر سه نفر یهودی در نابودی فرهنگ ترکی در ایران و حاکم کردن فرهنگ آریایی در ایران نقش اصلی داشته باشند این سه نفر سر جان ملکم ، اردشیر جی و محمدعلی فروغی هستند. بالاترین درجه در لژ های ماسونی درجه سی و سه هست و محمدعلی فروغی همچون جورج واشنگتون ماسون درجه سی و سه بوده است! و این اهمیت ایران برای صهیونیست ها را آشکار می کند. نکته خیلی مهم دیگر در مورد محمد علی فروغی یهود اینکه ، فرهنگستان زبان فارسی توسط او تاسیس و ایجاد شد .سر جان ملکماردشیر جی ( سمت راست )*********************************************************************ماموریت های سر جان ملکم در ایران ، تاریخی که تالیف کرد و شرح خصلت ایرانیان از زبان او! (در این روز ۵ جولای)« جان ملکم John Malcolm» که به پاس خدماتش به دولت متبوع خود انگلستان لقب «سر Sir» گرفته است پنجم ژوئیه سال ۱۸۱۳ تالیف خود «تاریخ ایران» را که کلا حدود هزار صفحه است و آن را در هند تکمیل کرده بود به دست چاپ داد ولی تاریخ انتشار نسخه های اصلی که از آن به جای مانده سال ۱۸۱۵ را نشان می دهد که از آن چنین بر می آید کار چاپ و صحافی نزدیک به دو سال طول کشیده بود.«سرجان ملکم» یک «نظامی- دیپلمات» بود که از سال ۱۸۰۰ میلادی تا ۱۸۱۰ سه بار به عنوان مامور دولت انگلستان به ایران آمده بود. انگیزه او در نوشتن این کتاب که قسمتهایی از آن، مخصوصا آن قسمت که درباره منش ایرانیان است دهها سال به عنوان «راهنمای» دولت های اروپایی (غرب) بکار رفته و مد نظر آنها بوده هنوز به درستی شناخته و روشن نیست.«جان» از افسران واحدهای نظامی انگلستان در «هند» بود که مامور دیدار از ایران شد. دولت انگلستان ایران آن زمان را دیوار کوتاه و فرسوده ای دیده بود که فرانسه و روسیه - هر دو - می خواهند از آن بالا روند و «هند» را از چنگ آن دولت در آورند، لذا در صدد برآمده بود که به هر وسیله، مانع نفوذ آن دو دولت اروپایی از طریق خاک ایران به هند شود و اعزام «جان ملکم» که شاید تا آن زمان هرگز درصدد تاریخ نویسی و تحقیقات تاریخی برنیامده بود به همین دلیل بود. بنابراین، «جان» یک مامور دولت متبوع خود بود و منطقا هرگونه تلاش و فعالیت او در جهت اجرای سیاست انگلستان قرار داشت و یکی از کارهای هر مامور سیاسی، جمع آوری اطلاعات پیرامون حوزه ماموریت است و به احتمال زیاد تاریخ نگاری او نیز با تایید قبلی دولت انگلستان بوده است. که هزینه تنظیم و نگارش تاریخ او را هم تامین کرد و تسهیلات کار وی را فراهم ساخت و وسایل و افراد لازم را در اختیارش گذارد.دیدارهای این «مامور سیاسی» دولت انگلستان از ایران مصادف با تصمیم ناپلئون مبنی بر محاصره دریایی و تحریم اقتصادی انگلستان و قطع دست آن از سایر کشورها بود و اعزام ژنرال گاردان و افسران و ماموران سیاسی دیگر از فرانسه به ایران عمدتا با هدف برخورد با انگلستان بود. به علاوه، این دیدارها همزمان با نخستین جنگ روسیه با ایران بود که در سال ۱۸۰۳ آغاز شد. قرارداد ناپلئون با تزار روسیه در هفتم ژوئیه ۱۸۰۷ در تیلسیت که ضمن آن ناپلئون به شرط تحریم انگلستان، دست روسیه را برای تصرف سوئد، فنلاند و مستملکات عثمانی آزاد گذارد و تکمیل و تائید مجدد آن در ۱۴ اکتبر ۱۸۰۸، ماموریت «جان ملکم» را حساس تر کرد، که فتحعلی شاه هم در این سال (۱۸۰۸) به وی اجازه سفر از بوشهر به تهران را نداد، اما سال بعد او را که باخود هدایای فراوان برای شاه قاجار آورده بود به حضور پذیرفت و چون احتمال بازگشت ژنرال گاردان به اروپا می رفت و فشار روسیه بر ایران افزون گردیده بود راه برای امضای قرارداد ۱۲ مارس ۱۸۰۹ ایران و انگلستان هموار بود که به موجب آن دولت ایران متعهد شد که تعهدات نظامی خود با کشورهای دیگر را به سود انگلستان لغو کند و این قرارداد به مفهوم آن بود که ژنرال گاردان و افسرانش باید از ایران بروند که در سال ۱۸۱۰ رفتند و جای آنان را انگلیسی ها گرفتند و همین عمل موجب فاجعه سال ۱۸۱۲ در جبهه اصلاندوز شد . مشاور توپخانه ارتش ایران در جبهه اصلاندوز یک افسر انگلیسی به نام «لیندسی» بود و توپخانه ایران نیروی خودی را به گلوله بست و باعث شکست ایران از روسیه شد که با میانجیگری و اعمال نظر انگلیسی ها قرارداد ترک مخاصمه میان روسیه و ایران به امضا رسید و .... بنا بر این، مداخلات استعماری و سلطه گری انگلستان در ایران با ماموریت های سر جان ملکم آغاز شد که ماهیت آن با ماموریت برادران شرلی که ۱۰۲ پیش از آن آغاز شده بود متفاوت بود و مداخلات انگلیسی ها در ایران در قرون ۱۹ و ۲۰ عامل اصلی کاهش وسعت، تزلزلل حاکمیت، عقب ماندگی و بدبختی های ایران و ایرانیان بشمار آورده شده است.وارد جزئیات تاریخ نویسی «سرجان ملکم» و اسناد و منابع او و میزان تسلطش بر زبان فارسی (از نظر خواندن متون تاریخی) و اطلاعاتی که داده است نمی شویم، ولی ذکر اشاره ای که او به منش ایرانیان کرده که «راهنمای» غربی ها قرار گرفته لازم است. وی در کتاب خود ابراز نظر کرده که ایرانیان مردمانی خودخواه ، متلون ( دمدمی مزاج ) ، متفرق و... هستند. می دانیم وقتی در غرب به کسی وصله «خودخواهی و خود بینی» بزنند یعنی که می شود با او وارد چانه زدن شد و احتمالا وی را خرید و ... ، مخصوصا که سرجان ملکم در چند جای کتاب خود تاکید کرده است که «بنی آدم بنی عادت است» یعنی عاداتش را داوطلبانه رها نمی سازد؛ به عبارت دیگر، این خصلت ها فرهنگ ثانوی ایرانی شده است!!. او همچنین بر این عقیده است که ایرانیان بمانند سایر مردم مشرق زمین حکمران مستبد( دیکتاتور )، ولی قاطع و تامین کننده رفاه و امنیت را بر حاکم کم عرضه و لیبرال ترجیح می دهند.پس از انتشار تاریخ سرجان ملکم و پس از او ـ البته با فاصله ای زیاد ـ تاریخ «سر پرسی سایکس» که او نیز یک ژنرال انگلیسی بود و با ماموریت نظامی و ایجاد یک نیروی رزمی برای انگلستان ( اس. پی. آر ) به ایران آمده بود انتشار یافت و متاسفانه از این دو تالیف به عنوان ماخذ و منبع استفاده شده و حتی تاریخدانان خودمان هم گهگاه به کتابهای این دو « مامور رسمی» استناد کرده اند. باید دانست که خاطره نویسی با تاریخ نویسی تفاوت دارد. هر مامور خارجی می تواند خاطرات روزانه خود را بنویسد و ایرادی نیست، ولی تاریخ نگار شدنش آن هم درباره کشور محل ماموریت و شروع کردن از آغاز کار (گذشته بسیار دور) جای تردید می تواند باقی بگذارد. تاریخ نگاری همانند روزنامه نگاری دارای اصول و قواعد است که اگر رعایت نشوند آن نوشته ،تاریخ و یاخبر روزنامه به حساب نخواهد آمد.

آریایی

$
0
0
تاریخ رسمی در مورد ایران دارای تحریفاتی هست، اگر بتوانید به سوالات زیر جواب دهید، پس شما واقعیت های تاریخی را می دانید:1_ چرا آریایی های جنگاور، بهشت شمال خزر و دشت اوکراین و اروپا را رها کرده و به کویر ایران و کوهستان افغانستان مهاجرت کردند؟2_ اگر ماد و پارس و پارت سه قوم آریایی بودند که از شمال دریای خزر به داخل ایران مهاجرت کردند و دیاکو ، اولین شاه مادها است که در سال 709 قبل از میلاد ، در همدان بر تخت سلطنت می نشیند و با فتح عراق و سوریه و اسراییل و مصر ، ایران در زمان مادها و سلطنت آستیاک به اوج قدرت می رسد ، چرا تاجگذاری کوروش در 539 قبل از میلاد ، مبنای تقویم شاهنشاهی ایران انتخاب می شود و حکومت مادها نادیده گرفته می شود و حتی آستیاک یا ضحاک در شاهنامه بدنام می شود؟3- چرا بابلی ها و ساکاها در زمان ماد با هم متحد شده و به جنگ آشور و اسراییل می روند، ولی با به قدرت رسیدن کوروش و هخامنشی ها ، ایران با یهود متحد شده و به بابل و ساکا اعلان جنگ می دهد؟4_چرا در اوج قدرت هخامنشی ، خشایارشاه و وزیر یهودی اش دستور قتل عام هفتاد قوم ایرانی را می دهند و واقعه پوریم یا ایرانی کشی عملی می شود.5_ چرا تخت جمشید که کاخ آریایی هاست پر است از مجسمه خدایان سامی همچون ملکم(گاو بالدار) و مردوک و آشورا مزاش ؟6_ چرا ظاهر و لباس و سربند و کمان نقش داریوش در کتیبه بیستون کاملا شبیه نقش آشور بانی پال در کتیبه کاخ نینواست؟7_ چرا ارمنی ها که اکنون جزو آریایی ها حساب می شوند، در افسانه ملی هایک، خود را بومی عراق و بابل باستان می دانند؟8_ چرا در افسانه باستانی ژرمن ها یعنی افسانه نیبلونق ها، یونان و روم آریایی دشمن ژرمن ها هستند ولی آتیلا و هون های ترک و تورانی دوست ژرمن ها هستند و چرا در تاریخ تمدن ویل دورانت نوشته شده که: "اگر اروپای غربی رومی است و اگر ژرمن ها امروز آریایی هستند، اینها همه مدیون جنگهای قیصر رومی هست."بدون مطالعه تاریخ و فرهنگ آشوری ها صحبت از تخت جمشید ، ساده لوحی است... تخت جمشید معماری و ساخته خود ایرانی ها نیست ... تخت جمشید اثر اقوام آشوری است که از نژاد سامی و برادران یهود بودند که اولین کتابخانه جهان هم توسط آنها در نینوا و اربیل ایجاد شده است ...قومی دارای خط و نوشتار و در عین حال خونریز و سنگدل... همانند یهودی های امروز... آشوری ها و یهود پس از فتح مصر و به دنبال آن شکست دادن اقوام ایرانی عیلامی در سال 640 قبل از میلاد، تخت جمشید را بر روی چغارنبیل و سایر آثار خشتی عیلامی ها بنا می کرده اند و می خواستند آنجا را از اسفنکس های خدایان خود چون ملکم و آشورامزش پر کنند که امپراطوری ایرانی مادها به رهبری کیاخسار و ضحاک و اتحاد با ساکاها و بابلی ها در سال 612 قبل از میلاد آشوری ها را شکست داده و به حکومت آنها پایان دادند و ساخت تخت جمشید توسط شاهان و کاهنان آشوری و بردگان ایرانی نیمه تمام ماند ... آشوری ها و آرامی ها و یهود پس از شکست از مادها ،فرهنگ و زبان خود را به یونان انتقال دادند و با اختلاط با اقوام موکنای و اسپارت زبان آریایی یونانی را ایجاد کردند و به سال 330 قبل از میلاد با حملات اسکندر یونانی به ایران و هند و اجرای سیاست هلنیزاسیون در دوره دویست ساله حکومت سلوکیان یونانی ، زبان آریایی را بر مردم جنوب ایران تحمیل کردند ولی حتی پس از جنگهای متعدد یونانی ها هرگزنتوانستند وارد آذربایجان شوند ...کوچ آریایی ها از شمال خزر و اروپا به ایران در هیچ منبعی نیامده است و دروغی بیش نیست ... "تخت جمشید و زبان فارسی محصول پیروزی های آشوربنی پال و اسکندر مقدونی در ایران است."گستره جهان آریایی یا هلنی در زمان اسکندر مقدونی (330 قبل از میلاد). همانطور که در نقشه مشخص هست زبان و فرهنگ آریایی در زمان اسکندر به ایتالیا و گالیا و بریتانیا نرسیده بود و در سال پنجاه قبل ازمیلاد هست که آسیمیلاسیون ژرمن ها و گل ها و بریتان ها با حملات قیصر رومی آغاز می شود و این مناطق با هلنیزاسیون کامل در سالهای بعد زبان آریایی و نام آلمان و فرانسه و انگلیس می گیرند .

مرگ بر راسیسم

تورک-توران turk-turan

$
0
0
نقشه کامل را ازاین لینک ببینید:
http://u1312.hizliresim.com/1j/b/vcy1v.bmphttp://s6.uplod.ir/i/00674/hj6inolukpyo.bmp

تورک-توران turk-turan

$
0
0
نقشه کامل را ازاین لینک ببینید:
http://u1312.hizliresim.com/1j/b/vcy1v.bmphttp://s6.uplod.ir/i/00674/hj6inolukpyo.bmp

سام ، حام ، یافث (خاورمیانه ، جنوب ، شمال)

$
0
0


 

پیامبر اسلام عرب نیست ،بلکه سامی است .عربها
سامی نیستند ، بلکه حامی هستند .

یکی از دروغ های یهود که بسیار تکرار شده است و
لاجرم اکثریت پذیرفته اند ، اینست که عربها سامی هستند . در حالیکه این همیشه جای
سئوال داشت که اگر یهودیها و عرب ها هر دو سامی هستند ، پس چرا به خون یکدگر تشنه
اند و احترام همخونی و برادری را نگه نمی دارند . ولی واقعیت اینست که اتفاقا سامی
ها و یهود شدیدا نژاد پرست هستند و احترام برادران خونی خود یعنی ارمنی ها و سریانی
ها و کرد ها را نگه می دارند و دلیل اینکه یهود تشنه خون عرب است اینست که عربها
به دروغ سامی نامیده میشوند و عربها سامی نبوده بلکه حامی هستند. همچنین ارمنی ها
و کردها به دروغ آریایی نامیده میشوند و کردها و ارمنی ها همچون یهود سامی هستند .همانطور
که در عهد عتیق آمده است ، نوح سه پسر داشت به نامهای سام ، حام و یافث .سام که
برادر بزرگتر بوده است خود فرزندانی داشته است به نامهای آرام ، آشور  و ارفخشاد . آرام جد ارمنی هاست و آشور جد
سریانی ها و کرد هاست .(کردها سریانیهایی هستند که اسلام را پذیرفته اند .) و عبر
یکی از نوادگان ارفخشاد هست که عبری زبانها یا یهود از نسل او می باشند . و امروز
هم به وضوح اتحاد و همبستگی ارمنی و یهود وکرد قابل مشاهده است . ولی عرب ها در
بین فرزندان سام نیستند . فرزند دیگر نوح یعنی حام نیز فرزندانی داشته است که اکثرا
در مصر و آفریقا ساکن شده اند  غیر از سه
فرزند حام به نامهای کنعان ، فلسطیم  و صبا
که در فلسطین و یمن امروزی و در همسایگی سامی ها ساکن شده اند . و از ابتدای تاریخ
آماج کینه سامی ها بوده اند ، چنانچه یهود پس از خروج از مصر توانستند کنعانیان را
نسل کشی کرده و بر کنعان یا اسراییل فعلی مستولی شوند . ولی فرزندان صبا در
دورترین نقطه شبه جزیره عربستان یعنی یمن به حیات خود ادامه دادند و از زمان یعرب
بن قحطان به عرب مشهور گشتند و اولین بار زبان عربی در بین قحطانیان یمنی پیدا شد
. زبان حضرت ابراهیم و اسحاق و اسماعیل عربی نبوده است ولی زمانیکه اسماعیل و هاجر
در بیابان حجاز رها می شوند ، قبیله ای از اعراب قحطانی یعنی قبیله جرهم به آنها
برخورد می کنند و اسماعیل در میان اعراب بزرگ شده و زبان عربی را از قحطانی ها یاد
میگیرد . عربها خود ، اعراب اصیل را قحطانی یا عرب عاربه می نامند و طوایفی همچون
طایفه قریش را که از نسل اسماعیل هستند ، عرب مستعربه (عرب شده) یا عدنانی می
نامند که عدنان از نوادگان اسماعیل است . و این ریشه اختلافات قدیمی در بین قحطانی
و عدنانی هاست ، که این دو دستگی در زمان پیامبر اسلام، ریشه دو دستگی انصار و
مهاجرین بوده است . و نکته بسیار جالب اینکه بر اساس یافته های علم ژنتیک ،
نزدیکترین علامت ژنتیکی برای سید ها تعلق به هاپلوگروپ    د3س1ج  
 میباشد . این هاپلوگروپ کروموزوم ایگرگ ، عمدتا
در کاهن های یهودی دیده شده است . همین هاپلوگروپ در هاشمی ها و اعراب عدنانی هم
شایع است . پس ناسیونالیستهای افراطی  به
یاد داشته باشند : عرب ها سامی نیستند . پیامبر اسلام عرب نیست .  نژادی به نام آریایی از جعلیات یهود است . زبان
آریایی واقعیت تاریخی است . زبان آریایی ، پس از شکست آشوریها و یهود از ضحاک مادی
به سال 612 قبل از میلاد ، با مهاجرت آرامی ها و یهود به قبرس و یونان و ترکیب
زبان آرامی با بومیان غیر آریایی یونان همچون موکنای ها و اسپارت ها به وجود آمد و
با جنگها و سیاستهای آسیمیلاسیون یونانی ها و رومی ها به سرکرده گی اسکندر مقدونی
و ژولیوس سزار به سرزمین ایران  و سرزمین ژرمن
ها و بریتان ها ی سلتی اروپا  گسترده شد .
و از نظر نژادی همچنانکه پیامبر اسلام عرب نیست و سامی است ، اقوام ایرانی و ژرمن
و مجار و ترک همگی همنژاد و یافثی هستند . وما همگی قربانی سیاست "تفرقه
بنداز و حکومت کن "یهود هستیم .  


نخود نخود ... هرکه رود، خانه خود

$
0
0


نخود نخود ... هرکه رود ، خانه
خود                                                                   

تا سال 1066 میلادی ، کشوری
با زبان انگلیسی وجود خارجی نداشته است و در این سال است که دوک نورماندی با فتح
بریتانیا ی سلتی ، از ترکیب زبان های نورماندی و فرانسوی زبان گفتاری انگلیسی را
در دربار خود رواج می دهد . تا قبل از سال 1480 میلادی ، کشوری به نام روسیه وجود
خارجی نداشته است . تنها در این سال است که اولین حاکمیت و سرزمین روسی  توسط ایوان کبیر ، مشهور به بنیانگذار روسیه ایجاد
می شود .کریستف کلمب اولین اروپایی است که به سال 1492 میلادی به سرزمین آمریکا می
رسد و از این تاریخ است که با اقدام به بزرگترین نسل کشی تاریخ بشر یعنی نسل کشی
هفتاد میلیون از ساکنین بومی ،  آمریکا
مسکن انگلیسی زبانها و اسپانیایی زبانها می شود .استرالیا و نیوزلند در سال 1770
میلادی است که توسط جیمز کوک کشف می شود و به مسکن اروپاییهای مهاجر تبدیل می شود.
 و آذربایجان عزیز ما نیز از سال 730
میلادی که لشکر اعراب مسلمان در نبرد مشهور به نبرد اردبیل از ترکهای خزر شکست
خوردند و از سال 879 میلادی که ترکهای ساجی حاکم آذربایجان بودند ، مسکن ترکهای
آذربایجانی با همین زبان ترکی آذربایجانی امروز است . در همین ایران تا قبل از
حکومت رضا شاه خائن که خودش هم ثمره ازدواج شوم عباسعلی داداش بیگ و نوش آفرین
آیرملو ترک بوده است ، برخلاف تاریخ سازی دو هزار و پانصد ساله ، کشوری به نام
ایران با زبان فارسی وجود خارجی نداشته است .( زبان فارسی با لهجه تهرانی که امروز
زبان رسمی ایران است ، اولین بار توسط فتحعلیشاه قاجار و در دربار قاجار در تهران
رواج داده شد ، برای همین این لهجه به فارسی فتحعلیشاهی معروف است). پس چرا هیچکس
به آمریکاییها نمی گوید که آمریکا را ترک کنید و برگردید به اروپا ، یا به انگلیسی
ها نمی گوید که برگردید به فرانسه ، و چرا هیچکس به روسها نمی گوید که شما در
همسایگی ژاپن چه غلطی می کنید ، برگردید به سوئد و پروس . چرا هیچکس به آریاییهای
ایران و هند نمی گوید که برگردید به هر جایی که از آنجا آمده اید و دست از کشتار
مردم بی دفاع تامیل در هندوستان و سری لانکا بردارید . و چرا هیچ کس به یونانی ها
نمی گوید که برگردید به کرت و اسراییل . ولی همه فاشیستها و صهیونیستهای نژاد پرست
یکصدا فریاد می زنند که ترکهای آذربایجان و ترکیه برگردند به ترکستان ! تازه
ترکستانی هم نمانده است چرا که چینی ها هم در یکصد سال قبل با کمک انگلیسی ها از
پشت دیوار چین بیرون آمده اند و ترکستان شرقی را هم در کنار تبت تصرف کرده اند و
آنها هم برای حضور خود در  ترکستان تاریخی
که در خارج از دیوار تاریخی و مرزی چین قرار دارد، تاریخ هزار ساله تحریف کرده اند
! می دانید ریشه این نفرت از ترکها کجاست ؟ چون ملت
ترک در طول تاریخ ثابت کرده است که آزادترین و ضد استبداد ترین و ضد صهیونیست ترین
ملت جهان است . در هر یک هزار سال که مستبدین یهودی جهان کاخهای دیکتاتوری خود را
بر دوش ملتهای مظلوم جهان بنا کرده اند ، این ملت ترک بوده است که کاخهای آنها را
با خاک یکسان کرده است . در دو هزار و پانصد سال پیش ، کاخ آشور بانی پال و
یهویاکین (پادشاه اسراییل )به دست ضحاک(آژی دهاک ) آذربایجانی  با خاک یکسان شده است . در یک هزار و پانصد سال
پیش ، کاخ امپراطوران روم در آتش خشم آتیلا سوخته است و در پانصد سال پیش کاخ
صهیونیست های بیزانسی در استانبول به دست سلطان محمد فاتح بر سرشان ویران شده است
. تمامی این کینه و دشمنی ها با ملت ترک ریشه در ترس و اضطرابی هزاران ساله دارد
که صهیونیستهای جهان خوار در بین خود از آن با نام "مسئله شرق "نام می
برند.  هر ایرانی اصیلی که به فرزند
خود فارسی یاد می دهد ،  بی شک آب به آسیاب
صهیونیستها می ریزد و در قتل کودکان مظلوم فلسطینی و عراقی و افغانی شریک است .
زبان فارسی ، لهجه ای از زبان یونانی است که با سیاست هلنیزاسیون (آریایی سازی)
اسکندر مقدونی وارد ایران شده است و زبان یونانی ، شاخه ای از زبان آشوری و آرامی
است  و زبان آرامی مقدس ترین زبان اسراییلی
ها می باشد چرا که فصلهای اصلی تورات به این زبان نوشته شده است . یاشاسین
آذربایجان

آریایی شدن اروپا

$
0
0


فتوحات قیصر در پنجاه سال
قبل از میلاد ، سرآغاز تحمیل زبان آریایی بر اقوام یافثی اروپا

برخلاف جعلیات تاریخ نویسی
یهود، که مرکز و منشا زبان های آریایی را شمال خزر معرفی می کند ، با مشاهده مسیر
تاریخ کاملا واضح است که مرکز و منشا زبانهای آریایی ، اسراییل و شمال سوریه می
باشد ، که مهاجرت آشوریها وآرامی های یهود به جزیره کرت و دولت شهر آتن و ترکیب
زبان آشوری و یهود با زبان بومیان کرت و آتن ، زبان یونانی به وجود می آید ، و این
زبان یونانی است که ریشه تمامی زبانهای آریایی در جهان است ، که با حملات اسکندر
مقدونی به ایران رسیده است و با حملات قیصر به اروپا گسترده شده است . بیایید سیر
ورود زبان آریایی به اروپا را که با حملات قیصر به گالیا ( فرانسه امروزی) آغاز
شده و با نفوذ فرهنگ مسیحیت کامل میشود را از جلد سوم کتاب تاریخ تمدن "ویل
دورانت "مرور کنیم : در بهار سال 58 قبل از میلاد ، قیصر به فرماندهی بخشهای
جنوبی آلپ و بخشهای ایالت ناربون در گل – یعنی شمال ایتالیا و جنوب فرانسه – رسید .
در سال 71 قبل از میلاد ، "آریو ویستوس"رهبر ژرمن ها (ژرمن نامی است که
رومی ها به این قبایل سلتی و غیر آریایی دادند که به معنی "به وجود آمده از یک پدر و مادر"میباشد) به
درخواست یکی از قبایل گل ( نام اقوام سلتی وغیر آریایی ساکن در فرانسه امروز) ، که
در نبرد با قبیله دیگر از او یاری خواسته بود ، با پانزده هزار تن از ژرمن ها به
گل روی آورد. یکی از این قبایل ، به نام آیدویی بر ضد ژرمن ها ، رم را به یاری
خواست . سنای رم به فرمانده رومی ناربون در گل اختیار داد تا این دعوت را اجابت
کند . در این زمان صد وبیست هزار تن از ژرمن ها از رودخانه راین گذشتند ، در
فلاندر جایگیر شدند و چنان قدرتی به آریوویستوس ژرمن دادند که وی مردم بومی را
رعایای خود به شمار آورد و رویای تصرف سراسر گل را در دماغ پخت ... قیصر به هزینه
خود و بی کسب اختیاری که می بایست از سنا بگیرد ، علاوه بر چهار لژیونی که در
اختیار داشت ، چهار لژیون دیگر فراهم و مجهز کرد . قیصر به آریوویستوس و هلوتها
،اعلان جنگ کرد و به شمال حمله برد و در بیبراکته ، مرکز قبیله آیدویی ، نزدیک شهر
کنونی اوتون در نبردی خونین با هجوم هلوتها مقابله کرد . لژیونهای قیصر پیروز شدند
اما نه چندان درخشان . هلوتها حاضر شدند که به سرزمین خویش بازگردند و قیصر پذیرفت
که به آنها امان عبور دهد به شرطی که در سرزمین خویش حکومت روم را بپذیرند . سراسر
گل اکنون برای بیرون راندن آریوویستوس از قیصر یاری می خواست . قیصر نزدیک "
اوستهایم "با ژرمن ها روبرو شد  و به
روایت خود او ، تقریبا همه ژرمن ها را کشت و یا به اسارت درآورد . آریوویستوس
گریخت ، اما چندی بعد جان سپرد . قیصر مسلم گرفت که آزاد کردن سرزمین گل به معنای
فتح آن است و به این بهانه که راه دیگری برای حفظ گل در برابر ژرمن ها نیست ، گل
را بیدرنگ زیر فرمان رم قرار داد . برخی از مردم گل که با این حجت قانع نشده بودند
، سرکشی آغاز کردند و "بلگای "را که قبیله ای نیرومند از ژرمن ها و
سلتهای ساکن شمال گل میان سن و راین بودند ، به یاری خواستند . قیصر سپاهیان ایشان
را بر کرانه آن شکست داد و آنگاه با شتابی که به دشمنان فرصت جمع شدن نمی داد، به
ترتیب بر قبایل سوییسو نیان ، آمبیانیان ، نرویها ، تاخت و بر ایشان چیره شد،
اموالشان را به یغما برد و اسیرانشان را به برده فروشان ایتالیا فروخت . قیصر کمی
زود نوید فتح گل را داد و سنا آن سرزمین را یک ایالت رومی اعلام کرد . و مردم عادی
روم که به همان خونخواری سرداران بودند ، برای آن قهرمان دور از وطن هلهله
برداشتند . قیصر به دامنه کوهستان آلپ در گل برگشت تا مردم گل را مجاب کند که
آرامش شیرین تر از آزادی است . شعله های آشوب از کرانه راین ، زبانه می کشید. دو
قبیله ژرمنی به درون بخشی از گل که مقر قبیله بلگای بود سرازیر شدند و تا لیژ پیش
رفتند و میهن پرستان گل در برابر هجوم رومیان از ژرمن ها یاری جستند . قیصر در
کسانتن با این دو قبیله روبرو شد  و آنان
را به سوی راین پس راند و آن عده از ایشان را از زن و مرد و کودک ، که در رودخانه غرق
نشده بودند ، سر به سر کشت . آنگاه مهندسان او ده روزه پلی به روی رود پهناور که
در آن نقطه 430 متر عرض داشت ، ساختند و سپاهیان قیصر از پل گذشتند و آن قدر در
سرزمین ژرمن ها کشتند تا راین را مرزی استوار ساختند . قیصر پس از دوهفته از راهی
که آمده بود به گل بازگشت . نمی دانیم قیصر از چه رو اکنون بر بریتانیا حمله برد .
شاید داستانهایی که از فراوانی زر یا مروارید در آن سرزمین بر سر زبانها افتاده
بود او را فریفته بود . شاید می خواست ذخایر قلع و آهن بریتانیا را به چنگ آورد و
به روم بفرستد . یا شاید از اینکه بریتانیاییها مردم گل را یاری کرده بودند ، خشمگین
بود . وی از باریکترین نقطه دریای مانش با نیرویی کوچک به بریتانیا حمله برد و
بریتان ها که آمادگی نداشتند شکست خوردند ، وعده خراج گرفت و به گل بازگشت .شاید
شنیده بود که قبایل گل یکبار دیگر سر به شورش برداشته اند . قیصر ابورونیان را
گوشمال داد و دوباره به سال 53 قبل از میلاد به گرمانیا هجوم برد . آواریکوم (
بورژ) و کنابوم (اورلئان ) را محاصره و غارت کرد و همه ساکنان آنها را کشت و خزانه
تهی گشته خود را دوباره با گنجهای ایشان پر کرد . آیدوییان که به نیروی قیصر از
چنگ ژرمن ها رهایی یافته و از آن پس متحد او شده بودند ، اکنون جانبش را رها کردند
و پایگاه و انبارهایش را در سواسون متصرف شدند . قیصر همه نیروی خود را به کار برد
تا "آلسیا "را که ورسینگتوریکس ، سی هزار سپاهی در آن گرد آورده بود ،
محاصره کند . قیصر هنوز نیرویی به همین مقدار بر گرد شهر نیاورده بود که خبر رسید
، دویست و پنجاه هزار تن از گلها از شمال آهنگ حمله بر او کرده اند . قیصر به
مردان خود فرمان داد تا دو دیوار متحدالمرکز خاکی در پیرامون شهر بسازند، یکی در
پیش و دیگری در پس قشون قیصر . سپاهیان گل چندین بار بیهوده بر این دیوارها و
رومیان تاختند و پس از یک هفته درست در همان دم که ذخیره های رومیان تمام شده بود
، سپاه امدادی گل بر اثر بی نظمی و بی برگی از هم پاشید . دیری نگذشت که آلسیا
تسلیم شد و همه سربازان گل به بندگی افراد لژیونها در آمدند . ورسنگتوریکس را به
زنجیر کشیدند و به روم بردند و در آنجا وی جشن پیروزی قیصر را شکوه بخشید و بهای
دلبستگی به آزادی را با جان خویش داد . بدین ترتیب گل سیصد سال ایالتی رومی باقی
ماند ، از صلح رومی بهره گرفت و زبان لاتینی را آموخت ! و آن را دگرگون کرد و
گذرگاهی شد برای راه یافتن فرهنگ یونانی به اروپای شمالی . قیصر می اندیشید که
ایتالیا را نجات داده و ایالتی را گشوده و سپاهی فراهم کرده است ، اما گمان نمی
برد که تمدن فرانسوی را آفریده باشد ... اگر اروپای غربی رومی است و اروپای ژرمنی آریایی
است ، اینها همه کار قیصر است ! و با آنکه آفریده های سلف بزرگ او(اسکندر مقدونی)
در شرق کمابیش تباه شده ، ساختمان قیصر سالم به جا مانده است !...پس از فتوحات
قیصر ، نزدیک به یک قرن ، گل با آرامش تابع یوغ نوین ماند . در سال 68 میلادی
شورشهای ناگهانی به رهبری ویندکس و کیویلیس در گرفت ، ولی مردم از این جنبشها
پشتیبانی ناچیزی می کردند و عشق به آزادی در برابر برخورداری از رفاه و امنیت و
آرامش جا خالی کرد !...رود راین سرحد تمدن کلاسیک یونانی و بدوی شد...در شهرهای گل
، زندگی به کندی چهره عوض کرد و عناصر نوین زندگی به سختی جای عناصر کهن را گرفتند
. اهالی گل خصلت و لباسهای کوتاه خود را حفظ کردند و زبان خود را سه قرن نگه داشته
و حفظ کردند. در قرن ششم بود که زبان لاتینی به سبب آنکه زبان برگزاری مراسم مذهبی
کلیسای رومی بود ، پیروز گردید ولی از همان زمان دگرگون شده و به فرانسوی امروز
تبدیل گشت ...روم دوران تحصیلی را شکل داد که تا زمان ما دوام یافته است . اکنون
زبان رومیان ، زبان ایتالیا و رومانی و فرانسه و اسپانیا و آمریکای لاتین شده است و
باعث غنای زبان انگلیسی . هنگامی که مسحیت روم را فتح کرد ، زمام حکومت و مهارت حکمرانی
از یک امپراطوری محتضر به یک پاپ نشین پر نیرو انتقال یافت .(تاج رفت و عمامه آمد)
قدرت بربادرفته شمشیر را جادوی کلام تسلی بخش مذهب از نو فتح کرد . مبلغان کلیسا
جایگزین لشکریان دولت شدند و در تمام جاده های روم به حرکت درآمدند و ایالات شورشی
با پذیرش مسیحیت ، مجددا حاکمیت روم را به رسمیت شناختند !  بیایید یکبار برای همیشه واقعیت ها را بپذیریم .
سلتی ها آریایی نبوده اند . شمال خزر در سه هزار سال قبل آریایی نبوده است تا سه
قوم  ماد و پارس و پارت از آنجا به ایران و
هند بیایند . زبان آریایی ، ساخته سامیان آرامی و یهود در آتن و یونان است که نطفه
آن در دو هزار و پانصد سال قبل توسط اسکندر مقدونی در ایران و دو هزار سال قبل
توسط قیصر در اروپا کاشته و پرورش داده شده است . روایت تورات مبنی بر یافثی بودن
و همنژادی ترکان و ایرانیان و اروپاییان واقعیت تاریخی نیز می باشد . آریایی ها ،
آسیاییها و اروپاییانی هستند که در زبان یونانی یهود ساخته آسیمیله شده اند .
بیایید همچون ژرمن ها و گل ها ، آزادی را فدای رفاه نکنیم که نتیجه آن مرگ زبان
مادری و تبدیل شدن به مزدوران اسراییل است .از سرنوشت ژرمن ها و گل ها  درس بگیریم تا یاشاسین آذربایجان .

تفرقه افکنی فصل کاشت یهود و جنگ ها فصل برداشت یهود

$
0
0
تفرقه افکنی فصل کاشت یهود و جنگ ها فصل برداشت یهود

-         
یهود میگه ، ایرانیها ملت
متمدنی بودند که مسلمانان عرب به ایران حمله کردند ، پس عرب ها دشمن همیشگی
ایرانیها هستند . ولی هیچ ایرانی دقت نمی کند که اسلام همان دین توحیدی ابراهیم
است و ابراهیم و اسماعیل عرب نبودند . ابراهیم و اسماعیل و قریش و هاشمی ها ،
آرامی بودند و آرامی زبان تورات است و خود عربها اولین ملتی هستند که تحت حاکمیت
مسلمانان و آرامیان مستعربه قرار گرفتند .

-         
یهود میگه ، وقتی یونانی ها
به رهبری اسکندر مقدونی به ایران آمدند با ساخت هفتاد شهر و ازدواج هفتاد هزار
سرباز یونانی با زنان بومی ایران ، تلاش دویست ساله ای را برای آریایی سازی ایران
در پی گرفتند ، ولی هرگز موفق نشدند! و هیچ ایرانی نیست که از خودش بپرسه ، نکنه
ما آریایی زبان های ایران ، محصول همان سیاست آریایی سازی اسکندر و سلوکی ها
هستیم؟

-         
یهود میگه ، اروپا از اول
تاریخ ، مسکن آریاییهاست و سلتی ها آریایی بودند. ولی هیچکس از خودش نمی پرسه پس چرا
کاتالان های سلتی ، آریایی نیستند  و چرا
قیصر با ژرمن ها و گل ها و بریتان ها می جنگید و چرا ویل دورانت نوشته : ... اگر اروپای
غربی رومی است و اروپای ژرمنی آریایی است ، اینها همه کار قیصر است !

-         
یهود میگه ، تجاوز به خاک
کشورهای دیگر ترکتازی و کار همیشگی ترکهاست ولی هیچکس یقه روسها رو نمیگیره که چرا
از سوئد وارد آسیا شده اید و هفده میلیون کیلومتر مربع خاک تاریخی ترکستان را
چپاول کرده اید و به چه حقی جزایر کوریل با بومیان ژاپنی را به روسیه ضمیمه کرده
اید و هیچکس به ارمنی ها نمی گوید ، شما که طبق افسانه ملی خودتان یعنی افسانه
"هایک "بومی  عراق هستید،در
ایروان و قره باغ چه غلطی می کنید .   

-         
یهود میگه ، ترکهای ایران
با حمله مغول به ایران آمدند و هیچ ایرانی نمی پرسه که پس چرا ترکهای ایران شبیه
مغول ها نیستند و مغولی حرف نمی زنند ؟

-         
یهود میگه ، تاجیکهای
تاجیکستان و افغانستان چون فارسی حرف می زنند ، پس از نژاد پاک آریایی هستند و هیچ
فارسی از خودش نمی پرسه که اینها چگونه آریاییهای پاکی هستند که شبیه مغول ها
هستند وشبیه آریاییهای آلمان و ایران نیستند !

-         
یهود میگه ، قاجارها چون
ترک بودند ، خیلی بی عرضه بودند و هیچ ایرانی نمی پرسه که اگر فارسها عرضه داشتند
پس چگونه اجازه دادند که قاجارهای بی عرضه صد وبیست سال بر فارسهای باعرضه حکومت و
آقایی کنند . و حاکمیت فارسی در نهایت با کمک انگلیسیها بود که به دست پانفارس
ترکزاد یعنی رضاشاه افتاد.

-         
یهود میگه ، علت حمله
آمریکا به ژاپن ، تهاجم هوایی ژاپنی ها به بندر "پرل هاربور"بود و چون
ژاپن جنگ رو تموم نمی کرد ، آمریکا بمب اتمی زد و هیچ ایرانی نمی پرسه ، قبل از
حمله ژاپن به پرل هاربور با شعار "آسیا متعلق به آسیاییهاست." شما آمریکاییها و غربی ها در فیلیپین و اندونزی
و مالزی و جزایر ژاپنی و تایلند و کامبوج و افغانستان چه غلطی می کردید و چرا شما آمریکاییها
، جنگ را تمام نمی کردید؟

-         
یهود میگه ، چینی ها آدمهای
خوبی هستند و ژاپنی ها خیلی به چینی ها ظلم کرده اند و هیچ ایرانی نمی پرسه که چرا
چینی ها همیشه در طول تاریخ سعی می کردند سرزمین کره ای ها و منچوها را تصرف کنند
و چرا امروز چینی ها به کمک انگلیسی ها، سرزمین تبت و ترکستان شرقی و منچوری را که
همگی در بیرون از دیوارهای تاریخی و مرزی چین هستند ، متصرف شده اند و هرگونه
فریاد آزادی خواهی این مردم توسط چینی ها با قساوت حیوانی و وحشیانه سرکوب می شود؟

-         
یهود میگه ، آریاییهای
ایران پاک ترین و متمدن ترین ملت جهان هستند و همیشه باید با نجس های عرب و ترک و
بلوچ بجنگند ، ولی معلوم نیست این چگونه ملت پاک و متمدنی است که هر نجاستی را که
یهود جلویش می گذارد ، می خورد و هضم می کند و از خودش نمی پرسد که : به یزدان اگر
ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم .

موثرترین دروغ تاریخ

هلنیزاسیون یا آریایی سازی اسکندر و قیصر

$
0
0


سیاست هلنیزاسیون یا آریایی سازی اسکندر یونانی  در ایران عامل کشت و پرورش زبان فارسی در ایران

 

ایران سرزمینی است که از ابتدای دوران تاریخی یعنی از هفت هزار سال پیش دارای
تمدن و فرهنگ و زبان است ، ولی
دستهای پنهان یهود سعی در بزرگنمایی دوران دو هزار و پانصد ساله دارد .هنوز هم
شعار بانک پاسارگاد ، بانک هزاره سوم است و چهار هزار سال تاریخ غیرآریایی ایران ،
نفی می شود .  یاد جملات لطف الله حی رییس
وقت شورای یهودیان ایران افتادم که گفته است : فی الواقع جشن‏های سال آینده برای یهودیان ایران جنبه جشن 2500 ساله‏ تاریخ
حضور ما یهودیان‏ در ایران است. تاریخی
که با نفوذ هاداسا استر در دربار ایران ، راه را برای شکست ایرانیان در ماراتون و
ترموپیل و فتوحات اسکندر کبیر باز کرد . شاید هنوز هم بسیاری از ایرانیها از ارتباط زبان یونانی و یهود بی خبر باشند ولی
اگر تاریخ یونان مرور شود متوجه می شویم که 
منطقه ایونیا و کرت و دولت شهر آتن از ابتدای تاریخ آماج حملات  آشوری ها و آرامی های سامی که برادران یهود
هستند ، بوده است و جنگهای آتن و اسپارت ریشه در اختلاف نژادی متجاوزان سامی آتن و
بومیان یافثی اسپارت داشته است و زبان یونانی از تحمیل و ترکیب زبانهای سامی و
آرامی با زبان بومیان موکنای و اسپارت متولد شده است . و زمانی که اسکندر ایران را
فتح کرد ، سیاست بلند پروازانه ای را پایه گذاری کرد، هلنیزاسیون یا آریایی سازی .
ترکیب نژاد و زبان یونانی با نژاد و زبان یافثی بومی ایران . تا ایرانیهای آینده
از اینکه پدرانشان یونانی و آریایی هستند افتخار کنند .همان سیاستی که سیصد سال پس
از اسکندر، قیصر رومی در اروپا با حمله به سرزمین گل ها و ژرمن ها و بریتان های یافثی  دنبال کرد. اسکندر تخم آریایی را در هفتاد شهر
ایران و افغانستان و تاجیکستان و بخشهای شمالی هند کاشت و دویست سال جانشینان سلوکی
اسکندر این محصول صهیونیزم را آبیاری کردند . با یک جستجوی ساده در اینترنت می
توانیم متوجه شویم که ریشه اغلب کلمات غیر ترکی و غیر عربی زبان فارسی ، ریشه یونانی
و آرامی دارد :

 

برج –
از کلمه یونانی purgos گرفته شده است که در زبان یونانی به
معنی قلعه ، دژ و بارو می باشد. و ریشه کلمه burg در
انگلیسی هم ، همین کلمه یونانی می باشد .

اسطوره – کلمه یونانی historia  می باشد به معنی روایت ، داستان و تاریخ که کلمه
انگلیسی history  از همین ریشه می
باشد.

ابلیس – کلمه یونانی diabolos می باشد که به معنی فتنه گر و دشمن می
باشد . که از فعل diabollo به معنی فتنه کردن می باشد. با کلمات diabolic و devil انگلیسی
هم ریشه می باشد.

اقلیم – کلمه یونانی klima به معنی ناحیه و منطقه جغرافیایی می
باشد.با کلمه climate انگلیسی هم ریشه است . اکنون در برخی زبانها به دستگاه
کولر هم کیلیما ، می گویند .

اقیانوس – okeanos  ، خدای دریاها در افسانه های یونانی است که پسر
اورانوس و گایا بوده است .

اقاقیا – در زبان یونانی akakia می باشد . همریشه کلمه acacia در
انگلیسی می باشد.

بربط – barbitos یونانی
و نام یکی از آلات موسیقی و نوعی چنگ است که خود از زبان فریگیایی وارد یونانی شده
است . همریشه با کلمه انگلیسی barbit می باشد.

ارغنون – orgnunیونانی است به معنی ابزار
موسیقی . همریشه orgue فرانسوی و ارگ
هست .

بوقلمون – hipokalamon یونانی به معنی
رنگارنگ و چند رنگ است . hipo چنانکه در نامگذاری مولکولها ی شیمی
( هیپو کلریت سدیم) استفاده می شود به معنی چند می باشد و kalam
همریشه color در انگلیسی به
معنی رنگ ، می باشد .جالب است در ترکیه به آفتاب پرست ، بوقلمون می گویند چون
آفتاب پرست هم خود را به رنگهای گوناگون در می آورد.

اثیر – کلمه یونانی aither می باشد که معنی هوا و آسمان می دهد و همریشه air
انگلیسی است .

اریکه – ari koite یونانی است . خوابگاه خوب ، بستر نیکو

اسطرلاب – astrolabes یونانی است . به معنی به دست آوردن ستاره
. کلمه astro به معنی ستاره و کلمه lambano به
معنی به دست آوردن و گرفتن می باشد .

اسفنج – spoggos یونانی است به معنی الیافی برای شستن .
همریشه spouge انگلیسی است .

اطلس – atlas ، در اساطیر یونانی نام یکی از تیتان هاست که به دلیل
سرپیچی از فرمان خدایان مجبور بود کره زمین را بر دوش خود نگه دارد .

بلغم – phlegma یونانی و به معنی شعله ، آتش ، خلط سینه میباشد . از
زبان آرامی  وارد یونانی شده است و در انگلیسی
phlegm تلفظ می شود .

بلور – berullos یونانی و یاقوت کبود است . همان برلیان و
brilliant انگلیسی است .

اسب – hippos یونانی است .

بیطار – hippiatros یونانی است به معنی
معالجه کننده اسب است و hippiatric انگلیسی است.

شنبه – shabat ، بنا به روایت تورات ، خداوند دنیا را در شش روز آفرید
و روز هفتم یعنی شنبه استراحت کرد و این مبنای نامگذاری هفته در ایران و جهان است
.

افیون – opion
یونانی است  که به معنی شیره
و عصاره است و در انگلیسی opium شده است .

 

اگر زبان مردم آذربایجان ترکی است ، به این دلیل نیست که مغولها وارد
آذربایجان شده اند ، بلکه به این دلیل است که اسکندر نتوانست وارد آذربایجان شود .
اگر نقشه مناطق تحت حاکمیت سلوکی های یونانی را ببینید ، کاملا واضح است که یونانی
ها دویست سال بر ایران و افغانستان حکومت کرده اند ولی نتوانستند بر آذربایجان
حکومت کنند.

Viewing all 23 articles
Browse latest View live